اربعین ، نخستین زیارت تربت کربلا (به نقل از: واحدمرکزی خبر)
هزار و 368 سال پیش در چنین روزی ، 20صفر سال61 هجری قمری، در اربعین سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) ،اهل بیت آن حضرت در حالی که از شام به سوی مدینه درحرکت بودند به دشت خونین کربلا رسیدند. جماعت داغدیده خاندان عصمت به همراهی قبایل اهل کربلا درچهلمین روزشهادت امام حسین علیه السلام دراطراف شهادتگاه این امام راستین گردآمدند و به عزاداری و نوحه سرایی پرداختند. در اربعین خونین خورشید؛ آسمان چهل روز بر چله نشست و همنوا با نماز زینب (س ) بر هفتاد و دو ابرمرد افتاده بر زمین ؛ گریست و کسی از ناله های دل زینب (س ) جز آسمان خبر دار نشد . واژه "اربعین " چهار بار در قرآن تکرار شده است ؛ اربعین چراغ نامه اشک است ؛ چراغ برافروخته گریستن ؛ آرام شدن ؛ چراغ فروزان که تا آخرالزمان روشن باقی می ماند . در اربعین حسین (ع)؛ زبان زینب (س ) خطبه ای به وسعت همه مظلومیت تاریخ راطنین انداخت و کاری کرد که فقط از زینب (ع) علی برمی آمد . شام و کوفه چهل منزل اسارت ؛ چهل منزل غل و زنجیر؛ چهل منزل خطبه خوانی با صدای رسا که در بعض گلو مانده و چهل منزل گریستن را نظاره می کنند؛ بی آنکه کسی صدای گریه ای از زبان زینب (س ) شنیده باشد . در همین زمان جابربن عبدالله انصاری ازصحابه حضرت محمد(ص) و نخستین زائر تربت پاک امام حسین(ع) برفراز سید الشّهداء به زیارت آمده بود. ابن طاووس و ابن صدوق اربعین را روز نخست زیارت تربت مطهر سالار شهیدان ؛ پس از واقعه کربلا می دانند. **************** اربعین؛ بلوغ عاشورا (به نقل از رجانیوز) دکتر محمدرضا سنگری: در غروب عطش آلود، وقتی برق شقاوت خنجری آبگون بر حنجره آخرین شهید نشست. وقتی صدای شکستن استخوان در گوش سمها پیچید و آنگاه که خیمهها در رقص شعلهها گم شدند، جلادان همه چیز را تمام شده انگاشتند. هشتاد و چهار کودک و زن، در ازدحام نیزه و شمشیر، از ساحل گودالی که همه هستیشان را در آغوش گرفته بود گذشتند. تازیانه در پی تازیانه، تحقیر و توهین و قاهقاهی که با آه آه کودکان گره میخورد، گستره میدان شعلهور را میپوشاند. دشمن به جشن و سرور ایستاده است و نوازندگان، دست افشان و پایکوبان، در کوچههای آراسته، به انتظار کاروانی هستند که با هفتاد و دو داغ، با هفتاد و دو پرچم، با شکستهترین دل و تاولزدهترین پا، به ضیافت تمسخر و طعنه و خاکستر و خنده آمده است. زنان با تمامی زیورآلاتشان به تماشا آمدهاند. همه را اندیشه این است که با فرو نشستن سرها بر نیزه، همه سرها فرو شکسته است. اما خروش رعدگونه زینبعلیها السلام، آذرخش خشم سجادعلیه السلام و زمزمه حسینعلیه السلام بر نیزه، همه چیز را شکست. شهر یکپارچه ضجه و اشک و ناله شد و باران کلام زینب جانها را شست و آفتاب را از پس غبارها و پردهها به میهمانی چشمهای بسته آورد. چهل روز گذشت. حقیقت، عریانتر و زلالتر از همیشه از افق خون سربرآورد. کربلا به بلوغ خویش رسید و جوشش خون شهید، خاشاک ستم را به بازی گرفت. خونی که آن روز در غریبانهترین غروب، در گمنامترین زمین، در عطشناکترین لحظه بر خاک چکه کرد، در آوندهای زمین جاری شد و رگهای خاک را به جنبش و جوشش و رویش خواند. چهل روز آسمان در سوگ قربانیان کربلا گریست و هستی، داغدار مظلومیتحسینعلیه السلام شد. چهل روز، ضرورت همیشه بلوغ است، مرز رسیدن به تکامل است و مگر ما سرما و گرما را به «چله» نمیشناسیم و مگر میعادگاه موسی در خلوت طور، با چهل روز به کمال نرسید. اینک، چهل روز است که هر سبزه میروید، هر گل میشکفد، هر چشمه میجوشد و حتی خورشید در طلوع و غروب، سوگوار مظلوم قربانگاه عشق است. چهل روز است که انقلاب از زیر خاکستر قلبها شراره میزند. آنان که رنج پیمانشکنی بر جانشان پنجه میکشید و همه آنان که شاهد مظلومیت کاروان تازیانه و اشک و اندوه بودند و همه آنان که وقتی به کربلا رسیدند که تنها غبار صحنه جنگ و بوی خون تازه و دود خیمههای نیم سوخته را دیدند، اینک برآشفتهاند، بر خویش شوریدهاند. شلاق اعتراض بر قلب خویش میکوبند و اسب جهاد زین میکنند. چهل روز است که یزید جز رسوایی ندیده و جز پتک استخوان کوب، فریادی نشنیده، چهل روز است استبداد بر خود میپیچد و حق در سیمای کودکانی داغدار و دیدگانی اشکبار و زنانی سوگوار رخ نموده است. اینک، هنگامه بلوغ ایثار است. هنگامه برداشتن بذری است که در تفتیدهترین روز در صحرای طف در خاک حاصلخیز قتلگاه افشانده شد. اربعین است. کاروان به مقصد رسیده است. تیر عشق کارگر افتاده و قلب سیاهی چاک خورده است. آفتاب از پس ابر شایعه و دروغ و فریب سر برآورده و پشت پلکهای بسته را میکوبد و دروازه دیدگان را به گشودن میخواند. اربعین است. هنگامه کمال خون، باروری عشق و ایثار، فصل درویدن، چیدن و دوباره روییدن. هنگامه میثاق است و دوباره پیمان بستن. و کدامین دست محبتآمیز است تا دستی را که چهل روز از گودال، به امید فشردن دستی همراه، برآمده، بفشارد؟ کدامین سر سودای همراهی این سر بریده را دارد و کدامین همت، ذوالجناح بیسوار را زین خواهد کرد؟ اربعین است. عشق با تمام قامتبر قله «گودال» ایستاده است! دو دستی که در ساحل علقمه کاشته شد، بلند و استوار چونان نخلهای بارور، سربرآورده و حنجرهای کوچک که به وسعت تمامی مظلومیت فریاد میکشید، آسمان در آسمان به جستوجوی همصدا و همنوا سیر میکند. راستی، کدامین یاوری به «همنوایی» و همراهی برمیخیزد؟ مگر هر روز عاشورا و همه خاک، کربلا نیست؟ بیایید همواره همراه کربلاییان گام برداریم تا حسینی بمانیم. ****************
ائمه اطهار و معصومین سرآمد عبادتکنندگان درگاه الهی به شمار میروند اما دراین بین نماز، نیایش و سجدههای عاشقانه سیدالعابدین، زین الصالحین، وارث علمالنبیین امام زینالعابدین (ع) بیش از دیگر ائمه نمایان بوده است. وجود مقدس حضرت سجاد (ع) در تمام لحظات عمرش در مناجات و دعا بود، مسئله غرق بودنش در دعا و مناجات آنقدر عجیب است، که در هر کجا و در هر زمان نام مقدسش برده شود بیگمان گریه و زاری، اصرار والحاح، دعا و مناجات به ذهن شنونده تداعی میشود. مناجات خمس عشر، دعای ابوحمزه ثمالی، قطعاتی از زیارت امین الله و پنجاه و چهار دعای صحیفه تنها دورنمایی از حالات درونی آن حضرت و نورانیت قلب و جان آن امام بزرگوار است. حضرت باقرالعلوم (ع) صفات و خصلتهایی را پیرامون پدرش، حضرت سجاد (ع) بیان فرموده است که بسیار قابل توجه است، ایشان میفرماید: "درهر شبانهروز همچون امیرالمومنین علی (ع) هزار رکعت نماز به جا میآورد، پانصد درخت خرما داشت که کنار هر درختی دو رکعت نماز میخواند.