سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کل بازدیدها:----982956---
بازدید امروز: ----123-----
بازدید دیروز: ----35-----
جستجو:
مهر87 به بعد - حرف های جوانی
  • لوگوی وبلاگ
    مهر87 به بعد - حرف های جوانی

    پیوندهای روزانه
  • لینک دوستان من
    عاشق آسمونی
    وبلاگ گروهی فصل انتظار
    (( همیشه با تو ))
    ورود پسرا ممنوع
    آموزه
    دنیای جوانی
    مرکز دانلود رایگان آهنگ فیلم و کلیپ جالب دوربین مخفی
    همسفر مهتاب
    ای نام توبهترین سر آغاز
    دست نوشته های بی معرفت
    حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
    آقاشیر
    روانشناسی آیناز
    کـــــلام نـــو
    .:: اســــوه هــــا ::.
    کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
    تکنولوژی کامپیوتر
    xXxرنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
    بوی سیب BOUYE SIB
    سیاست
    پاک دیده
    آدمک ها
    آخوندها از مریخ نیامده اند!!!
    مدیر پارسی بلاگ
    پرسش مهر 8
    یا مهدی ادرکنی
    پیمان دانلود
    السلام علیک یا حبیبی یا رسول الله !
    هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
    خط بارون
    شور شیرین
    کلام دل
    مفرد مؤنث غائب
    قافله شهدا
    پیامبر اعظم
    دوستداران و منتقدان دکتراحمدی نژاد
    عطاری عطار
    نان ، عشق ، موتور هزار
    تخیّلات خزان‌زده یک برگ بید
    امیدزهرا omidezahra
    شاهد
    یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم او گردد
    مهدیار دات بسیجی
    گل نرگس
    ولایت علیه السلام
    .:: مهدیاد ::.
    خانه اطلاعات
    علوم قرآنی
    ألا إنَّّ حِزبَ الله هُمُ الغالِبُون
    پوست کلف
    مشاوره و مقالات روانشناسی
    کجایید ای شهیدان خدایی

    تارنما
    نسیمی از بهشت ...
    موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
    آریایی بیدارشو
    دسته کلید
    افشای سایت www.roozna.com/
    تا ریشه هست، جوانه باید زد...
    خلوت تنهایی
    عشقی
    شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
    ایران اسلام
    زیر آسمان خدا
    جوان ایرانی
    بهار سبز
    ..:: نـو ر و ز::..
    تالوگ
    دنیا به روایت یوسف
    ترنم باران
    کانون گفتمان قرآن
    یک امل مدرنیسم نشده
    یوسف گم گشته
    یاد ایام
    رادیوی نسل برتر
    به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
    شمیم وصل
    دانستنیهای علمی ، تاریخ، ترفند ، دانلود
    اقالیم قبله
    رایحه عشق
    بچه دانشجو !
    حوزه نت
    منصوره معتمدی
    جامعه اسلامی دانشجویان
    مقاومت
    پایگاه آیت الله حائری شیرازی
    علمیران
    علمی
    شبکه المنار
    زن مسلمان
    دل نوشته ها

    ملیکا
    معصومین
    ادبیات
    در پیشگاه قرآن
    وفا لینک
    خاکریز
    دانش نامه ی آزاد
    پیامبر اعظم(ص)
    حوزه نت
    همه چی از موبایل
    جدیدترین اخبار روز دنیا
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • مطالب بایگانی شده
  • وضعیت من در یاهو
  • پنج شهید محراب
    نویسنده: جوانان ایران زمین یکشنبه 87/8/12 ساعت 9:40 عصر

    مجموعه ای از تصاویر به یادگار مانده از پنج شهید محراب که در مسیر شهادت خویش به مولای متقیان امیر المومنین علیه السلام تأسی کردند.


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • بیچاره یوزارسیف
    نویسنده: جوانان ایران زمین چهارشنبه 87/8/8 ساعت 4:0 عصر


    بسم الله الرحمن الرحیم
    قَالَتْ فَذَلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسَتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ یَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ وَلَیَکُونًا مِّنَ الصَّاغِرِینَ
    [زلیخا] گفت: «این همان است که در باره او سرزنشم مى‏کردید. آرى، من از او کام خواستم و [لى‏] او خود را نگاه داشت، و اگر آنچه را به او دستور مى‏دهم نکند قطعاً زندانى خواهد شد و حتماً از خوارشدگان خواهد گردید.»
    قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ
    [یوسف‏] گفت: پروردگارا! زندان براى من از آنچه مرا به آن مى‏خوانند محبوب‏تر است، و اگر مکرشان را از من بازنگردانى به سوى آنان میل خواهم کرد و از نادانان خواهم شد.
    فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
    پس، پروردگارش [دعاى‏] او را اجابت کرد و نیرنگ زنان را از او بگردانید. آرى، او شنواى داناست.
    سوره مبارکه یوسف ایه 32 تا34


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • فرزندخواندگی
    نویسنده: جوانان ایران زمین چهارشنبه 87/8/8 ساعت 8:4 صبح


    متقاضیان2سال پشت‌نوبت دریافت کودک باقی می‌مانند
    کمترازنیم درصدخانواده‌ها برای بازپس‌گیری کودکانشان مراجعه می‌کنند

    «فرزند خوانده» اصطلاحی است که شاید بلافاصله پس از شنیدن آن، کودکان بی‌پناهی را در ذهن تصور کنیم که دور از دستان پر مهر والدین خود در سرپناهی دیگر و با والدینی غیر از آنان که او را بدنیا آورده‌اند به سر می‌برند. اصطلاحی که در پله بعدی، خوشبختی این کودکان به واسطه زندگی در خانواده‌ای که سال‌های زیادی را در انتظار در آغوش گرفتن کودکی سر کرده‌اند، به ذهن می‌رساند.
    به گزارش خبرنگار «اجتماعی» ایسنا، فرزند خواندگی با وجود تمام فراز و نشیب‌هایی که برای فرزند خوانده و پدران و مادران دارد، از ریشه‌ای بس طولانی برخوردار و از مسائل مورد تاکید تمامی ادیان از جمله مسلمانان است. تاکیدی که در اصول 21 و 29 قانون اساسی نیز مورد توجه قرار گرفته است.
    طبق ماده یک قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست که قدیمی‌ترین قانون در این باره است، هر زن و شوهر واجد شرایط مقیم ایران را مجاز می‌کند، تا در صورت توافق با یکدیگر سرپرستی طفلی صغیر را مشروط بر حفظ منافع مادی و معنوی او برعهده گیرند.
    فرزند خواندگی نیز مانند سایر مسایل مربوط به خانواده، شرایطی دارد که پس از اثبات آن، فرزند به خانواده واگذار می‌شود، اما سختگیری‌های قانونی که تصویب آن به سال 1353 بازمی‌گردد، توقعات والدین از مراکز نگهداری در زمان تقاضای فرزند و فقدان هماهنگی دستگاه‌های قضایی با سازمان بهزیستی برای صدور رای امین موقت، باعث رسوب کودکان در مراکز بهزیستی و پشت خط انتظار قرار گرفتن خانواده‌ها شده است.
    با این وجود باید افزود، در حال حاضر حدود 21 هزار کودک در مراکز شبانه‌روزی بهزیستی تحت پوشش هستند که نیمی از آن‌ها با پرداخت یارانه ماهانه 50‌ ‌هزار تومانی به بستگانشان واگذار و مابقی در کانون‌های شبه خانواده بهزیستی به سر می‌برند.
    همچنین 85 درصد از مجموع کودکان یاد شده (21 هزار نفر)، بدسرپرست و 15 درصد نیز بدون سرپرست هستند که چهار درصد از کودکان بدون سرپرست را کودکان معلول تشکیل می‌دهند. به بیان دیگر می‌توان اذعان کرد، هم‌اکنون حدود پنج هزار کودک شرایط لازم برای واگذاری به کانون خانواده به عنوان فرزندخوانده را دارند.
    با وجود هفت هزار خانواری که سالانه پشت نوبت دریافت فرزند هستند، در هر سال تنها 800 تا یک هزار کودک به عنوان فرزند خوانده وارد جمع خانواده‌ می‌شود، تا حس داشتن پدر و مادر و گرمای دستان ولی را تجربه کند.
    علاوه بر سختگیری‌های قانونی،‌ تعیین شرایطی همچون جنسیت آن هم از نوع «دختر» که خواسته 78 درصد متقاضیان است و همچنین «سن» کودک انتخابی که 95 درصد خواهان فرزند زیر یک‌سال هستند، به شرایط سخت واگذاری فرزند خوانده دامن زده، باعث می‌شود، خانواده‌ها تا دو سال یا بیشتر پشت نوبت دریافت کودک باقی بمانند.
    محدودیت سپردن فرزندان از سوی بهزیستی، عوامل قانونی و خواسته‌های شخصی یاد شده، دست به دست یکدیگر می‌دهد تا سپری کردن پروسه‌ طولانی کامل کردن جمع خانواده‌ها، باعث نارضایتی متقاضیان شود.
    سازمان بهزیستی و وزارت رفاه در راستای تسهیل روند شرایط فرزندخواندگی، لایحه‌ای تحت عنوان «چگونگی واگذاری کودکان بی‌سرپرست» را در دی‌ماه سال 85، به دولت ارائه کردند که با گذشت بیش از 5/1 سال از ورود آن به کمیسیون‌های فرعی و سپس اصلی لوایح هیات دولت، هنوز از کمیسیون‌ اصلی خارج نشده است و خبری از آن نیست.
    یکی از مسائل پیش روی قانون فعلی فرزند خواندگی این است که سازمان بهزیستی در صورتی می‌تواند، سرپرستی کودکی را واگذار کند که کودک «هیچ گونه ولی و سرپرستی نداشته» و چنان چه کودک ولی یا علامتی (نشانی) از سرپرست خود داشته باشد، کودک به عنوان فرزند خوانده به خانواده دیگری واگذار نمی‌شود.
    البته باید گفت، این مورد از مسائل مورد تاکید اسلام نیز هست، چرا که دین نیز همواره تاکید می‌کند، کنیه و هویت فرزندخوانده حفظ و وی را با نام و نشان واقعی‌اش صدا کنند.
    این در حالیست که والدین تعدادی از این کودکان، به دلیل حبس‌های طولانی، در زندان به سر می‌برند. بنابراین با اصلاح قانون می‌توان، سرپرستی تعدادی از این کودکان را با حفظ اصل و نسب و شناسنامه به خانواده دیگری به عنوان «امین موقت» سپرد و این گونه آن‌ها را با محیط خانواده آشنا کرد.
    به اذعان مسوولان بهزیستی، پرورش کودک در خانواده‌ها بهتر از پرورش او در یک مرکز دولتی و یا شبانه‌روزی است، چرا که در این صورت کودک با مفاهیمی همچون عمه، دایی، دعوای خانوادگی، قهر و آشتی و در مجموع با مفهوم خانواده به عنوان نهاد اجتماعی کوچک آشنا می‌شود.
    در این راستا، چنان چه اصول مددکاری در این روند رعایت و خانواده‌ها از آموزش‌های لازم مددکاری و مشاوره‌ای بهره‌مند شوند، در آینده مشکلی در زمینه وابستگی کودک به سرپرست خود به وجود نمی‌آید.
    بر همین اساس آمارهای بهزیستی حاکیست، کمتر از نیم درصد خانواده‌هایی که فرزند آن‌ها تحویل خانواده‌ دیگری شده است، برای باز پس گیری فرزند خود مراجعه می‌کنند.
    در ادامه مقایسه برخی مواد لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان فاقد سرپرست و قانون حمایت از کودکان بی‌سرپرست مصوب سال 1353 باید افزود، در قانون فعلی، سرپرستی کودک با شرایطی خاص در درجه اول به «فامیل یا یکی از خویشاوندان وی» سپرده می‌شود که در لایحه جدید برخی شرایط سخت برای متقاضیان حذف شده است. (ماده پنج لایحه جدید، برخی شرایط برای متقاضیان که با کودک رابطه خویشاوندی دارند، حذف می‌شود).
    ماده سه قانون سابق با اصلاحیه به خانواده‌های مسلمان اجازه «واگذاری سرپرستی کودکان غیرمسلمان» در صورت نبودن هم کیش درخواست کننده را می‌دهد. همچنین با اصلاح ماده 10 قانون سابق که تنها اجازه سرپرستی «یک کودک» را به خانواده متقاضی می‌داد، در لایحه جدید تعداد کودکان تحت سرپرستی را به « دوکودک» رسانده است.
    بر اساس قانون فعلی، کودک پس از ورود به مراکز بهزیستی باید« سه سال در این مراکز بماند» و پس از گذشت این مدت و پیدا نشدن والدین و یا سرپرست قانونی، می‌توان او را به خانواده‌های متقاضی فرزند خواندگی واگذار کرد که در لایحه جدید، این مدت از سه به دو سال کاهش یافته است (اصلاحیه ماده شش قانون فعلی).
    ماده پنج قانون فعلی یکی دیگر از موادی است که با تدوین لایحه فرزندخواندگی دستخوش اصلاح شده است.
    بر همین اساس، یکی دیگر از مشکلات قانون فعلی، تعهد محضری خانواده متقاضی فرزند خواندگی در «واگذاری یک سوم اموال به نام کودک به عنوان پشتوانه مالی اوست»، اما یکسری از خانواده‌ها بنا به دلایلی همچون انحصار وراثت و یا غیره، شرایط واگذاری یک سوم اموال در زمان قبول فرزندخواندگی را ندارند که طبق لایحه جدید، خانواده متقاضی می‌تواند، «با تضمین عینی یا معرفی ضامن» تعهد به تملیک بخشی از اموال یا حقوق را ارائه کند تا بر اساس آن مثلا پنج سال دیگر یک‌سوم اموال خود را به نام فرزندخوانده کند.
    صلاحیه ماده چهار قانون سابق فرزند خواندگی نیز اذعان دارد، فرزند خوانده طی « دوره‌ای شش ماهه به صورت آزمایشی» به خانواده متقاضی سپرده می‌شود و در این مدت سازمان بهزیستی مکلف به نظارت و تهیه گزارش در مورد رفاه کودک و خانواده است. در صورتی که سازمان تشخیص دهد، ماندگاری کودک در خانواده جدید به صلاحش نیست، به عنوان مرجع قانونی، تقاضای فسخ حکم واگذاری کودک به خانواده جدید را می‌دهد.
    در قانون سابق، «سن بلوغ» تعریف نشده و بنابراین آن را بین 14 تا 18 سال متفاوت می‌دانستند، اما در لایحه جدید این سن، «18 سال» تعیین شده است.
    بر اساس ماده دیگر از لایحه جدید «زنان و دختران مجرد و بدون شوهر بالای 30سال می‌توانند متقاضی دریافت فرزند باشند» که این ماده پس از مطرح شدن، حرف‌های زیادی را بدنبال داشت و بسیاری از منتقدان نسبت به آن واکنش نشان دادند.
    لازم به ذکر است، دخالت دادن، سفارتخانه یا دفاتر حفاظت از منابع جمهوری اسلامی ایران برای «اخذ تقاضانامه ایرانیان مقیم خارج» و تعیین اولویت برای متقاضیان ( زوجین فاقد فرزند، زنان بدون شوهر و زوجین دارای فرزند)، تعیین اولویت سنی برای متقاضیان زیر 50 سال، قطع نشدن مستمری که به کودک از والدین اصلی خود تعلق می‌گرفته است، تعلق مزایای مستمری وظیفه بازماندگان (سرپرستان) به فرد تحت سرپرستی، تعلق مزایای حمایتی حق اولاد و غیره به فرد تحت سرپرستی در صورتی که سرپرستان کارمند دولت باشند، از جمله مواد جدید لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان فاقد سرپرست است.
    همچنین تکلیف سازمان بهزیستی به انجام اقدامات در راستای رعایت حقوق کودک در زمان زندگی طفل در خارج از کشور، اجازه دادگاه خانواده و اخذ نظر کارشناسی سازمان بهزیستی جهت ازدواج سرپرست با طفل، صلاحیت دادگاه مبنی بر فسخ حکم سرپرستی در زمان مشخص شدن والدین واقعی کودک، بدین معنا که بند سه ماده 1600 صرفا توافق والدین واقعی و سرپرستان ملاک بود، اما مطابق تبصره ماده 27، دادگاه باید تعیین تکلیف کند، نیز از دیگر مواد جدید لایحه مذکور است.
    در رابطه با مواد جدید دیگر گنجانده شده در لایحه ذکر شده باید گفت: وجود حق تقدم برای سرپرستانی که حداقل یک‌سال قبل سپردن طفل به سازمان، سرپرستی طفل را عهده‌دار بودند و سری بودن مدارک سرپرستی و ارائه آن صرفا بنا به مصلحت دادگاه و اجازه آن و همچنین تکلیف دادگاه درباره ابلاغ آرای سرپرستی به سازمان بهزیستی و تکلیف این سازمان مبنی بر نظارت بر امر سرپرستی در ماده 35 لایحه و در نهایت تصریح به ملغی‌الاثر شدن قانون سال 1353 در ماده 38 لایحه ارائه شده به هیات دولت نیز از دیگر مواد جدید تدوین شده در لایحه است.
    لازم به ذکر است، تا اواخر سال گذشته 23 ماده از 38 ماده لایحه جدید فرزند خواندگی تصویب شده بود که پیگیری‌های خبرنگار ایسنا مبنی بر روند بررسی لایحه در دولت و جویا شدن این امر از سازمان بهزیستی و مسوولان ذی ربط این سازمان بی‌نتیجه ماند و آن‌ها از چگونگی روند لایحه ذکر شده، اظهار بی‌اطلاعی و تنها به گفتن این جمله بسنده کردند که هنوز از هیات دولت خارج نشده است.
    انتهای پیام


    نظرات دیگران ( )

  • خورشید فروزان ری
    نویسنده: جوانان ایران زمین یکشنبه 87/8/5 ساعت 8:9 عصر

    هادی الیاسی

    عبدالعظیم‌بن عبدالله‌بن علی‌بن حسن‌بن زید‌بن حسن‌بن علی‌بن ابی‌طالب(ع)، معروف به حضرت عبدالعظیم، نسبش با چهار واسطه به امام مجتبی(ع) می‌رسد. مادرش فاطمه و پدرش عبدالله فرزند علی سدید بود. تاریخ دقیق ولادتش روشن نیست؛ اما باید در سال 173هـ ق و در مدینه پای به جهان گذاشته باشد.
    بر اساس اتفاق نسّابان و مورخان، عبد‌العظیم حسنی در عصر امام موسی‌بن جعفر‌(ع) ‌ کودکی خردسال و یا نوجوانی ده ساله بوده است.
    حضرت عبدالعظیم حسنی، سه امام معصوم؛ حضرت امام رضا، حضرت امام جواد و حضرت امام هادی ـ ‌علیهم السلام ‌ـ‌ را درک کرده است.
    آقا بزرگ تهرانی نوشته است: أدرک عصر الإمام الرضا و الجواد(ع) و عرض إیمانه على الإمام الهادی‌(ع) و توفی فی أیامه لأنه ینقل عنه أنه قال لبعض أهل الری لو کنت زرت قبره لکنت کمن زار قبر الحسین‌(ع)[1]؛ یعنی حضرت عبدالعظیم حسنی، امام رضا و امام جواد(ع) را درک کرده و ایمان خودش را بر امام هادی(ع) ‌عرضه داشته و در زمان امام هادی(ع) وفات کرده است. چون از امام هادی(ع) نقل شده که به بعضی از مردم ری فرمودند: اگر قبر عبدالعظیم را زیارت می‌کردی، چونان کسی بودی که امام حسین(ع) را زیارت کرده است.
    دوران امام رضا(ع) نخستین زمانی است که از وی با عنوان مصاحب ائمه و راوی حدیث یاد می‌شود. او در این زمان و در سن 25 سالگی رابطی میان امام و شیعیان بوده است.
    البته این مطلب که او راوی احادیثی از امام رضا(ع) باشد، در میان اقوال تاریخی و کلام علمای رجال کمی مورد تردید قرار گرفته است؛ ولی همه نسّابان و رجالی‌ها بر این عقیده اتفاق نظر دارند که عبدالعظیم حسنی یکی از راویان امام جواد(ع) و امام هادی(ع) بوده و در شمار یاران و خواص آن دو امام همام قرار دارد.
    امام جواد(ع) به وی اعتماد کامل و علاقه فراوانی داشته و فرزند گرامی‌شان امام هادی(ع) نیز او را از صحابه و یاران معتمد خود می‌دانستند که پایه و اساس این حرف، جمله«یا ابالقاسم انت ولینا حقا» از امام هادی(ع) ‌ است.
    این اعتماد امام به عبدالعظیم تا جایی است که امام بعضی از مردم را برای دریافت پاسخ‌های دینی خود به ایشان هدایت می‌کردند. اباحماد رازی می‌گوید:«وقتی از سامرا به محضر امام هادی(ع) رسیدم، از ایشان مسائلی از حلال و حرام پرسیدم که مرا پاسخ داد، چون خواستم محضر او را ترک کنم، فرمود: ای اباحماد هر اشکالی در امر دینی داشتی از عبدالعظیم حسنی در ری بپرس و سلام مرا به او برسان»[2]

    مصاحبت با چند امام در شرایط مختلف زمانی و سیاسی هر کدام از امامان معصوم ارزشی بسیار بر حضرت عبدالعظیم بخشیده که ایشان را از جهات مختلفی ممتاز ساخته است. از جمله مصاحبت علمی همراه با آموزش‌پذیری و طلب آموزش آن هم بدون کوچک‌ترین مخالفت و به صورت پیوسته و دائم آن هم نه تنها با یک امام؛ بلکه با چند امام مصعوم از شخصیت او یک راوی و محدثی ممتاز می‌سازد که مجموعة روایی حضرت عبدالعظیم این حقیقت را روشن می‌‌کند.
    حضرت عبدالعظیم به سبب همین ارتباط زیاد با ائمه شیعه و سعایت بدگویان در مدت اقامت و زندگی خود در مدینه سوء ظن متوکل را نسبت به خویش برانگیخت؛ از این رو به دستور متوکل او را از مدینه به سامرا منتقل کردند.[3] او در مدت اقامتش در سامرا، زیر نظر مزدوران خلیفه به شدت مورد کنترل بود که سرانجام در دوران خلافت المتعزبالله و یا به روایتی متوکل، و به دستور امام علی نقی(ع) به ری مهاجرت کرد.
    یکی از علت‌های اصلی دشمنی خلیفه عباسی با حضرت عبدالعظیم فعالیت‌های سیاسی و مخالفت‌های او با بنی‌عباس بود؛ زیرا او همچون دیگر رجال و شخصیت‌ها و بزرگان شیعی برای معرفی و حمایت از امام عادل و معصوم خود، تلاش‌های فراوانی داشته است.[4] در سال 224 هـ ق که امام هادی(ع) را به سامرا می‌بردند، با وجود کنترل شدید امنیتی و دستور منع ملاقات شیعیان با امام، عبدالعظیم حسنی مذاکراتی را با امام داشته است. پس از رسیدن گزارش و جریان مذاکره و دیدار عبدالعظیم حسنی با امام، به خلیفه وقت، او فرمان دستگیری وی را صادر کرد. درست در همین زمان بود که امام هادی(ع) به او فرمود:«[قال الله]وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّه»[5] و بدین ترتیب امام به او فرمود که خود را از شهر خارج کند و از خطر خلیفه برهاند.[6]
    خروج حضرت عبدالعظیم و مهاجرت او به ایران و ری افزون بر گریز از ستم خلیفه، نشر معارف اهل بیت(ع) را در سرزمینی که مردمش عاشق و محب اهل بیت(ع) بودند، به دنبال داشت.
    به گفته استاد حکیمی چه بسا عبدالعظیم حسنی از سوی امام هادی(ع) برای این کار به نوعی مأموریت داشته است. استاد حکیمی می‌نویسد:‌«زیرا نمی‌شود با این قدر و منزلت و دیانت و تقوا، کسی که حتی عقاید خود را بر امام عرضه می‌کند تا از درست‌بودن آن اطمینان یابد، اعمال او به ویژه اعمال اجتماعی و سیاسی او برخلاف نظر و رضای امام باشد، حال چه به این رضایت تصریح شده یا خود حضرت عبدالعظیم با فرهنگی دینی و فقه سیاسی بدان رسیده باشد.»[7]
    به هر ترتیب حضرت عبدالعظیم حسنی مخفیانه از سامرا خارج شد و پس از گذرادن شهر‌ها و روستاها به ری آمد.[8]
    او در سرداب منزل یکی از شیعیان در محلة ساربانان یا ساربان ساکن شد و در همان سرداب به عبادت و ریاضت می‌پرداخت، به شکلی که روزها روزه بود و شب‌ها را به نماز می‌ایستاد.
    حضور مخفیانه در ری و حضور‌نداشتن وی میان جامعه بر مشتاقان و علاقه‌مندان شیعه و ارادتمندان ائمه اطهار(ع) پنهان نماند و خبر سکونتش دهان به دهان میان مردم پیچید. بعد از گذشت اندک زمانی سیل عاشقان برای دیدارش به محل سکونت او سرازیر شد.
    حضور حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در ری چندان به طول نینجامید و بعد از گذشت زمانی کوتاه یعنی حدود دو سال قبل از رحلت امام هادی(ع) و در سال 252 هـ ق چشم از جهان فرو بست.[9]

    رسانیوز به نقل از منابع زیر:
    آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی، در گذشته و حال، اصغر قائدان.
    خورشید ری، مهدی حسینیان قمی.
    مجموعه مقالات کنگره حضرت عبدالعظیم حسنی.

    --------------------------------------------------------------------------------
    1ـ الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج 7، ص 190.
    2ـ عمدة الطالب فی انساب آل ابی‌طالب، ص 112.
    3ـ مروج الذهب، ج 2، ص 11.
    4ـ امام در عینیت جامعه، ص 72.
    5ـ نساء: 100.
    6ـ جنة النعیم، ص 328.
    7ـ امام در عینیت جامعه، ص 73.
    8ـ جنة النعیم، ص 328.
    9ـ همان، ص 402.
    ******************** رسانیوز


    نظرات دیگران ( )

  • مذهب شیعه چرا مذهب جعفرى نامیده شد؟
    نویسنده: جوانان ایران زمین جمعه 87/8/3 ساعت 6:52 صبح

    نوحه / کلیک کنید 
    هیچ تاکنون به این نکته اندیشیده‏اید که چرا ما شیعیان را پیروان مذهب جعفرى مى‏خوانند؟ در میان امامان دوازده گانه شیعه ‏چرا مذهب ما به ایشان انتساب یافته است؟ با توجه به این که ‏امام جعفر صادق علیه السلام ششمین امام شیعه هستند مگر پیش از ایشان ‏وضعیت ‏شیعه چگونه بوده و به عبارت دیگر چرا مذهب شیعه علوى یا حسنى یا حسینى یا سجادى و یا باقرى نامیده نشده است؟ آنچه در پى مى‏آید توضیحى است ‏بر راز این نام گذارى.
    عرصه تئورى‏ها و دیدگاههاى علمى و فرهنگى در میان دانشمندان و فرهیختگان همواره عرصه ابقاى بهترین اندیشه‏ها بوده است. هر نظریه‏اى آن هنگام توانسته جایگزین نظریه پیشین شود که محتوایى ‏بهتر از آن را به بشریت هدیه کرده باشد و الا مورد استقبال قرار نخواهد گرفت. مکتب‏هاى فکرى بزرگ نیز همواره باید داراى چنین ‏ویژگى باشند تا بتوانند در دل بشر جایى باز کنند. نگاهى به ‏دستاورد مکتب اسلام در مقایسه با آنچه جامعه جاهلى عرب بدان ‏دلبسته بود و مبناى رفتار فردى و اجتماعى خود قرار داده بود مى‏تواند راز موفقیت اسلام را در برابر اندیشه‏هاى جاهلانه نشان ‏دهد. پیامبر صلی الله علیه و آله در دعوت خود ضمن پذیرش سنت‏هاى پسندیده انسانى ‏در میان اعراب آنگاه که به نفى ضد ارزشها مى‏پرداخت طرح‏هاى ‏جایگزین نیز ارائه مى‏کرد تا مخاطبان او احساس خلاء نکنند.

    سال ها پیش از امامت ‏حضرت صادق علیه السلام تقریبا یکصد و سیزده سال پیش، جد ایشان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روزى گرم و سوزان و به هنگام بازگشت‏ از آخرین حج‏ خود در غدیر خم جانشینى خویش را به فرمان خداى به ‏امام على علیه السلام واگذار کرد و بر اساس منابع شیعى و بعضى از منابع ‏اهل سنت از مردم در این باره بیعت گرفت. اما صلاحدید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به دلایلى مورد پذیرش بعضى از صحابه ‏قرار نگرفت و با رحلت ‏حضرت، خلافت در سقیفه بنى‏ساعده‏ مسیرى تازه یافت.
    شاید راز بسیارى از شکست‏هاى فردى و اجتماعى مصلحان در طول ‏تاریخ همین بوده که طرح جایگزین نداشته‏اند به همین نمونه تاریخ ‏معاصر ایران توجه کنید. حضور روحانیت در مشروطیت و انقلاب اسلامى ‏و این که چرا روحانیت در مشروطیت نتوانست تا پایان حضور داشته ‏باشد اما انقلاب اسلامى به رهبرى امام موفق به براندازى یک نظام ‏شد؟

    شاید مهمترین نکته در همین طرح جایگزین بوده است. امام ‏خمینى(ره) طرح جایگزین سلطنت را داشت اما روحانیت در مشروطیت ‏به ابعاد این موضوع آن چنان که بایسته است نیاندیشیده بود و این سرانجام هر حرکت ‏سیاسى و فکرى است که فقط طرح براندازى ‏داشته باشد و نه طرح جایگزین!

    امام جعفرصادق علیه السلام در مسیر تکاملى حرکت‏ شیعه گام دوم را برداشته ‏بودند. یعنى پس از آن که مردم بر اثر مجاهدت‏هاى امامان پیشین به ‏ناصحیح بودن مذهب رسمى و دیگر اندیشه‏هاى منبعث از آن و نیزحرکت‏هاى سیاسى مبتنى بر آن در سالهاى گذشته پى بردند آماده ‏بودند تا طرح جایگزین مکتب اهل‏بیت را دریافت کنند و امام‏ صادق علیه السلام همان بزرگوارى است که با توجه به یک موقعیت استثنایى ‏تاریخى طرح جایگزین شیعه را به هنگام ارائه کرد و امامان دیگر به شرح و بسط بعضى از ابعاد آن پرداختند.

    img/daneshnameh_up/d/d0/emamsadeq.jpg

    دوره امامت ‏حضرت که از سال 114 هجرى آغاز شده تا سال 148 هجرى‏ ادامه یافت. (1) یکى از شرایط بحرانى تاریخى در اسلام بود زیرا که بنیان حکومتى یکصدساله فرو ریخته بود و بنیان حکومت‏ پانصد ساله‏اى پى‏ریزى مى‏شد و همت اصلى سران حکومت تازه، کوبیدن ‏مخالفان بود. مثلا توجه کنید که از سال 132 که رسما حکومت‏ عباسیان آغاز شد تا سال‏137 هجرى سردمداران آن از هیبت و عظمت‏ یکى از بزرگترین سرداران خود یعنى ابومسلم خراسانى هراس داشتند و تا او را با حیله و فریب نکشتند (2) احساس آرامش نکردند و امام صادق علیه السلام با توجه به این فضا، پایه‏هاى فکرى نظام تشیع یا طرح جایگزین را بنا نهاد.

    امویان با توجه به سابقه ناشایست‏ خود در میان امت اسلامى‏ جدى‏ترین رقیب خویش را بنى‏هاشم و علویان مى‏دانستند و براى ‏بى‏مقدار نشان دادن رقیب به هر حربه‏اى متوسل مى‏شدند. از جمله به ‏ساختن احادیث و روایاتى دست ‏یازیدند تا حسن سابقه بنى‏هاشم و علویان را که به ویژه در سایه فداکارى‏هاى حضرت علىعلیه السلام به اعتبارى ‏فوق تصور دست‏ یافته بودند بیالایند.


    سال ها پیش از امامت ‏حضرت صادق علیه السلام تقریبا یکصد و سیزده سال پیش، جد ایشان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روزى گرم و سوزان و به هنگام بازگشت‏ از آخرین حج‏ خود در غدیر خم جانشینى خویش را به فرمان خداى به ‏امام على علیه السلام واگذار کرد و بر اساس منابع شیعى و بعضى از منابع ‏اهل سنت از مردم در این باره بیعت گرفت. (3) اما صلاحدید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به دلایلى مورد پذیرش بعضى از صحابه ‏قرار نگرفت و با رحلت ‏حضرت، خلافت در سقیفه بنى‏ساعده‏ مسیرى تازه یافت. چند تن از صحابیان مهاجر در برابر انصار که ‏خود دچار دو دستگى شده بودند با استناد به حق خویشاوندى با پیامبر صلی الله علیه و آله خلافت را حق خود دانستند (4) نه حق انصار. و با آن که‏ امام على علیه السلام خویشاوندى روشنترى با پیامبر صلی الله علیه و آله داشت ‏به این بهانه ‏که عرب نمى تواند امتیازات بیش از اندازه‏اى را براى بنى‏هاشم ‏بپذیرد و قبلا نبوت به بنى‏هاشم رسیده بود و اینک خلافت ‏باید به ‏دیگر تیره‏هاى قریش برسد خود را شایسته خلافت دیدند. (5)

    از پس این تدبیر، مسیر قدرت سیاسى درامت اسلامى دگرگون شد و به ‏تدریج هر چه بر سال ها افزوده مى‏شد این دگرگونى نیز بیشتر خود را نشان مى‏داد به گونه‏اى که در سال 35 قمرى که اندکى از انحرافات خود را نشان داده بود و امت اسلامى به چشم خویش بعضى‏از آن را مى‏دید شورشى رخ داد که خلیفه سوم در طى آن کشته ‏شد. (6)

    همچنین انتصاب یزید به جانشینى نیز پیامدهاى جدى به همراه داشت ‏و معاویه فقط با زور و شمشیر و تهدید توانست ‏براى ‏بیعت یزید بگیرد. با وجود شخصیت‏هاى مطرحى چون امام حسین علیه السلام در میان ‏امت اسلامى معاویه پسرش یزید را به مدارا با ایشان ترغیب ‏کرد.


    به گواهى جنگ هاى سه گانه‏اى که امام على علیه السلام با ناکثین، قاسطین و مارقین انجام داد (7) ، مى‏توان پذیرفت که جامعه اسلامى دچار بحرانى عمیق شده بود؛ بحرانى که در تبدیل خلافت ‏به ملوکیت ‏خود را نشان داد و خاندان بنى‏امیه که بیش از این در میان مسلمانان ‏جایگاهى نداشتند و طلقاى(آزادشدگان) پیامبر صلی الله علیه و آله در فتح مکه ‏بودند، (8) با موقعیت‏ سنجى سیاسى به اقتدار رسیدند و حکومتى 90ساله را بنیان نهادند. سیاست عرب‏گرایى امویان موجب شد تا مخالفت‏هایى با آنان در جهان اسلام رخ دهد و تحلیل گران یکى ازعلل سقوط این سلسله را همین سیاست مى‏دانند. (9)

    امویان با توجه به سابقه ناشایست‏ خود در میان امت اسلامى‏ جدى‏ترین رقیب خویش را بنى‏هاشم و علویان مى‏دانستند و براى ‏بى‏مقدار نشان دادن رقیب به هر حربه‏اى متوسل مى‏شدند. از جمله به ‏ساختن احادیث و روایاتى دست ‏یازیدند تا حسن سابقه بنى‏هاشم و علویان را که به ویژه در سایه فداکارى‏هاى حضرت علىعلیه السلام به اعتبارى ‏فوق تصور دست‏ یافته بودند بیالایند.

    جاعلان حدیث نخست‏ به جعل روایاتى در مذمت ‏حضرت على علیه السلام پرداختند. (10) و در مرحله دوم از اختلاف میان خلفا و امام ‏علىعلیه السلام هر آنچه نیکى و سجایاى اخلاقى بود به رقیبان آن حضرت‏ نسبت دادند و در برابر هر فضیلتى که براى امام وجود داشت ‏احادیثى را درباره فضیلتى مشابه براى رقیبان نیز جعل کردند (11) تا آنچه امام علىعلیه السلام بدان‏ها ممتاز بود عادى جلوه کند و در نهایت همانند یکى از اصحاب پیامبر تلقى شود نه بالاتر و در مقام خلافت هم خلیفه‏اى چونان دیگران معرفى شود که حتى به ‏سیاست‏هاى زیرکانه روزگار نیز که عبارت از حیله و مکر و فریب ‏باشد آگاه نیست. (12)

    شاید یکى از علل واقعى مخالفت امام صادق علیه السلام با قیام زید بن على‏ بن الحسین علیه السلام براساس روایاتى که مخالفت ‏حضرت را نشان ‏مى‏دهد، پیش از هر چیزى فضاى نامناسب آن بود که اتفاقا بسیار مورد سوء استفاده عباسیان قرار گرفت، به گونه‏اى که مزار پسرش‏ یحیى در خراسان که قبلا از سوى ابراهیم امام به عنوان منطقه ‏نفوذ تبلیغاتى مطرح شده بود و احتمالا تشویق او به قیام و خونخواهى پدر از سوى داعیان عباسى احتمالى است که نمى‏توان به‏ سادگى از آن گذشت. زیرا شهادت یحیى در خراسان به سال‏126 هجرى‏ در شورش عباسیان و سقوط امویان در خراسان مهم ارزیابى شده‏ است.

     

    امویان به این نیز اکتفا نکردند و فرمان سب امام علىعلیه السلام را بر منابر و در خطبه‏ها و پس از هر نماز اعلام کردند (13) که تا پایان ‏حکومت آنها به جز مقطع کوتاه خلافت عمربن عبدالعزیز (14) (99 تا101 هجرى) باقى بود.

    شایان توجه است که پرداختن به موضوعاتى چون ایمان ابوطالب، پدر حضرت علىعلیه السلام در هنگام مرگ که همواره یکى از نقاط اختلاف میان‏ شیعه و سنى بوده است و طرفین در این باره کتابهایى ‏نوشته‏اند. (15) با توجه به کفر ابوسفیان که تا حمله مسلمانان به ‏مکه و ایمان اجبارى او، حمله به ابوطالب و طرح ایمان او با همین انگیزه بود و به گفته یکى از محققان، اگر ابوطالب، پدر حضرت علىعلیه السلام نبود هرگز مورد تهاجم قرار نمى‏گرفت. (16) علاوه ‏براین در عرصه اجتماعى، صلح‏ اجبارى امام حسن علیه السلام (18) بسیاری از علویان را ظاهرا از صحنه سیاسى جامعه ‏حذف کرد. هر چند امام با زیرکى موادى را در صلح نامه گنجانده بود که فقط از آن طریق مى‏شد ماهیت‏ بسیار متظاهر معاویه را به جامعه ‏نشان دهد. موادى چون عدم اذیت و آزار شیعیان على و عدم تعیین ‏جانشین از سوى معاویه دو ماده مهم این قطعنامه بودند که با زیر پا گذاشته شدن از سوى معاویه چهره واقعى او را نشان دادند.

    هنگامى که حجربن عدى یکى از شیعیان امام علىعلیه السلام توسط ماموران ‏معاویه به شهادت رسید موجى از مخالفت‏ با سیاست‏هاى معاویه به ‏وجود آمد که از آن میان مى‏توان پاسخ تند امام حسین علیه السلام به نامه ‏معاویه اشاره کرد. (19)

    همچنین انتصاب یزید به جانشینى نیز پیامدهاى جدى به همراه داشت ‏و معاویه فقط با زور و شمشیر و تهدید توانست ‏براى ‏بیعت یزید بگیرد. (20) با وجود شخصیت‏هاى مطرحى چون امام حسین علیه السلام در میان ‏امت اسلامى معاویه پسرش یزید را به مدارا با ایشان ترغیب ‏کرد. (21)

    تا این زمان که سال 60 هجرى بود به نظر مى‏رسید اندیشه امامت ‏شیعى در محاق قرار گرفته بود اینک امام حسین علیه السلام در شرایطى ‏متفاوت قرار داشت که از یک سو همراه پیروزى‏هاى مسلمانان در خارج از شبه جزیره عربستان و آوازه داخلى آن بود (22) و از سوى‏ دیگر یزید بن معاویه خلیفه تازه، شخصیت اجتماعى مورد قبولى ‏نداشت و بسیارى از مسلمانان و صحابه و تابعین او را به دیانت ‏نمى‏پذیرفتند. کسى چون ابوایوب انصارى که خود را موظف به شرکت‏ درهمه نبردهاى مسلمانان با کفار مى‏دانست ‏یکبار با شنیدن امارت‏ و فرماندهى یزید از شرکت در نبرد سرباز زده بود. (23)

    امام حسین علیه السلام با درک صحیح این موقعیت در شرایطى که به نظر مى‏رسید خلافت در دست امویان به سلطنت تبدیل شده و آنان از هر وسیله‏اى از جمله دین براى نشان دادن مشروعیت‏ خود سودى بردند امام با مشروعیت ذاتى خود به عنوان نواده بنیانگذار دین اسلام ‏مى‏توانست رویاروى مشروعیت‏ خود ساخته امویان بایستد و با سخن و نهضت‏ خود به اصلاح امت ‏بپرازد. همان که هدف امام علیه السلام بود. (24)

    ایشان مى‏توانست نسب خویش به پیامبر صلی الله علیه و آله را به مردم یادآور سازد و بدان استناد جوید چنانکه در هنگام درخواست ‏بیعت ‏یزید فرمود:

    «مثلى لایبایع مثله‏» همچو منى (با این شرافت نسبى) با چون‏ اویى بیعت نخواهد کرد. (25)

    مهمترین بازتاب قیام و شهادت امام حسین علیه السلام از بین بردن باقى ‏مانده آبروى اجتماعى و جایگاه دینى امویان در میان مردم بود.

    امام نشان داد که امویان چگونه پسر دختر پیامبر صلی الله علیه و آله را که آن ‏همه حدیث از رسول خدا صلی الله علیه و آله در فضیلت او رسیده بود به قتل ‏رسانند. (26)

    امام نه‏ى بزرگی را گفت و ماهیت نفاق بنیاد امویان را برملا کرد که چگونه به تنها چیزى که نمى‏اندیشند دین الهى است. و حاضرند احکام مسلم اسلامى را به خاطر حفظ قدرت زیر پا بگذارند. شرح‏ رفتارى که سپاهیان اموى با خاندان امام حسین علیه السلام کردند این مهم ‏را به نمایش گذاشت. (27) و این چهره پنهان شده در سرکوب خونین و هتک حرمت از مردم فضاحت‏ با تخریب خانه خدا تکمیل گردید. (29) تاثیر قیام امام‏ حسین علیه السلام بدون تردید آن قدر سریع بود که با مرگ زودهنگام یزید در سال 64 هجرى پسرش معاویه دوم تنها چهل روز حکومت کرد و درخطبه‏اى اعلام نمود که پدر و جد او غاصب خلافت ‏بودند و خود استعفا کرد. (30) اما این تازه آغاز کار بود. جامعه اسلامى به تدریج متوجه ظلم و ستم بنى‏امیه مى‏شد و شورش‏ها دوباره به راه افتادند. شورش‏هاى‏ توابین در سال 6665 هجرى به خونخواهى امام حسین علیه السلام (31) ، مختار ثقفى در67 هجرى و پیروزى او و قصاص قاتلان امام حسین علیه السلام و یارانش (32) و نیز شورش‏هاى دو باند خوارج در نقاط گوناگون جهان‏ اسلام معادله (33) را به نفع بنى‏هاشم تغییر داد.

    در واپسین سال نخستین سده اسلامى خلیفه نجیب اموى عمربن‏عبدالعزیز براى نخستین بار دستور داد تا سب امام علىعلیه السلام بر منابر و در خطبه‏ها حذف شود و فدک دوباره به بنى‏هاشم و علویان ‏بازگردانده شود. (34)

    اما به نظر مى‏رسید نهالى که امام حسین علیه السلام با خون خود آبیارى‏ کرده بود اینک به ثمر نشسته و زمان بهره بردارى از آن فرامى‏رسید.

    اینک به اختصار وضعیت ‏بنى‏هاشم را پس از شهادت امام حسین علیه السلام پى‏مى‏گیریم:

    نخستین جرقه‏هاى اختلاف در میان بنى‏هاشم احتمالا پس از شهادت امام‏ حسین علیه السلام رخ داد. آن هنگام که گروهى مشهور به کیسانیه معتقد به ‏امامت محمد حنفیه شدند که از نظر سنى از امام سجادعلیه السلام بزرگتربود و به عنوان عالمى علوى مورد احترام مردم، (35) مختار در شورش‏ خود معتقد بود که به اجازه او قیام کرده است. محمد (36) حنفیه ‏در سال 81 هجرى‏ درگذشت. (37) و گروهى به سراغ پسرش ابوهاشم رفتند و امامت او را معتقد شدند که تا سال‏99 هجرى زنده بود و در این‏سال به هنگام مرگ بنابر روایت جعلى بعدى توسط بنى‏عباس ابوهاشم ‏که فرزندى نداشت امامت را به محمدبن على ‏بن عبدالله بن عباس‏ واگذار کرد. (38) و امامت اینگونه از علویان به عباسیان منتقل ‏شد.

    همزمان با گسترش دعوت عباسیان که شعار خود را «الرضاء من آل‏ محمد» قرار داده و به دستور ابراهیم امام از افشاى نام واقعى‏ امام و رهبر پرهیز مى‏کردند. (39) واژه آل محمد که عنوان ویژه ‏تیره علوى بود به کار عباسیان آمد. تقسیم بندى ابراهیم امام از وضعیت‏ شهرها نشان از آمادگى ایرانیان براى قیام دارد و نیزعلاقه آنان به اهل‏بیت علیهم السلام (40) یک حرکت موازى از سوى بنى‏عباس مردم را فریفته بود چنانکه بعضى‏ از بزرگان همراه این نهضت مانند ابوسلمه خلال که به این فریب پى‏ برده بود به جرم هوادارى از خلافت علویان اعلام شد. (41)

    جد او امام حسین علیه السلام با قیام خونین خود دل هاى بسیارى از مسلمانان را در گوشه و کنار جهان اسلام متوجه اهل‏بیت پیامبرصلی الله علیه و آله کرده بود و در زمان امام صادق علیه السلام حکومتى روى کار آمده بود که ‏از شعار«الرضا من آل محمد(ص‏(» استفاده و سپس آل محمد واقعى ‏را کنار زده بود و مردم نیز پذیرفته بودند. این همه دگرگونى و تلون در جامعه اسلامى معلول چه عواملى مى‏توانست ‏باشد؟


    شاید یکى از علل واقعى مخالفت امام صادق علیه السلام با قیام زید بن على‏ بن الحسین علیه السلام براساس روایاتى که مخالفت ‏حضرت را نشان ‏مى‏دهد، (42) پیش از هر چیزى فضاى نامناسب آن بود که اتفاقا بسیار مورد سوء استفاده عباسیان قرار گرفت، به گونه‏اى که مزار پسرش‏ یحیى در خراسان که قبلا از سوى ابراهیم امام به عنوان منطقه ‏نفوذ تبلیغاتى مطرح شده بود و احتمالا تشویق او به قیام و خونخواهى پدر از سوى داعیان عباسى احتمالى است که نمى‏توان به‏ سادگى از آن گذشت. زیرا شهادت یحیى در خراسان به سال‏126 هجرى‏ در شورش عباسیان و سقوط امویان در خراسان مهم ارزیابى شده‏ است. (43)


    روى کار آمدن عباسیان امت اسلامى را در تحولى تازه قرار داد و بنیان حکومتى 90 ساله را فرو ریخت و حکومتى پانصد ساله را به ‏قدرت رساند. اما آنچه مهم است نقش موازى عباسیان بود که در شرایط ویژه تاریخى با یک سوء استفاده بزرگ به قدرت رسیدند.

    بسیار طبیعى بود که منتظر یک حرکت نسنجیده در عرصه سیاسى از سوى نماینده مهم و بزرگ علویان باشند. چنانکه در ماجراى قیام ‏محمد نفس زکیه در سال 145 رخ داد و منصور بهره بردارى بزرگ از آن به نفع عباسیان انجام داد. (44)

    امام صادق علیه السلام که به دقت همه این تحولات اجتماعى را زیر نظر داشت ‏فضاى سیاست را هرگز آماده یک قیام علنى سیاسى ندید. آنچه که‏ جامعه اسلامى از آن رنج مى‏برد زیر ساخت فکرى بود والا ایشان به‏ هیچ وجه کمتر از شخصیتى چون ابومسلم نبود این را از نامه ‏تاریخى ابومسلم به امام که ایشان بدون خواندن آن را به آتش ‏سپرده بودند، مى‏توان فهمید. پرسش بزرگ مطرح این بود: چه باید کرد؟

    جد او امام حسین علیه السلام با قیام خونین خود دل هاى بسیارى از مسلمانان را در گوشه و کنار جهان اسلام متوجه اهل‏بیت پیامبرصلی الله علیه و آله کرده بود و در زمان امام صادق علیه السلام حکومتى روى کار آمده بود که ‏از شعار«الرضا من آل محمد(ص‏(» استفاده و سپس آل محمد واقعى ‏را کنار زده بود و مردم نیز پذیرفته بودند. این همه دگرگونى و تلون در جامعه اسلامى معلول چه عواملى مى‏توانست ‏باشد؟

    دراین فضاى تیره که مذاهب اهل‏سنت در حال شکل‏گیرى بودند چه چیزى ‏مى‏توانست ‏شیعه را پایدار سازد؟ آنچه که به درون فرهنگ مردم راه ‏یابد و تفسیر آنها را از رابطه خود با خدا و جامعه اسلامى ‏دگرگون سازد.

    پس در حقیقت گام دوم در بنیانگذارى یک مکتب را حضرت صادق علیه السلام برداشت. گویا مردمى که از پس قیام امام حسین علیه السلام دلداده این ‏خاندان شده بودند به سراغ آنها آمده و مى‏پرسیدند که اگر نه ‏امویان و نه عباسیان شما چه مى‏گویید؟ و چه تفسیرى از اسلام‏ دارید؟ و به عبارت روشن‏تر طرح جایگزین شما چیست؟

    نشان دادن یک تفسیر جامع از خدا، رابطه مردم با او و انسان مورد نظر اسلام در آن زمان مهمترین دغدغه‏هاى حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بوده است اعتقادات عقلانى، اخلاق بایسته و دستورالعمل‏هاى فردى و اجتماعى(فقه) مهمترین حوزه هایى بود که امام صادق علیه السلام در آنها به طرح و اندیشه دینى پرداختند و چون چنین شد، تشیع داراى ‏شناسنامه رسمى گردید و مذهب ما به نام ایشان مزین شد.


    پى‏نوشت ها:

    1- بحارالانوار، ج‏47، ص‏6.

    2- تاریخ طبرى، ج‏6، ص‏123، منشورات مکتبه اورمیه.

    3- الغدیر،امینى، ج 1، ص 152 تا 158، چاپ دارالکتب العربى ‏لبنان.

    4- تاریخ طبرى، ج 2، ص 455.

    5- تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ص 30.

    6- تاریخ طبرى، ج‏3، ص‏399.

    7- همان، ج‏3، ص.

    8- همان، ج 2، ص 520/ ج‏3، ص 1 تا 10.

    9- تاریخ تحلیلى اسلام، شهیدى، چاپ نشر دانشگاهى سال 1374، ص‏200.

    10- تاریخ سیاسى اسلام، رسول جعفریان، ص 90 و89.

    11- همان، ص 92 و 91.

    12- نهج البلاغه، خطبه 118.

    13- بحارالانوار، ج 44، ص 125.

    14- شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج 4، ص‏56.

    15- مانند کتاب ایمان ابوطالب شیخ مفید که علامه امینى در مقدمه‏الغدیر، ج 1، ص‏23 و 24 در این باره سخنانى دارد.

    16- همان، ج 1 تا 10 در صفحه 48 فهرست موضوعى الغدیر، آدرس‏ مفصل همه موارد آمده است .

    17- الاغانى، اصفهانى، ج‏16، ص‏2667.

    18 تاریخ طبرى، ج 4، ص 30، حوادث سال 40 هجرى/ ارشاد شیخ ‏مفید، ص 170.

    19- انساب الاشراف، بلاذرى، ج 2، ص 744، حدیث‏303.

    20 الامامه والسیاسه، ابن قتیبه، ج 1، ص 175/ ابن اعثم،الفتوح، ج 4، ص 226- 225.

    21- تاریخ سیاسى اسلام، ص‏127.

    22- تاریخ طبرى، ج 4، حوادث سالهاى 50 تا 60 هجرى.

    23- طبقات، ابن سعد، ج‏3، ص 485، چاپ دارصادر بیروت.

    24- حماسه حسینى، شهید مطهرى، ج‏3، ص 380، انتشارات صدرا.

    25- تاریخ سیاسى اسلام، ج 2، ص‏26/ تاریخ طبرى، ج 4، ص 257- 301.

    27- همان، ص 368-370.

    28- همان، ص‏383.

    29- همان، ص‏426.

    30- همان، ص‏487.

    31- همان، ص‏579.

    32- کامل ابن اثیر، ج 2، ص 225/ تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 305.

    33- تاریخ سیاسى اسلام، ص 260.

    34- الفتوح، ج‏6، ص 95/ انساب الاشراف، ج 5، ص 221.

    35- تاریخ سیاسى اسلام، ص 266-265.

    36- تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 250 – 248/ انساب الاشراف، ج 4، ص‏18.

    37- تاریخ سیاسى و اجتماعى خراسان در زمان حکومت عباسیان،التون، ل، دنیل، ترجمه مسعود رجب‏نیا، ص 28.

    38- همان، ص‏46.

    39- همان، ص 115 و 114.

    40- شخصیت و قیام زید بن على، رضوى اردکانى، ص 489- 504، انتشارات علمى فرهنگى.

    41- تاریخ سیاسى و اجتماعى خراسان در زمان حکومت عباسیان، ص‏38.

    42- تاریخ طبرى، ج 4، حوادث سال 145.

    43- بحارالانوار، ج‏47، ص 200.

    44- تحف العقول، ابن شعبه حرانى،ص 256-260.

    منبع :

    تبیان به نقل از ماهنامه کوثر شماره 40، نویسنده : محمد باغستانى


    نظرات دیگران ( )

    <   <<   6   7   8   9   10      >