سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کل بازدیدها:----984154---
بازدید امروز: ----178-----
بازدید دیروز: ----59-----
جستجو:
بهمن و اسفند 84 - حرف های جوانی
  • لوگوی وبلاگ
    بهمن و اسفند 84 - حرف های جوانی

    پیوندهای روزانه
  • لینک دوستان من
    عاشق آسمونی
    وبلاگ گروهی فصل انتظار
    (( همیشه با تو ))
    ورود پسرا ممنوع
    آموزه
    دنیای جوانی
    مرکز دانلود رایگان آهنگ فیلم و کلیپ جالب دوربین مخفی
    همسفر مهتاب
    ای نام توبهترین سر آغاز
    دست نوشته های بی معرفت
    حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
    آقاشیر
    روانشناسی آیناز
    کـــــلام نـــو
    .:: اســــوه هــــا ::.
    کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
    تکنولوژی کامپیوتر
    xXxرنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
    بوی سیب BOUYE SIB
    سیاست
    پاک دیده
    آدمک ها
    آخوندها از مریخ نیامده اند!!!
    مدیر پارسی بلاگ
    پرسش مهر 8
    یا مهدی ادرکنی
    پیمان دانلود
    السلام علیک یا حبیبی یا رسول الله !
    هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
    خط بارون
    شور شیرین
    کلام دل
    مفرد مؤنث غائب
    قافله شهدا
    پیامبر اعظم
    دوستداران و منتقدان دکتراحمدی نژاد
    عطاری عطار
    نان ، عشق ، موتور هزار
    تخیّلات خزان‌زده یک برگ بید
    امیدزهرا omidezahra
    شاهد
    یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم او گردد
    مهدیار دات بسیجی
    گل نرگس
    ولایت علیه السلام
    .:: مهدیاد ::.
    خانه اطلاعات
    علوم قرآنی
    ألا إنَّّ حِزبَ الله هُمُ الغالِبُون
    پوست کلف
    مشاوره و مقالات روانشناسی
    کجایید ای شهیدان خدایی

    تارنما
    نسیمی از بهشت ...
    موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
    آریایی بیدارشو
    دسته کلید
    افشای سایت www.roozna.com/
    تا ریشه هست، جوانه باید زد...
    خلوت تنهایی
    عشقی
    شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
    ایران اسلام
    زیر آسمان خدا
    جوان ایرانی
    بهار سبز
    ..:: نـو ر و ز::..
    تالوگ
    دنیا به روایت یوسف
    ترنم باران
    کانون گفتمان قرآن
    یک امل مدرنیسم نشده
    یوسف گم گشته
    یاد ایام
    رادیوی نسل برتر
    به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
    شمیم وصل
    دانستنیهای علمی ، تاریخ، ترفند ، دانلود
    اقالیم قبله
    رایحه عشق
    بچه دانشجو !
    حوزه نت
    منصوره معتمدی
    جامعه اسلامی دانشجویان
    مقاومت
    پایگاه آیت الله حائری شیرازی
    علمیران
    علمی
    شبکه المنار
    زن مسلمان
    دل نوشته ها

    ملیکا
    معصومین
    ادبیات
    در پیشگاه قرآن
    وفا لینک
    خاکریز
    دانش نامه ی آزاد
    پیامبر اعظم(ص)
    حوزه نت
    همه چی از موبایل
    جدیدترین اخبار روز دنیا
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • مطالب بایگانی شده
  • وضعیت من در یاهو
  • امام کاظم(ع)کیست؟
    نویسنده: جوانان ایران زمین چهارشنبه 84/12/17 ساعت 6:50 صبح

    ( امام موسی کاظم (ع

     ابوالحسن موسی بن جعفر (ع) امام هفتم از ائمه اثنی عشر (ع) ونهمین معصوم از چهارده معصوم (ع) تولد آن حضرت در ابواء (محلی میان مکه و مدینه) به روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ق واقع شد.

     به جهت کثرت زهد و عبادتش معروف به (العبد الصالح) و به جهت علم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به (الکاظم) گردید. آن حضرت به کنیه های ابو ابراهیم و ابو علی نیز معروف بوده است. مادر آن حضرت حمیده کنیزی از اهل مغرب یا اندلس (اسپانیا) بوده است و نام پدر حمیده را صاعد مغربی (بربری) گفته اند ..... برادران دیگر امام از این بانو اسحاق و محمد دیباج بوده اند. امام موسی الکاظم (ع) هنوز کودک بود که فقهای مشهور مثل ابوحنیفه از او مسئله می پرسیدند و کسب علم می کردند بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق (ع) (148 ق) در بیست سالگی به امامت رسید و 35 سال رهبری و ولایت شیعیان را برعهده داشت....

       چگونگی به امامت رسیدن آن حضرت:

     در زمان حیات امام صادق (ع) کسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد. اما اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی کسانی مرگ او را باور نکردند و او را همچنان امام دانستند پس از وفات حضرت صادق (ع) عده ای چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام می دانند و همینطور به ترتیب و به تفضیلی که در کتب اسماعیلیه مذکور است. ـ پس از وفات حضرت صادق (ع) بزرگترین فرزند ایشان عبدالله نام داشت که بعضی او را عبدالله افطحمی دانند این عبدالله مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق (ع) را نداشت و به قول شیخ مفید در”ارشاد” متهم بود که در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترین برادرانش از جهت سن و سال بود ادعای امامت کرد و برخی نیز از او پیروی کردند اما چون ضعف دعوی و دانش او را دیدند روی از او برتافتند و فقط عده قلیلی از او پیروی کردند که فطحیه موسوم هستند.

    ـ برادر دیگر امام موسی کاظم (ع) اسحق که برادر تنی آن حضرت بود به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود اما برادرش موسی کاظم (ع) را قبول داشت و حتی از پدرش روایت می کرد که او تصریح بر امامت آن حضرت کرده است.

    ـ برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردی سخی و شجاع بود و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مامون در خراسان وفات یافت اماجلالت قدر و علو شأن و مکارم اخلاق و دانش وسیع امام موسی کاظم (ع) بقدری بارز و روشن بود که اکثریت شیعه پس از وفات امام صادق (ع) به امامت او گرویدند و علاوه بر این بسیاری از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق (ع) مانند مفضل ابن عمر جعفی و معاذین کثیر و صغوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امامت حضرت امام موسی الکاظم (ع) را از امام صادق (ع) روایت کردند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اکثریت شیعه مسجل گردید.

      ـ شخصیت اخلاقی:

     او در علم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و

     بخشندگی ضرب المثل بود. بران و بداندیشان را با عفو و احسان

     بیکران خویش تربیت می فرمود.

     شبها بطور ناشناس در کوچه های مدینه می گشت و به مستمندان کمک می کرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در کیسه ها می گذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت می کرد. صرار (کیسه ها) موسی بن جعفر در مدینه معروف بود. و اگر به کسی صره ای می رسید بی نیاز می گشت معذلک در اطاقی که نماز می گذارد جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزی نبود.

      ـ برخورد حاکمان سیاسی معاصر با امام:

    مهدی خلیفه عباسی امام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر خوابی که دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهی کرد و به مدینه اش بازگرداند گویند که مهدی از امام تعهد گرفت که بر او و فرزندانش قیام نکند این روایت نشان می دهد که امام کاظم (ع) قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمی دانسته است و با آنکه از جهت کثرت عبادت و زهد به (العبد الصالح) معروف بوده است بقدری در انظار مردم مقامی والا و ارجمند داشته است که او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهری نیز می دانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت گردیده و مهدی به حبس او فرمان داده است.

    ـ زمخشری در (ربیع الابرار) آورده است که هارون فرزند مهدی در یکی از ملاقاتها به امام پیشنهاد نمود فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت وقتی اصرار زیاد کرد فرمود می پذیرم به شرط آن که تمام آن ملک را با حدودی که تعیین می کنم به من واگذاری، هارون گفت حدود آن چیست؟ امام فرمود یک حد آن به عدن است حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه (آفریقا) و حد چهارمش کناره دریای خزر است. هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس برای ما چه چیز باقی می ماند؟ امام فرمود:
    می دانستم اگر حدود فدک را تعیین کنم آن را به مامسترد نخواهی کرد (یعنی خلافت و اداره سراسر کشور اسلام حق منست) از آن روز هارون کمر به قتل موسی بن جعفر (ع) بست. در سفر هارون به مدینه هنگام زیارت قبر رسول الله (ص) در حضور سران قریش و روسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا بن عم و این را از روی فخر فروشی به دیگران گفت. امام کاظم (ع) حاضر بود و فرمود: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ابت (یعنی سلام بر تو ای پدر من)می گویند هارون دگرگون شد و خشم از چهره اش نمودار گردید.

       زندان نمودن امام و چگونگی شهادت:

    درباره حبس امام موسی (ع) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می کند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مک بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یکی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مکیان از مقام خود بیفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند. گویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او می دهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش می خواهم که می خواهم موسی بن جعفر را به زندان افکنم زیرا او می خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره  نزدوالی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.

     عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت وگفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم کرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را  به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن کردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند. 
     
    نجمه همسر امام:

     نجمه , مادر بزرگوار امام رضا(ع ) و از زنان مومنه , پارسا, نجیب و پاکیزه بود.حمیده ، همسر امام صادق (ع )، او را که کنیزى از اهالى مغرب بود، خرید و به منزل برد.

    نجمه در خانه امام صادق (ع )، حمیده خاتون را بسیار احترام مى کرد و به خاطر جلال و عظمت او، هیچ گاه نزدش نمى نشست !روزى حمیده در عالم رویا، رسول گرامى اسلام (ص )را دید که به او فرمودند:اى حمیده ! نـجـمـه را به ازدواج فرزند خودموسى درآور زیرا از او فرزندى به دنیا خواهد آمد که بهترین فرد روى زمین باشد.پس از این پیام ، حمیده به فرزندش امام کاظم (ع ) فرمود: پسرم !.نـجـمـه بانویى است که من هرگز بهتر از او را ندیده ام ، زیرا در زیرکى و محاسن اخلاق ، مانندى ندارد.من او را به تو مى بخشم ، تو نیز در حق او نیکى کن .ثـمـره ازدواج امـام مـوسـى بـن جعفر(ع ) و نجمه ، نورى شد که در شکم مادر به تسبیح و تهلیل مـشـغـول بـود و مـادر از آن ، احـسـاس سنگینى نمى کرد وچون به دنیا آمد، دست ها را بر زمین گذاشت ، سر را به سوى آسمان بلندکرد و لب هاى مبارکش را به حرکت درآورد: گویا با خدایش رازو نیازمى کرد.پس از تولد امام هشتم (ع )، این بانوى مکرمه با تربیت گوهرى تابناک ، ارزشى فراتر یافت .

       فرزندان امام:

    بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسی کاظم (ع) سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت که هیجده تن از آنها پسر بودند و علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم افضل ایشان بود از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسی و محمد بن موسی و ابراهیم بن موسی بودند. یکی از دختران آن حضرت فاطمه معروف معصومه سلام الله علیها است که قبرش در قم مزار شیعیان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را کمتر و بیشتر نیز گفته اند.

       تأثیر علمی آن بزرگوار:

    امام هفتم (ع) با جمع روایات و احادیث و احکام و احیای سنن پدر گرامی و تعلیم و ارشاد شیعیان، اسلام راستین را که با تعالیم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد (ع) نظم و استحکام یافته بود حفظ و تقویت کرد و علی رغم موانع بسیار در راه انجام وظایف الهی تا آنجا پایداری کرد که جان خود را فدا ساخت.  
     
    سخنان برگزیده

    * امام رضاعلیه السلام: زیارَةُ قَبرِ أبی مِثلُ زِیارَةِ قَبِر الحُسَینِ؛

    زیارت قبر پدرم، موسى بن جعفرعلیه السلام، مانند زیارت قبر حسین‏علیه السلام است.
    * روایت شده است: أنّهُ (الکاظِم َ‏علیه السلام) کانَ یَبِکی مِن خَشیَةِ اللَّهِ حَتّى‏ تَخضَلَّ لِحیَتُهُ بِالدُّمُوعِ؛
    امام کاظم همواره از بیم خدا مى‏گریست، چندان که محاسنش از اشک تر مى‏شد.

     * امام کاظم ‏علیه السلام: ثَلاثٌ مُوبِقاتٌ: نَکثُ الصَّفَقَةِ و تَرکُ السُّنَّةِ و فِراقُ الجَماعَةِ؛

    سه چیز تباهى مى‏آورد: پیمان شکنى، رها کردن سنّت و جدا شدن از جماعت.

    * امام کاظم ‏علیه السلام: عَونُکَ لِلضَّعیفِ أفضَلُ الصَّدَقَةِ؛

     کمک کردن تو به ناتوان، بهترین صدقه است.

     * امام کاظم‏ علیه السلام: لَو کانَ فِیکُم عِدَّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا؛

     اگر به تعداد اهل بدر (مؤمن کامل) در میان شما بود، قائم ما قیام مى‏کرد.

    * امام کاظم‏ علیه السلام: لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ؛

     کسى که هر روز خود را ارزیابى نکند، از ما نیست.

     * امام کاظم ‏علیه السلام: ما مِن شَى‏ءٍ تَراهُ عَیناکَ إلّا و فیهِ مَوعِظَةٌ؛

     در هر چیزى که چشمانت مى‏بیند، موعظه‏اى است.

    * امام کاظم ‏علیه السلام: مَن کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ کَف َّ اللَّهُ عَنهُ عَذابَ یَومِ القِیامَة؛

    هر کس خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب خود را در روز قیامت از او باز مى‏دارد.

     * امام کاظم ‏علیه السلام: إذا کانَ ثَلاثَةٌ فی بَیتٍ فَلا یَتَناجى‏ إثنانِ دونَ صاحِبِهِما فَإنَّ ذلِکَ مِمّایَغُمُّهُ؛

    هر گاه سه نفر در خانه ‏اى بودند، دو نفرشان با هم نجوا نکنند؛ زیرا نجوا کردن، نفر سوم را ناراحت مى‏کند.

    * امام کاظم‏ علیه السلام: إیّاکَ أن تَمنَعَ فی طاعَةِ اللَّهِ فَتُنفِقُ مِثلَیهِ فی مَعصِیَةِ اللَّهِ؛

    مبادا از خرج کردن در راه طاعت خدا خوددارى کنى، و آن‏گاه دو برابرش را در معصیت خدا خرج کنى.

    * امام کاظم ‏علیه السلام: لاتُذهِبِ الحِشمَةَ بَینَکَ و بَینَ أخیکَ وَأبْقِ مِنها فَإنَّ ذَهابَها ذَهابُ الحَیاءِ؛

    مبادا حریم میان خود و برادرت را (یکسره) از میان ببرى؛ چیزى از آن باقى بگذار؛ زیرا از میان رفتن آن، از میان رفتن شرم و حیا است.

    * امام کاظم ‏علیه السلام: أبلِغ خَیراً و قُل خَیراً ولا تَکُن أمُّعَةً؛
    خیر برسان و سخن نیک بگو و سست رأى و فرمان‏برِ هر کس مباش.
    * امام کاظم ‏علیه السلام: المُصیبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ و لِلجازِعِ اثنَتانِ؛
    مصیبت براى شکیبا یکى است و براى ناشکیبا دوتا.
    * امام کاظم‏ علیه السلام: الصَّبرُ عَلَى العافِیَةِ أعظَمُ مِنَ الصَّبرِ عَلَى البَلاءِ؛
    شکیبایى در عافیت بزرگ‏تر است از شکیبایى در بلا.

    منبع:  برگرفته شده از سایت حدیث نت


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • ده حدیث ورزشی
    نویسنده: جوانان ایران زمین سه شنبه 84/12/16 ساعت 7:36 عصر

     

    ده حدیث ورزشی تقدیم به خوانندگان وبلاگ حرف های جوانی:

    1. قال الإمام علی (ع) :(من یعمل یزدد قوةً ، من یقصر فی العمل یزدد فترة)
      حضرت على (ع) فرمودند :
      هر کس کار (بدنى ) کند قوى تر شده ، وهر کس در کار کردن کوتاهى نماید، ضعیف تر خواهد شد .
    2. غرر الحکم : 5 / 204

    3. قال الإمام الصادق (ع) : (ولاتسمنوا تسمُّن الخنازیر للذبح)
      امام صادق (ع) توصیه فرمودند :
      از چاق شدن همانند خوکهایى که براى ذبح نگهدارى مى شوند ، بپرهیزید.
    4. الکافى : 6 / 270 ، والحیاه : 4 / 206

    5. قال الإمام علی (ع) : (یارب ، یارب ، یارب ، قو على خدمتک جوارحی)
      حضرت على (ع) در فرازى از دعاى کمیل عرضه مى دارد :
      پروردگارا ! پروردگارا ! پروردگارا ! اعضاء وجوارح مرا ، در راه خدمت به خودت، قوى ونیرومند گران.
    6. مفاتیح الجنان ، دعاء کمیل

    7. قال الإمام السجاد (ع) : (اللهمَّ اعطنی ... الصحة فی الجسم والقوة فی البدن)
      امام سجاد (ع) در دعاى ابو حمزه ثمالى عرضه مى دارد :
      خداوندا ! سلامتى در جسم وتوانایى بدنى به من ارزانى فرما !
    8. مفاتیح الجنان، دعاء ابو حمزه ثمالى

    9. قال رسول الله (ص) : ( طوبى لمن اسلم وکان عیشه کفافاً وقواه شداداً)
      پیامبر اکرم (ص) فرمود :
      خوشبخت کسى است که اسلام را پذیرفته وبه قدر معاش خود در آمد دارد وقواى بدنش نیرومند است.
    10. بحار الانوار : 72 / 67

    11. قال رسول الله (ص) : حق الولد على والده ان یعلمه الکتابة والسباحة والرمایة وان لا یرزقه الا طیباً وان یزوجه اذا بلغ )
      رسول اکرم (ص) فرمود :
      حق فرزند (پسر) بر عهده پدرش این است که به او نوشتن، شنا کردن وتیراندازى را آموزش دهد وروزى او را تنها از راه حلال وپاکیزه تهیه نماید.
    12. نهج الفصاحه : 293 / ح 1394

    13. قال الإمام علی (ع) : (واذا قویت فاقو على طاعة الله ، واذ ضعفت فاضعف عن معصیة الله)
      حضرت على (ع) فرمود :
      وهرگاه توانا بودى، بر طاعت وبندگى خدا توانا باش واگر ناتوان بودى از معصیت ونافرمانى خدا ناتوان باش.
    14. نهج البلاغه فیض الاسلام : 1268

    15. قال الإمام علی (ع) : (کل قوی غیر الله سبحانه ضعیف)
      حضرت على (ع) فرمود :
      هر نیرومندى جر خداوند سبحان، ضعیف وناتوان است (پس به زوربازو وسایر توانایى هایتان مغرور نشده واز آن سوء استفاده نکنید).
    16. غرر الحکم : 4 / 536

    17. قال رسول الله (ص) : ( الهوا والعبوا فانی اکره ان یرى فی دینکم غلظة)
      رسول خدا (ص) فرمود :
      تفریح وبازى کنید زیرا دوست ندارم در دین شما خشونتى دیده شود.
    18. نهج الفصاحه : 105 / ح 531

    19. قال رسول الله (ص) : (لا قوة کغلبة الهوى ... ولا قوة کردّ الغضب )
      پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
      هیچ قوه اى همانند غلبه بر هواى نفس .. وهیچ توانى مثل برگرداندن (وفرونشاندن) خشم نیست.
    بحار الانوار : 78 / 165

    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • عوامل افزایش سن ازدواج
    نویسنده: جوانان ایران زمین دوشنبه 84/12/15 ساعت 9:30 عصر

    مى دانیم آمار ازدواج (مخصوصاً در سال هاى اخیر) بمیزان قابل توجّهى کاهش یافته و بعکس سن ازدواج، به خصوص در شهرهاى بزرگ و نقاطى که به تمدن نزدیک تر است، بالا رفته تا آن جا که ازدواج در سنینى صورت مى گیرد که «شور» و «طراوت» جوانى تقریباً از میان رفته، و بهترین فرصت طبیعى ازدواج پایان یافته است.

    البتّه این وضع معلول عوامل مختلفى است که از میان آنها چهار عامل زیر از همه مهمتر است:

    1- طولانى شدن دوران تحصیل.

    2- امکان ارتباط هاى نامشروع.

    3- عدم تأمین نیازمندهاى زندگى (به طور دلخواه) و هزینه سنگین ازدواج.

    4- فقدان اعتماد پسران و دختران جوان نسبت به یکدیگر.

    در این جا دو قسمت اوّل را که از اهمیّت بیشترى برخوردار است مورد بررسى دقیق قرار مى دهیم.

    بعضى از طرّاحان اجتماعى بدون این که زحمت مطالعه درباره عوامل این پدیده خطرناک و راه مبارزه با آن را به خود بدهند، طرح «ازدواج اجبارى» را پیشنهاد کرده اند.

    به این معنا که (مثلا) یک نوع مالیات مخصوص بر «تجرّد» بسته شود که جوانان را مجبور سازد به زندگى خانوادگى تن در دهند، و یا از استخدام جوانان مجرّد (در سنین معینى) در مؤسّسات مختلف جلوگیرى به عمل آید. و یا مجازات هاى سنگین ترى براى این دسته جوانان در نظر گرفته شود!

    بعضى از جوانان نیز از ما مى پرسند آیا به عقیده شما چنین طرح، و اقدام به چنین کارى صحیح است؟!

    به عقیده ما اگر منظور از «ازدواج اجبارى» تنها انتخاب طرقى مانند عدم استخدام جوان مجرد در مؤسّسات مختلف و... باشد، شاید کمى در وضع فعلى اثر بگذارد، ولى هرگز راه  حلّ اساسى و نهایى براى «پدیده خطرناک کاهش ازدواج» نخواهد بود، بلکه ممکن است احیاناً واکنش هاى نامطلوبى نیز در بر داشته باشد.

    اصولا «ازدواج» و «اجبار» دو کلمه متضاد است و هرگز این دو با هم سازگار نمى باشد. ازدواج اجبارى مثل «دوستى و محبّت اجبارى» است!

    آیا هرگز مى توان میان دو نفر، اجباراً، و به زور قانون، پیوند محبّت و دوستى ایجاد کرد؟!

    ازدواج - به معناى صحیح - نیز یک نوع پیوند روحى و جسمى براى یک زندگى مشترک آرام و آمیخته با سعادت و صمیمیّت است. و به همین دلیل باید در محیطى کاملا آزاد صورت گیرد و هیچ گونه جنبه تحمیلى نداشته باشد، و لذا در اسلام هر گونه ازدواجى که بدون رضایت کامل طرفین انجام گیرد مردود و باطل شناخته است.

    ازدواج مثل «خدمت سربازى» نیست، که مثلا کسى را به حکم قانون به سربازخانه ببرند و تحت یک کنترل خاصّى وادار به فرا گرفتن فنون نظامى کنند.

    تعجّب در این جاست که این «طرّاحان» مى کوشند وضع کنونى را که نتیجه یک سلسله ناهنجارى هاى اجتماعى است از میان ببرند بدون این که کمترین توجّهى به عوامل پیدایش آن داشته باشند.

    به عقیده ما به جاى این طرح ها، که اگر قابل عمل هم باشد حکم داروى مسکن را دارد باید «ریشه هاى اصلى» این پدیده و «ریشه هاى آن ریشه ها» را پیدا کرد و سوزاند تا این وضع زننده غیر طبیعى و غیر منطقى که در مسأله ازدواج، امروز به وجود آمده خود به خود از بین برود.

    منبع: مشکلات جنسی جوانان آیت الله مکارم شیرازی

     


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • سلام بر شکافنده علوم
    نویسنده: جوانان ایران زمین جمعه 84/12/12 ساعت 9:17 عصر

     

    سلام بر شکافنده علوم

    امام ابو جعفر،باقر العلوم،پنجمین پیشواى ما،جمعه‏ى نخستین روز ماه رجب سال پنجاه و هفت هجرى در شهر مدینه چشم به جهان گشود. (1) او را«محمد»نامیدند و«ابو جعفر»کنیه و«باقر العلوم‏»یعنى‏«شکافنده‏ى دانشها»لقب آن گرامى است.

    به هنگام تولد هاله‏یى از شکوه و عظمت نوزاد اهل بیت را فرا گرفته بود،و همچون دیگر امامان پاک و پاکیزه به دنیا آمد.

    امام باقر (ع) از دو سو-پدر و مادر-نسبت‏به پیامبر و حضرت على و زهرا علیهم السلام مى‏رساند،زیرا پدر او امام زین العابدین فرزند امام حسین،و مادر او بانوى گرامى‏«ام عبد الله‏» (2) دختر امام مجتبى علیهم السلام است.

    عظمت امام باقر (ع) زبانزد خاص و عام بود،هر جا سخن‏از والایى هاشمیان و علویان و فاطمیان به میان مى‏آمد او را یگانه وارث آنهمه قداست و شجاعت و بزرگوارى مى‏شناختند و هاشمى و علوى و فاطمیش مى‏خواندند.

    راستگوترین لهجه‏ها و جذاب‏ترین چهره‏ها و بخشنده‏ترین انسانها برخى از ویژگیهاى امام باقر علیه السلام است.

    آن حضرت یکى از اطفال اسیر فاجعه کربلا مىباشد که در آن وقت سه سال و شش ماه و ده روز از سنّ مبارکش گذشته بود.
    حضرت باقر(علیه السلام) به علم و دانش و فضیلت و تقوا معروف بود و پیوسته مرجع حلّ مشکلات علمى مسلمانان به شمار مىرفت.
    وجود امام محمّد باقر(علیه السلام) مقدّمه اى بود براى اقدام به وظایف دگرگون سازى امّت.
    زیرا مردم، او را نشانه هاى فرزند کسانى مىشناختند که جان خود را فدا کردند تا موج انحراف ـ که نزدیک بود نشانه هاى اسلام را از میان ببرد ـ متوقّف گردد.
    آنان از این رو قربانى شدند تا مسلمانان بدانند که حکّامى که به نام اسلام حکومت مىکنند، از تطبیق اسلام با واقعیت آن به اندازه اى دوراند که مفاهیم کتاب خدا و سنّت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در یک طرف قرار دارد و آن حاکمان منحرف در طرف دیگر.
    امام باقر(علیه السلام) بر آن شد تا انحراف حاکمان و دورى آنان از حقایق اسلام را به مردم بفهماند و براى مسلمانان آشکار سازد که چنان امورى تحقّق یافته است.
    هشام بن عبدالملک خلیفه نابکار اموى وقتى به امام(علیه السلام) اشارت مىکند و مىپرسد که این شخص کیست؟ به او مىگویند او کسى است که مردم کوفه شیفته و مفتون اویند.
    این شخص، امام عراق است.
    در موسم حجّ، از عراق و خراسان و دیگر شهرها، هزاران مسلمان از او فتوا مىخواستند و از هرباب از معارف اسلام از او مىپرسیدند.
    این امر اندازه نفوذ وسیع او را در قلوب توده هاى مردم نشان مىداد.
    از سوى فقیهان بزرگ که وابسته به حوزه هاى فکرى و علمى بودند، مسائل دشوار در محضر او مطرح مىشد و گفتگوهاى بسیار با امام به عمل مىآمد، از او پاسخ مىخواستند تا امام را در تنگنا قرار دهند و در مقابل مردم او را به خاموشى وادارند، ولى آن حضرت با پاسخ هاى قانع کننده و مستدلّ و محکم خود آنان را به اعجاب وامىداشت.
    حوزه علمى او براى صدها دانشمند و محدّث که تربیت کرده بود پایگاهى مهّم به شمار مىآمد.
    جابر جعفى گوید: «ابوجعفر هفتاد هزار حدیث براى من روایت کرد.» و محمّد بن مسلم گوید: «هر مسئله که در نظرم دشوار مىنمود از ابوجعفر(علیه السلام)مىپرسیدم تا جایى که سى هزار حدیث از او سؤال کردم.»امام باقر(علیه السلام) شیعیان خود را چنین وصف مىکند:«همانا شیعه ما، شیعه على، با دست و دل گشاده و از سر گشاده دستى و بىریایى از ما طرفدارى مىکنند و براى زنده نگاه داشتن دین، متّحد و پشتیبان ما هستند. اگر خشمگین گردند، ستم نمىکنند و اگر خرسند باشند از اندازه نمىگذرند. براى آن کس که همسایه آنان باشد برکت دارند و با هر کس که با آنان مخالف باشد طریق مسالمت پیش مىگیرند. و شیعه ما اطاعت خدا مىکند.»

    گوشه‏یى از شرافت و بزرگوارى آن گرامى را در گزارش زیر مى‏خوانیم:

    پیامبر (ص) به یکى از یاران پارساى خود«جابر بن عبد الله انصارى‏»فرمود.اى جابر!تو زنده مى‏مانى و فرزندم‏«محمد بن على بن الحسین بن على بن ابیطالب‏»را که نامش در تورات‏«باقر»است در مى‏یابى،بدانهنگام سلام مرا بدو برسان.

    پیامبر در گذشت و جابر عمرى دراز یافت-و بعدها روزى به خانه‏ى امام زین العابدین آمد و امام باقر را که کودکى خرد سال بود دید،به او گفت:پیش بیا...امام باقر (ع) آمد.

    گفت:برو...

    امام باز گشت.جابر اندام و راه رفتن او را تماشا کرد و گفت:به خداى کعبه سوگند آیینه‏ى تمام نماى پیامبر است.آنگاه از امام سجاد پرسید این کودک کیست؟

    فرمود:امام پس از من فرزندم‏«محمد باقر»است.

    جابر برخاست و بر پاى امام باقر بوسه زد و گفت:فدایت‏شوم اى فرزند پیامبر (ص) ،سلام و درود پدرت پیامبر خدا (ص) رابپذیر چه او ترا سلام رسانده است.

    دیدگان امام باقر پر از اشگ شد و فرمود:سلام و درود بر پدرم پیامبر خدا باد تا بدان هنگام که آسمانها و زمین پایدارند و بر تو اى جابر که سلام او را به من رساندى. (3)

    شهادت امام باقر علیه السلام

    امام گرامى باقر العلوم،هفتم ذیحجه‏ى سال 114 هجرى در پنجاه و هفت‏سالگى در زمان ستمگر اموى‏«هشام بن عبد الملک‏»مسموم و شهید شد،در شامگاه وفات به امام صادق علیه السلام فرمود:«من امشب جهان را بدرود خواهم گفت،هم اکنون پدرم را دیدم که شربتى گوارا نزد من آورد و نوشیدم و مرا به سراى جاوید و دیدار حق بشارت داد»

    دیگر روز تن پاک آن دریاى بیکران دانش خدایى را در خاک بقیع کنار آرامگاه امام مجتبى و امام سجاد علیهما السلام به خاک سپردند،سلام خدا بر او باد (4) .

    و اینک در نشیب پایان موجى از دانش آن گرامى را در سخنان زیر به تماشا بنشینیم:

    دروغ خرابى ایمان است (5) .

    مؤمن،ترسو و حریص و بخیل نمى‏شود (6) .

    حریص بر دنیا همچون کرم ابریشم است که هر چه پیله را بر خود بیشتر بپیچد بیرون آمدنش مشکلتر مى‏شود (7) ...

    از طعن بر مؤمنان بپرهیزید (8) .

    برادر مسلمانت را دوست‏بدار و براى او آنچه براى خود مى‏خواهى بخواه و آنچه را بر خود نمى‏پسندى بر او نپسند (9) .

    میلاد فرخندة این امام عزیز بر همه شما بویژه خوانندگان وبلاگ حرف های جوانی تهنیت باد.

    پى‏نوشتها:

    1. مصباح المتهجد شیخ طوسى ص 557
    2. امام صادق (ع) در باره‏«ام عبد الله‏»فرمود از زنهاى با ایمان و پرهیزکار و نیکو کار بود... تواریخ النبى و الآل تسترى ص 47
    3. امالى شیخ صدوق ص 211 چاپ سنگى
    4. به کتاب‏هاى:کافى ج ا ص 469 و ج 5 ص 117 و بصائر الدرجات ص 141 چاپ سنگى و تواریخ النبى و الآل تسترى ص 40 و انوار البهیه محدث قمى ص 69 چاپ سنگى مراجعه شود.
    5. و 6 و 7 وسائل الشیعه چاپ سنگى ج 2 ص 233 و 6 و 474 ، 8- و 9- همان کتاب ج 2 صفحات 240

     


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • اختلاف نسل ها
    نویسنده: جوانان ایران زمین پنج شنبه 84/12/11 ساعت 4:44 عصر

      

    اختلاف نسل ها

    در زمان قدیم پدر و مادرها خیلی کاری به بچه هاشون نداشتند.آنها را خیلی آزاد می گذاشتند و هر که هر طور می خواست زندگی می کرد. ولی حالا بیشترین دغدغه والدین فرزندان هستند. این دغدغه نه تنها منحصر به دوران کودکی نیست بلکه در مقاطع تحصیلی حتی تا دوران دانشگاه نیز ادامه دارد.

    این احساس مسئولیت به همین جا ختم نمی شود بلکه دغدغه خدمت سربازی و بحث شغل و سپس موضوع ازدواج از نگرانی های پدر و مادران امروزی نسبت به فرزندان می باشد. بیشتر آنها بخاطر همین چالش ها چه شب نخوابی ها را تحمل می کنند و در یک جمله احساس مسئولیت والدین امروز نسبت به والدین دیروز از زمین تا آسمان است.

    آیا این همه حرص خوردن برای فرزندان و تحمل مشقت ها صحیح است؟ آیا کار درست را پدر و مادران دیروز انجام می دادند یا والدین امروز؟


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >