کل بازدیدها:----984130---
بازدید امروز: ----154-----
بازدید دیروز: ----59-----
جستجو:
بهمن 88 به بعد - حرف های جوانی
  • لوگوی وبلاگ
    بهمن 88 به بعد - حرف های جوانی

    پیوندهای روزانه
  • لینک دوستان من
    عاشق آسمونی
    وبلاگ گروهی فصل انتظار
    (( همیشه با تو ))
    ورود پسرا ممنوع
    آموزه
    دنیای جوانی
    مرکز دانلود رایگان آهنگ فیلم و کلیپ جالب دوربین مخفی
    همسفر مهتاب
    ای نام توبهترین سر آغاز
    دست نوشته های بی معرفت
    حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
    آقاشیر
    روانشناسی آیناز
    کـــــلام نـــو
    .:: اســــوه هــــا ::.
    کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
    تکنولوژی کامپیوتر
    xXxرنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
    بوی سیب BOUYE SIB
    سیاست
    پاک دیده
    آدمک ها
    آخوندها از مریخ نیامده اند!!!
    مدیر پارسی بلاگ
    پرسش مهر 8
    یا مهدی ادرکنی
    پیمان دانلود
    السلام علیک یا حبیبی یا رسول الله !
    هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
    خط بارون
    شور شیرین
    کلام دل
    مفرد مؤنث غائب
    قافله شهدا
    پیامبر اعظم
    دوستداران و منتقدان دکتراحمدی نژاد
    عطاری عطار
    نان ، عشق ، موتور هزار
    تخیّلات خزان‌زده یک برگ بید
    امیدزهرا omidezahra
    شاهد
    یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم او گردد
    مهدیار دات بسیجی
    گل نرگس
    ولایت علیه السلام
    .:: مهدیاد ::.
    خانه اطلاعات
    علوم قرآنی
    ألا إنَّّ حِزبَ الله هُمُ الغالِبُون
    پوست کلف
    مشاوره و مقالات روانشناسی
    کجایید ای شهیدان خدایی

    تارنما
    نسیمی از بهشت ...
    موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
    آریایی بیدارشو
    دسته کلید
    افشای سایت www.roozna.com/
    تا ریشه هست، جوانه باید زد...
    خلوت تنهایی
    عشقی
    شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
    ایران اسلام
    زیر آسمان خدا
    جوان ایرانی
    بهار سبز
    ..:: نـو ر و ز::..
    تالوگ
    دنیا به روایت یوسف
    ترنم باران
    کانون گفتمان قرآن
    یک امل مدرنیسم نشده
    یوسف گم گشته
    یاد ایام
    رادیوی نسل برتر
    به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
    شمیم وصل
    دانستنیهای علمی ، تاریخ، ترفند ، دانلود
    اقالیم قبله
    رایحه عشق
    بچه دانشجو !
    حوزه نت
    منصوره معتمدی
    جامعه اسلامی دانشجویان
    مقاومت
    پایگاه آیت الله حائری شیرازی
    علمیران
    علمی
    شبکه المنار
    زن مسلمان
    دل نوشته ها

    ملیکا
    معصومین
    ادبیات
    در پیشگاه قرآن
    وفا لینک
    خاکریز
    دانش نامه ی آزاد
    پیامبر اعظم(ص)
    حوزه نت
    همه چی از موبایل
    جدیدترین اخبار روز دنیا
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • مطالب بایگانی شده
  • وضعیت من در یاهو
  • واپسین لحظات سال و نوروز را چگونه سر کنیم
    نویسنده: جوانان ایران زمین چهارشنبه 90/12/24 ساعت 6:7 عصر

    آیت‌الله مجتبی تهرانی از اساتید برجسته اخلاق ضمن طرح این پرسش که «در لحظات آخر سال چه کنیم؟»، با استناد به احادیثی از امیرالمؤمنین، امام حسین و امام صادق علیهم السلام به این پرسش پاسخ گفت.
     
    به گزارش خبرگزاری فارس، آیت‌الله مجتبی تهرانی از اساتید برجسته اخلاق با طرح این پرسش که «در نوروز چه باید کرد؟»، ضمن پاسخ به آن مباحثی را در این زمینه مطرح کرد که مشروح آن در پی می‌آید:

    * ضرورت تنبّه در کنار مباحث علمی

    اگر بنا باشد همیشه مباحث علمی را بدون اینکه در کنارش تنبّهی برای ما وجود داشته باشد مطرح کنیم فکر می‎کنم فایده‎ای نداشته باشد، لذا خوب است گاهی برای ایجاد تنبّه مسائلی را مطرح کرده و در آن تأمّل کنیم.

    * غفلت از «مرور ایّام» و «گذشت زمان»

    از جمله این مسائل مسئله «مرور ایّام» است. به تعبیر همگانی انسان گاهی از «گذشت زمان» غفلت می‎کند و این غفلت موجب می‏شود انسان از خواب غفلتی که او را فرا گرفته است بیدار نشود. در این عالم اموری که موجب اعتبار و پندپذیری می‏گردد زیاد است امّا انسان از آن عبرت نمی‎گیرد! علی(علیه‎السلام) می‏فرماید: «مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ». یکی از موضوعاتی که انسان باید از آن پند و عبرت بگیرد و متنبّه و بیدار شود مسأله «گذشت زمان» است.

    * هر «روز» در قیامت گواهی است بر اعمال انسان

    امام صادق(علیه‎السلام) به نقل از آبای گرامشان در روایتی همه فهم، فرمودند: «مَا مِنْ یَوْمٍ یَأْتِی عَلَى ابْنِ آدَمَ إِلَّا قَالَ لَهُ ذَلِکَ الْیَوْمُ یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا یَوْمٌ جَدِیدٌ»، هیچ روزی نیست که بر فرزند آدم وارد می‏شود مگر اینکه آن روز به او می‎گوید: من برای تو روزی نو و جدید هستم! «أَنَا یَوْمٌ جَدِیدٌ»، من نوروزم! من برای تو روز نویی هستم! «وَ أَنَا عَلَیْکَ شَهِیدٌ»، و من، یعنی زمان، نسبت به تو گواهی دهنده هستم! «فَافْعَلْ فِیَّ خَیْراً»، در من عمل خیر انجام بده، «وَ اعْمَلْ فِیَّ خَیْراً أَشْهَدْ لَکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَإِنَّکَ لَنْ تَرَانِی بَعْدَهَا أَبَداً»،  من در روز قیامت نسبت به اعمال تو شهادت می‎دهم و تو بعد از این هیچ‏گاه مرا نخواهی دید مگر در روز قیامت.

    زمان‎ها می‎گذرد و همه آن‏ها برای انسان گواه هستند. این‏طور نیست که ما فکر می‎کنیم! اعمال و کردار ما در زمان‎ محو نمی‎شود، بلکه همه آن‏ها ثبت می‏گردد. به تعبیراتی که در روایات آمده است توجّه کنید! دارد که ایّام و روزها بر انسان شهادت می‎دهند و روز جدید که می‎آید زبان حالش با انسان این است که در من، عمل خیر انجام بده؛ چراکه من در روز قیامت بر اعمال تو شهادت می‏دهم.

    * ما خود تشکیل‏دهنده زمان هستیم

    حتّی بالاتر از آن، ما خود تشکیل دهنده زمان هستیم. این طور نیست که ایّام بگذرد و من ثابت باشم، روز برود و من ساکن بمانم. ما انسان‎ها تشکیل دهنده زمان هستیم. موجودات هستند که تشکیل دهنده زمان هستند. این نیست که روز بگذرد، ماه بگذرد، سال بگذرد، نه! بدانید این ما هستیم که می‏رویم و می‏گذریم و خواهیم گذشت.

    * هر روز که می‏گذرد، تو کم می‏شوی!

    از حسین‌بن علی(علیهما‎السلام) منقول است که فرمودند: «یَابنَ آدَم اِنَّمَا اَنتَ ایّامٌ کُلَّمَا مَضی یَومٌ ذَهَبَ بَعضُکَ»، ای انسان! ای فرزند آدم! تو روزگار هستی، «اِنَّمَا اَنتَ ایّامٌ»، تو خودت روزگار هستی، تو ایّام و روزها هستی، هر روزی که می‎گذرد مقداری از تو کاسته می‎شود. این طور نیست که تو ثابت باشی و روزگار بگذرد، تو ساکن باشی و او گذرا باشد. هر روز که می‎گذرد مقداری از ما نیز می‎گذرد و از ما کاسته می‏شود، هر ماه و سالی که می‏گذرد یک ماه و سال نیز از ما کاسته می‏شود؛ یعنی هر روز و ماه و سالی که می‏گذرد، به همان میزان سرمایه و هستی انسان که عمر او است نیز خواهد گذشت. با گذشت روز و ماه و سال هستی ما هم می‎گذرد.

    * امسال هم «بخشی از هستی ما» از دست رفت!

    یک سال دیگر گذشت، امّا آیا با سپری شدن این زمان من هنوز وجود دارم؟ خیر! همه هستی من وجود ندارد؛ با گذشت این سال بخشی از هستی من نیز گذشته است. لذا خوب است انسان نسبت به آنچه از او گذشت و از سرمایه و هستی‎اش کاسته شده متنبّه و متذکّر شود است. خوب است همان طور که نسبت به امور مادّی‎اش فکر می‏کند نسبت به عمر و هستی‎اش نیز فکر کند تا ببیند این سرمایه را در چه راهی مصرف کرده است.

    * این ایّام، وقت حساب‏رسی نسبت به عمر است!

    علی(علیه‎السلام) در روایتی به نقل از نبی اکرم فرمودند که؛ «أَکْیَسُ الْکَیِّسِین» زیرک‎ترین زیرکان، «مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ»، کسی است که از خود حساب بکشد، «وَ عَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ» و کارهایش را در ارتباط با جهان دیگر انجام دهد. «فَقَالَ رَجُلٌ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین»، وقتی علی(علیه‎السلام) این جملات را از پیغمبر نقل فرمود شخصی سوال کرد، «کَیْفَ یُحَاسِبُ نَفْسَهُ»، انسان چگونه از خود حساب بکشد؟ «قَالَ(علیه‎السلام) إِذَا أَصْبَحَ»، حضرت فرمود: هرگاه شب را به روز آورد، «ثُمَّ أَمْسَی»، و روز را به شب رساند، «رَجَعَ إِلَى نَفْسِهِ»، بازگشتی به خود داشته باشد، «وَ قَالَ یَا نَفْسِی»، و بگوید: ای فلانی! «إِنَّ هَذَا یَوْمٌ مَضَى عَلَیْکَ»، امروز روزی بود که بر تو گذشت، «لَا یَعُودُ إِلَیْکِ أَبَداً»، در حالی که هیچ‏گاه به سوی تو باز نمی‏گردد، «وَ اللَّهُ یَسْأَلُکِ عَنْهُ بِمَا أَفْنَیْتِهِ»، و خدا از تو می‏پرسد آن را در چه راهی مصرف کردی؟

    در اینجا صحبت از روز نیست، حضرت دارد به زبان من و شما صحبت می‎کند، این روز و ایّام نیست که فانی شده، این بخشی از هستی ما است که گذشته و از دست رفته است. خداوند سوال می‏کند که این سرمایه را در چه راهی فانی کردی؟ «فَمَا الَّذِی عَمِلْتِ فِیهِ»، چه کاری در این روز انجام دادی؟ «أَ ذَکَرْتِ اللَّهَ أَمْ حَمِدْتِه»، آیا در این روز به یاد خدا بودی و او را حمد و ستایش کردی؟ «أَ قَضَیْتِ حَوَائِجَ مُؤْمِنٍ فِیهِ»، آیا در این روز خواسته و حاجت برادر ایمانی‎ات را با این که قدرت داشتی برآورده کردی؟ «أَ نَفَّسْتِ عَنْهُ کَرْبَهُ»، آیا از گرفتاری‎های او گره گشایی کردی؟ «أَ حَفِظْتِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ فِی أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ»، آیا در غیاب برادر مؤمنت اخوّت اسلامی و ایمانی را نسبت به خاندان و فرزندش رعایت کردی؟ «أَ حَفِظْتِیهِ بَعْدَ الْمَوْتِ فِی مُخَلَّفِیهِ»، آیا بعد از مرگ او از این حریم ایمانی نسبت به بازماندگانش حراست و مراقبت کردی؟  «أَ کَفَفْتِ عَنْ غِیبَةِ أَخٍ مُؤْمِنٍ»، آیا از غیبت کردن پشت سر برادر مؤمنت جلوگیری کردی؟ «أَعَنْتِ مُسْلِماً»، آیا کمک کار برادر مسلمانت بودی؟ «مَا الَّذِی صَنَعْتِ فِیهِ»، در این روز چه کار کردی؟

    * روش تفکّر در ایام گذشته

    علی(علیه‎السلام) روش تفکّر در ایّام گذشته را بیان می‎فرماید. در روایات نسبت به هر روز چنین سفارشی وجود دارد. آیا ما هر روز یک چنین محاسبه‎ای انجام می‏دهیم؟ یا حداقل هفته‎ای یک‎بار و یا ماهی یک‎بار می‏نشینیم فکر کنیم که چه کارهایی انجام داده‏ایم. برخی از افراد برای امور مادّی‎شان دفتر روزانه و هفتگی دارند و راجع به آنچه که در آن با توجّه به فعّالیت‏های آن روز یا آن هفته ثبت شده فکر می‏کنند. برخی هم دفتر سالانه دارند و در آخر سال بیلان کار خود را ارائه می‎دهند که در این سال چه کارهایی انجام داده‏اند.

    * در لحظات آخر سال چه کنیم؟!

    آیا سزاوار نیست که انسان هنگامی که لحظات آخر سالش فرا می‎رسد این‎طور فکر کند؟ یک سال بر ما گذشت! به عبارت دیگر بخشی از هستی ما رفت و هیچ‏گاه به ما برنخواهد گشت مگر در روز قیامت که این قطعه از هستی ما آن‏گاه به ما باز می‏گردد که نموداری از کردار گذشته‏مان در این سال را به ما نشان می‏دهد. همان طور که علی(علیه‎السلام) فرمود خوب است انسان بنشیند و در این باب فکر کند در سالی که گذشت و به اتمام رسید چه کردم؟ آیا به یاد خدا بودم؟ آیا او را ستایش کردم؟ آیا گرفتاری برادر مؤمنم را رفع کردم؟ آیا حاجتی از او برآورده کردم؟ آیا در غیابش مراقب بودم تا حیثیّتش را حفظ کنم؟ آیا در این سال به وظایف برادری و اسلامی خود نسبت به دوستانی که از دست دادم عمل کردم؟ آیا حال بستگان آنها را جویا شدم؟ ولو اینکه به حسب ظاهر از آنها دل‎جویی کنم؟

    * در سالی که گذشت چه کردیم؟! الآن چه کنیم؟!

    علی(علیه‎السلام) بعد از آنکه چند چیز برای روش تفکّر و محاسبه نسبت به گذشته آموخت فرمود: «‎مَا الَّذِی صَنَعْتِ فِیهِ»، به خود بگو: ای فلانی! در این روزی که گذشت و به عبارت دیگر قسمتی از وجود و هستی‏ات در این عالم که از دست رفت چه کردی؟ «فَیَذْکُرُ مَا کَانَ مِنْهُ»، پس گذشته را یادآور شود، «فَإِنْ ذَکَرَ أَنَّهُ جَرَى مِنْهُ خَیْرٌ»، اگر به گذشته مراجعه کرد و دید آنچه که بر او گذشته خیر بوده است، «حَمِدَ اللَّهَ وَ کَبَّرَهُ عَلَى تَوْفِیقِهِ»، حمد خدا را به جا آورد و بگوید: «الحمد لله» و نسبت به این موفقیتی که خدا به او عنایت فرموده بگوید: «الله اکبر» و بداند این توفیق هم از خدا بوده است، «وَ إِنْ ذَکَرَ مَعْصِیَةً أَوْ تَقْصِیراً»، و اگر دید گناهی انجام داده و خطایی از او سر زده، «اسْتَغْفَرَ اللَّهَ»، از خدایش پوزش بخواهد و استغفار کند، «وَ عَزَمَ عَلَى تَرْکِ مُعَاوَدَتِهِ»،  و تصمیم بگیرد که دیگر به آن گناه بازنگردد و آن را تکرار نکند.

    اگر انسان بخواهد به معنای واقعی خودش را بسازد، یکی از راه‎های بزرگ برای سازندگی انسان توجّه به اعمال گذشته خود می‏باشد. خصوصاً از فرصت‎هایی که برای انسان پیدا می‎شود برای تنبّه و تذکّر خود و اینکه از خواب غفلت بیدار شود و نسبت به آینده‎ تنظیم شود استفاده کند که یکی از این فرصت‎ها پایان سالی است گذشت. امسال تمام شد و گذشت امّا ما چه کردیم؟

    هستی و سرمایه‏ای که از ما کاسته شد را در چه راهی و چگونه مصرف کردیم؟ انسان نسبت به اعمال یک ساله‏اش بیلان آخر سال عرضه کند. همان طور که علی(علیه‎السلام) می‎فرماید این موجب می‎شود تا انسان نسبت به آینده‎اش مراقب باشد. امیدوارم خداوند به ما توفیق عنایت کند تا از گذشته‎های خود نسبت به آینده‎مان عبرت بگیریم!

    انتهای پیام


    نظرات دیگران ( )

  • \ لیشیا رینزولی\ نماینده ایتالیا به همراه دخترش ویکتوریا
    نویسنده: جوانان ایران زمین سه شنبه 90/12/16 ساعت 10:35 صبح

    حضور یک کودک به همراه مادرش در جایگاه نمایندگان پارلمان اروپا، توجه رسانه ها را به خود جلب کرد.

    به گزارش خبرگزاری زنان و به نقل از جذاب ، این کودک به نام ویکتوریا ، چند سال پیش هنگامی که تنها نوزاد چند هفته ای بود ، همیشه به همراه مادرش ( که نماینده بود) در صحن علنی پارلمان اروپا حاضر می شود.

    " لیشیا رینزولی" نماینده ایتالیا در پارلمان اروپا، برای نخستین بار در سپتامبر 2010 ، به همراه دخترش ویکتوریا وارد پارلمان شد. ویکتوریا در آن هنگام تنها شش هفته از عمرش گذاشته بود.

    مادر ویکتوریا برای این اقدام از ماده قانونی استفاده کرده بود که براساس آن، مادران می توانند فرزندانشان را در محل کار ، همراه داشته باشند.

    ویکتوریا در هفته گذشته ، دوباره وارد پارلمان اروپا شد و توجه رسانه ها را به خود جلب کرد. ویکتوریا هم اکنون رشد کرده و بزرگتر شده است. او با گوشی موبایل مادرش بازی می کند و هنگام رای دادن، به تقلید از مادرش، دستش را بالا می برد.

     

    هنگامی که ویکتوریا نوزاد چند هفته ای بود

     


    وقتی ویکتوریا بزرگ تر شد

     


    نظرات دیگران ( )

  • وصیت نامه شهید سرلشگر عباس بابایی به همسرش
    نویسنده: جوانان ایران زمین سه شنبه 90/12/16 ساعت 10:17 صبح

    وصیت نامه اول
     
    بسم الله الرحمن الرحیم

    همسرم ! راه خدا را انتخاب کن که جز این راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد.
    ملیحه جان همانطوری که میدانی احترام مادر واجب است . اگر انسان کوچکترین ناراحتی داشته باشد اولین کسی که سخت ناراحت می شود مادراست که همیشه به فکر فرزند یعنی جگرگوشه اش می باشد
     
     ملیحه جان اگر مثلا نیم ساعتی فکر کردی راجع به موضوعی هرگز به تنهایی فکر نکن حتما از قرآن مجید و سخنان پیامبران - و امامان استفاده کن و کمک بگیر- نترس هر چه می خواهی بگو. البته درباره هر چیزی اول فکر کن . هر چه که بخواهی در قرآن مجید هست مبادا ناراحت باشی همه چیز درست می شه ولی من می خواهم که همیشه خوب فکر کنی . مثلا وقتی یک نفر به تو حرفی می زند زود ناراحت نشو درباره اش فکر کن ببین آیا واقعا این حرف درسته یا نه . البته بوسیله ایمانی که به خدا داری.

    ملیحه جان به خدا قسم مسلمان بودن تنها فقط به نماز و روزه نیست البته انسان باید نماز بخواند و روزه هم بگیرد . اما برگردیم سرحرف اول اگر دوستت تو را ناراحت کرد بعد پشیمان شد و به تو سلام کرد و از تو کمک خواست حتما به او کمک کن . تا میتونی به دوستانت کمک کن و به هر کسی که می شناسی و یا نمی شناسی خوبی کن. نگذار کسی از تو ناراحت بشه و برنجه.
    هر کسی که به تو بدی می کند حتما از او کناره بگیر و اگر روزی از کار خودش پشیمون شد از او ناراحت نشو. هرگز بخاطر مال دنیا از کسی ناراحت نشو.
    ملیحه جون در این دنیا فقط پاکی، صداقت ،ایمان ، محبت به مردم ، جان دادن در راه وطن ، عبادت باقی می ماند.
    تا می تونی به مردم کمک کن . حجاب ، حجاب را خیلی زیاد رعایت کن .
    خدایا ، خدایا ، تو را به جان مهدی (عج) تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار . به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت می کشم وصیت نامه بنویسم . حال سخنانم را برای خدا در چند جمله انشاالله خلاصه می کنم
    اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت ، فامیلت را که چیزی نداره، کسی که بیچاره است او را از بدبختی نجات بده.
    تا میتونی خیلی خیلی عمیق درباره چیزی فکر کن.
    همیشه سنگین باش. زود از کسی ناراحت نشو از او بپرس که مثلا چرا اینکار را کردی و بعد درباره آن فکر کن و تصمیم بگیر. . .

    ملیحه به خدا قسم به فکر تو هستم ولی می گویم شاید من مردم باید ملیحه ام همیشه خوشبختباشد . هرگز اشتباه فکر نکند . همیشه فقط راه خدا را انتخاب بکند . چون جز این راه راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد .
    ملیحه باید مجددا قول بدهی که همیشه با حجاب باشی . همیشه با ایمان باشی . همیشه به مردم کمک کنی . به همه محبت کنی . در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است و راه خداست . . .

    اگه می خواهی عباس همیشه خوشحال باشد باید به حرفهایم گوش کنی . ملیحه هرچقدر میتونی درس بخون . درس بخون درس بخون . خوب فکر کن .
    به مردم کمک کن . کمک کن خوب قضاوت کن . همیشه از خدا کمک بخواه . حتما نماز بخون . راه خدا را هرگز فراموش نکن . . .
    همیشه بخاطرت این کلمات بسیار شیرین و پر ارزش را بسپار « کسی که به پدر و مادرش احترام بگذارد ، یعنی طوری با آنها رفتار کند که رضایت آنها را جلب نماید ، همیشه پیش خداوند عزیز بوده و در زندگی خوشبخت خواهد بود
    ملیحه مهربانم هروقت نماز میخونی برام دعا کن .
     
    وصیت نامه دوم

    بسم الله الرحمن الرحیم

    انا لله و انا الیه راجعون
    خدایا ، خدایا ، تو را به جان مهدی (عج) تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار .
    به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت می کشم وصیت نامه بنویسم . حال سخنانم را برای خدا در چند جمله انشاالله خلاصه می کنم .
    خدایا مرگ مرا و فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده .
    خدایا ، همسر و فرزندانم را به تو می سپارم .
    خدایا ، در این دنیا چیزی ندارم ، هرچه هست از آن توست .
    پدر و مادر عزیزم ، ما خیلی به این انقلاب بدهکاریم .
    عباس بابایی
    22/4/1361
    21ماه مبارک رمضان

    منبع: iranwomen


    نظرات دیگران ( )

  • موفقیت و شانس
    نویسنده: جوانان ایران زمین دوشنبه 90/12/15 ساعت 10:59 صبح

    پدید آورنده : حسن عرفان

    موفّقیت و پیروزی، یک فرایند تجربی و علمی است که با هزاران هزار آزمون، راهکارهای آن مشخص شده است.

    شناخت و به کارگیری آن راهکارها، موفّقیت را در دسترس ما می نهد و ناآگاهی و دورداشت ما نسبت به آنها، کامیابی را به کام مرگ می سپرد.

    در این راستا، باورهای ناهنجار و راهکارهای ناشایستی نیز تداول پیدا کرده اند. درک باورهای درست و راهکارهای بایسته، یکی از بنیادی ترین شیوه های دست یافتن به پیروزی است.

    نخست به راهکارهای موفقیت نگاهی گذرا می اندازیم:

     

    1 - شناخت و ارزیابی دقیق

    راه کار آغازین پیروزی، آگاهی لازم از موارد زیرین است:

    الف. آرمان و هدفی که در پی آنیم.

    ب. امکانات و توانایی هایی که آن هدف نیاز دارد و شناسایی توانایی هایی که داریم.

    ج. آفت ها و رخدادهای بازدارنده.

    د. بازده ها و دستاوردها.

    حضرت علی(ع) فرمود:

    العامِلُ بالعِلمِ کَالسائِرِ عَلَی الطَّریقِ الواضِحِ.(1)

    کسی که آگاهانه عمل می کند، چونان کسی است که در راه آشکار، ره می سپرَد.

    در کشورهای پیشرفته، هزینه تحقیقات و پژوهش، از گسترده ترین هزینه هاست.

    گرچه راهی است پر از بیم زما تا برِ دوست

    رفتنْ آسان بود ار واقف منزل باشی

    حافظ

    2 - کار و تلاش

    کار از عناصر دگرگون ساز، زندگی آفرین، پیشرفت آور و موفّقیت پرداز است.

    عمر را باید رفو با کار کرد

    وقت کم را با هنر بسیار کرد

    پروین اعتصامی

    دین مقدّس اسلام، از یک سو با تنبلی، بی کاری و کم کاری به ستیز برخاسته است و از سوی دیگر، مردم را به کار فرا می خواند.(2)

    مهم ترین عنصر در سیره تاریخ سازان و آفرینندگان فرهنگ، تمدّن و هنر، کار بوده است.

    ناز پرورد تنعّم نبرد راه به دوست

    عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

    حافظ

    قرآن کریم می فرماید:

    وَ أَنْ لَیسَ لِلإنسانِ إلّا ما سَعی .(3)

    و این که برای انسان، بهره ای جز تلاش او نیست.

    و همچنین:

    کُلُّ امرئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ.(4)

    هر کس در گرو اعمال خویش است.

    بزرگمهر گفته است: «باید لب فرو بست و بازو گشود و کار کرد و دم نزد و یقین داشت که کلید طلایی کامیابی، کار و کوشش است».(5)

    ادیسون در مورد اختراعات خود گفته است: «هیچ یک از اختراعات من محصول تصادف نیست. وقتی که من معتقد شدم که فلان کار، نتیجه بخش است، خودم را به آن کار می بندم و تجربه روی تجربه می کنم تا کامیاب شوم».(6)

    وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی

    حاصل از حیات ای جان، این دم است تا دانی

    کام بخشی گردون، عمر در عوض دارد

    جهد کن که از دولت، داد عیش بستانی

    حافظ

    به تلاش نام آوران تاریخ نگاه بیفکنید:

    حضرت علی(ع) را بنگرید، پیکارها داشت، نخل ها کاشت، نامه ها نگاشت، خطبه ها خواند، چاه ها کند، کاریزها ساخت، قرآن را فراهم آورد، بینوایان را نواخت و چه ساز و کارها که پرداخت.

    علّامه حلّی، صدها کتاب نوشت.

    یکی از آثار علامه مجلسی، صد و ده مجلّد شده است.(7)

    علامه طباطبایی، حتی از ثانیه های عمرش بهره می گرفت.

    علامه امینی، شبانه روز، چهارده ساعت کار می کرد.(8)

    میرحامد حسین، نویسنده «عبقات الأنوار»، آن قدر نگاشت که انگشتانش از کار افتاد.(9)

    صاحب «جواهر»، در کنار جنازه فرزندش به نوشتن پرداخت.

    شیخ عبّاس قمی، دستانش از پیوسته قلم به دست گرفتن، پینه بسته بود.

    مامقانی، هنگام غذا خوردن نیز مطالعه می کرد.(10)

    و به قول سعدی: «ای برادر! حرم در پیش است و حرامی در پس. اگر رفتی بردی، وگر خُفتی مُردی».(11)

     

    پشتکار

    دست یازیدن به کاری و رها کردن آن در نیمه راه، پیوسته از عوامل شکست بوده است. پشتکار، استمرار، استقامت و شکیبایی، گذر از سنگلاخ ها، آب کردن کوه های یخ و زدودن دلزدگی از سنگ، پایه های موفّقیت است.

    ابوعلی سینا، کتاب «ماوراء الطبیعه»ی ارسطو را چهل بار خواند.(12)

    حضرت علی(ع) فرمود:

    لا یَعدَمُ الصَبُورُ الظَفَرَ و إن طالَ بِهِ الزَّمانُ.(13)

    صبر پیشه، پیروزی را از دست نمی دهد؛ گرچه زمان بر او بگذرد.

    ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل!

    که مرد راه، نیندیشد از نشیب و فراز

    حافظ

    استحکام

    دقّت در پردازش کارها، محکم کاری و استواری یک پدیده صنعتی، فرهنگی و هنری، از علل ماندگاری آن اثر است. در بازار رقابت های تنگاتنگِ ره آوردهای علمی، اقتصادی و صنعتی، کالایی بازار گیر و اوج یابنده و پیروز است که استواری بیشتر داشته باشد. البته استواری در هر قلمرویی، معنای ویژه خود را دارد. پیامبر اکرم(ص) فرمود:

    ولکِنَّ اللّهَ یُحبُّ عَبداً إذا عَمِلَ عَمَلاً أحکَمَهُ.(14)

    ولیکن خداوند دوست می دارد هرگاه بنده اش کاری کرد، آن را محکم سازد.

    نظم و برنامه

    داشتن ساز و کار صحیح و اجرای منظم آن و تدبیر و مدیریت پویا، از دیگر عوامل رهیافت به دنیای موفقیت هاست. امیرالمؤمنین(ع) فرمود:

    حسن و حسین و همه فرزندان و خاندانم را و هر کس را که نامه من به او رسد، به تقوا پیشگی و رعایت نظم توصیه می کنم.(15)

    تمرکز

    یکی از ریشه های مهم توسعه، ترقی و پیروزی شخصی و اجتماعی، تمرکز در یک رشته و بسیج نیروها بر یک کار است.

    امروزه، نه تنها جامع علوم و فنون بودن ممکن نیست، بلکه افتخارزا هم نیست. چند کاره بودن و پراکنده کاری، تباه کننده رشد و پویایی است.

    پس از رنسانس، یک انفجار علمی و صنعتی پدید آمد و یکی از زمینه های آن، شعبه شعبه شدن علوم و تخصّصی شدن هر رشته بود.

    پزشکی به ده ها قسمت منشعب شد. فیزیک، شیمی و متالوژی به قلمروهای گوناگون تخصّصی تبدیل گشت و این یکی از تحولات بزرگ در مسیر جهش انسان بود. حضرت علی(ع) فرمود:

    مَن أومَأ إلی مُتَفاوتٍ خَذَلَتْهُ الحِیَلُ.(16)

    کسی که به کارهای گونه گون پردازد، چاره جویی ها او را خوار سازد.

    عوامل معنوی

    تکیه بر تقوا و دانش، در طریقت، کافری است

    راهرو گر صد هنر دارد، توکّل بایدش

    حافظ

    هستی برابر با مادّه و مادّیات نیست. این جهان مادی، بخش اندکی از هستی است. زندگی فردی و اجتماعی، همان گونه که تحت تأثیر کنش ها و واکنش های مادی است، به شدّت در قلمرو کنش ها و واکنش های معنوی نیز هست. ایمان، اخلاص، تقوا، توکّل، توسّل، نیایش و... از عوامل معنوی پیروزی است.

    هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ

    از یمن دعای شب و ورد سحری بود

    سعدی گفته است:

    بخت و دولت به کاردانی نیست

    جز به تأیید آسمانی نیست

    و در روایت آمده است:

    مَنْ أحَبَّ أن یَکونَ اَقوَی النَّاسِ فَلیَتَوکَّل عَلَی اللّهِ.(17)

    هر که می خواهد توانمندترین مردم باشد، باید بر خدا توکل کند.

    تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار

    که رحم اگر نکند مدّعی، خدا بکند

    حافظ

    شانس، یک باور خرافی

    اکنون باید باور خرافی به شانس را به عنوان یکی از عوامل خیالی پیروزی بکاویم.

    شانس، یک واژه فرانسوی و مرادف بخت، اقبال و طالع است.(18)

    از دیرباز، این پندار خرافی در گستره زمین وجود داشته است که چیزی به نام شانس یا بخت، خوش بختی ها و بدبختی ها را پدید می آورد و رخدادهای ناگوار یا خوشایند را شکل می دهد.

    شگفت این است که مفهوم سعادت و شقاوت در فارسی نیز با پسوند بخت به کار می رود: خوش بخت و بدبخت، و بخت باز کردن و بستن بخت، دو اصطلاح رایج در عرف عوام گشته است.(19)

    برد و

    باخت در قمار بازی و بلیت های بخت آزمایی از یک طرف، و مسابقات ورزشی و جایزه های کلان و غیر کلانی که بانک ها می دهند، از طرف دیگر، عواملی هستند که باور به شانس را ترویج و تقویت کرده اند.(20)

    در دین زندگی ساز اسلام، قمار بازی حرام دانسته شده است.

    قمار کردن، باور خرافی به شانس را تقویت می کند و شاید بتوان همین را یکی از علل تحریم آن دانست.

    اکنون به بررسی بازتاب های منفی شانس گرایی می پردازیم:

    1 - در جهان بینی توحیدی، جهان با اراده حکیمانه خداوند اداره می شود و همه رخدادها بر اساس تقدیر الهی شکل می گیرد.

    حضرت علی(ع) می فرماید:

    تَذلُّ الاُمورُ لِلمَقادیرِ حَتّی یَکونَ الحَتْفُ فِی التَّدبیرِ.(21)

    کارها چنان رام تقدیر است که گاه، مرگ در تدبیر است.(22)

    بی تردید، هر رخدادی حکمتی دارد. هیچ چیز، پدیده تصادف نیست و هیچ حادثه ای بدون تقدیر حکمت آمیز خداوند به وقوع نمی پیوندد.

    ولی در بینش شانس گرایان، توان ارزیابی و سنجش عوامل واقعی شکست ها و پیروزی ها از انسان گرفته می شود و شخص شانس گرا به جای شناختن عوامل واقعی شکست ها و پیروزی ها، به یک عامل موهوم و ناشناخته گرایش پیدا می کند و زندگی را از قلمرو حرکت و سنجش عاقلانه و عالمانه دور می سازد.

    باور به شانس، یک توجیه جاهلانه برای گریز از قانونمندی های هستی است؛ یک دلیل تراشی غیر علمی، غیر دینی و غیر فلسفی برای شکست ها و رخدادهای زندگی است؛ یک بهانه برای به حساب نیاوردن تنبلی ها، ناهنجاری ها، تباهکاری ها از یک سو و از سوی دیگر، نادیده انگاشتن تقدیرات الهی است.

    شکست ها هرگاه درست سنجیده و انگیزه یابی شوند، پل پیروزی می گردند و پیروزی ها، اگر صحیح ریشه یابی گردند، گسترش و استمرار می یابند و هر دو، درس آموز می شوند؛ لیکن اگر شکست ها و پیروزی ها به شانس منسوب گردند، با این فرافکنی، نقش عوامل واقعی انکار می شود.

    در بینش شانس گرا، همه تباهکاران و کم کاران، تبرئه می شوند و گناه به گردن بخت پریشان می افتد:

     

    اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد

    گناه بخت پریشان و دست کوته ماست

    و گله از بخت به میان می آید:

    دل از کرشمه ساقی به شکر بود ولی

    ز نامساعدی بختش اندکی گله بود

    و شکایت به اوج می رسد:

    کوکب بخت مرا هیچ منجّم نشناخت

    یارب! از مادر گیتی به چه طالع زادم؟

    3 - شخص شانس گرا، گاه زندگی اش را عرصه یک قمار بازی پیوسته می سازد. او همیشه در انتظار یک پیروزی پنداری، به امیدِ یافتن یک گنج و در آرزوی یک اوجمندی ناشناخته است. به جای تلاش منظم و ابتکار و پشتکار، هر روز خبر جوایز بادآورده را می گیرد، پیوسته بخشش را آزمایش می کند و در قلمرو یک قمار گسترده، همه چیزش را می بازد و حجله دل را به امید عروسِ خواستگاری نشده، می آراید.

    4 - در بینش شانس گرا یک حالت منفی بافی و یک پندار خرافی جبرپذیر و تغییرناپذیر نسبت به سرنوشت شکل می گیرد و برخی بر این باور پا می فشارند که بخت ما از روز نخست، بد بوده است و دگرگون نمی شود.

    به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد

    گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه

    باید به آنان گفت: برای کامیابی باید به کار، ابتکار، پشتکار، تدبیر و تقدیر اندیشید

    رنجش ز بخت منما، بازآ به عذرخواهی!


    1 . غرر الحکم، ترجمه: آقاجمال خوانساری، ج 1، ص 396.

     

    2 . در روایت آمده است: «أبغضُ الخَلقِ إلَی اللّهِ جیفَةٌ باللَّیلِ وبَطّالٌ بِالنَّهارِ»(بحارالأنوار، ج 73، ص 180 و ج 84 ص 158).

    3 . سوره نجم، آیه 39.

    4 . سوره طور، آیه 21.

    5 . رمز پیروزی مردان بزرگ، ص 25.

    6 . همان، ص 24.

    7 . ر.ک: روضات الجنّات، ریحانة الأدب و أعیان الشیعة.

    8 . حماسه غدیر، ص 328.

    9 . نجوم السّماء، ج 2، ص 30.

    10 . ریحانة الأدب، ج 5، ص 156 - 158.

    11 . گلستان، ص 68.

    12 . ابن سینا، ص 38.

    13 . نهج البلاغه، ترجمه: علینقی فیض الاسلام، ص 1163؛ غررالحکم، ترجمه: آقاجمال خوانساری، ج 1، ص 760.

    14 . بحارالأنوار، ج 6، ص 220؛ وسائل الشیعة، ج 2، باب 60، ص 883 و 884.

    15 . نهج البلاغه، نامه 47.

    16 . همان، حکمت 403.

    17 . بحارالأنوار، ج 71، ص 151.

    18 . گفتنی است: طالع، کاربرد نجومی نیز دارد. ر.ک: فرهنگ معارف اسلامی، ج 2، ص 1164.

    19 . ترکیب هایی چون تیره بخت، بخت برگشته، سیاه بخت، شوربخت، سبزبخت و خوش اقبال و بد اقبال، ادبیات ما را آکنده کرده است. بخت، چون برگشت، پالوده، دندان بشکند.

    20 . حتی برای کودکان ما چیزهایی ساختند به نام «شانسی»، تا از آغاز کودکی، این خرافه را به کامشان بریزند.

    21 . نهج البلاغه، حکمت 16.

    22 . ترجمه از آقای دکتر جعفر شهیدی است.

    منبع: سایت حوزه


    نظرات دیگران ( )

  • جوان و امیدواری به آینده
    نویسنده: جوانان ایران زمین یکشنبه 90/12/7 ساعت 10:1 صبح

    پدید آورنده : محمدصادق ربانی

    منبع: سایت حوزه

    بی شک جوانانی در عرصه اجتماع هستند که از روحیه و امید بالایی برخوردارند. اینها این امید زیاد را وسیله ترقی و پیشرفت خود قرار می دهند و از نظر علمی و شغلی پیشرفت می کنند.

    در مقابلِ این عده، دسته ای هم هستند که همواره روحیه ناامیدی در آنها شعله ور است و همه چیز را سیاه و تیره می بینند. این دسته، علاوه بر این که همواره پیشرفت نمی کنند، بلکه دچار پسرفت دائمی نیز هستند.

    پس همواره دو دسته در جامعه وجود دارند: یک عده کسانی هستند که دنیای پیرامون خود را همواره سبز و روشن می بینند و عده دیگر، همیشه سیاه سیاه. قرآن هم همواره روح امید و امیدواری را در عرصه جامعه می دمد تا آن جامعه، جامعه پویا بشود. لذا (در سوره زمر، آیه 53) خداوند به پیامبر عزیزش می فرماید: بگو به گناهکاران که خدا می گوید: «ای بندگان من که به زیان خویشتن بسی کارها کرده اید، از رحمت خدا نومید مباشید که خدا همه گناهان را می آمرزد و او آمرزنده و مهربان است.»(1)

    خداوند در این آیه اولاً دستور می دهد که هرگز از رحمت خدا ناامید نشوید و خدا همواره رحمت و خیرش را شامل شما کرده است و در درجه دوم می فرماید که حالا اگر خطا و اشتباهی هم رُخ داد، این دلیل نمی شود که شما ناامید شوید؛ چرا که خداوند یکی از صفاتش آمرزنده و مهربان است. پس ما همواره باید امید و امیدواری و نشاط را در خود و در محیط پیرامون، زنده کنیم.

    اگر انسان کمی به این سخن حضرت علی(ع) فکر کند، دیگر دنیای او دنیای بی امیدی نیست. حضرت علی(ع) به فرزندشان می فرماید: «.. خدا کلید گنجینه های خویش را در دست تو نهاد ؛ زیرا که اجازه داد تا هرچه می خواهی از او بخواهی و تو هر وقت بخواهی، می توانی درهای نعمت او را با دعا بگشایی و سیلاب رحمت او را بر خویشتن فرو ریزی. چون چنین است، پس مبادا دِیرکردِ اجابت، تو را نومید سازد، که بخشش به اندازه نیّت [و تصمیم و استقامت در دعا و طلب [است».(2)

    پس اگر اجابت به تأخیر افتاد، این سبب ناامیدی ما نباید بشود و اجابت، به اصرار و پایداری و امید بستگی دارد.

    بعضی وقت ها انسان به فردی نگاه می کند که سر تا پا شور و شوق و امید است. ولی بعضی دیگر هم ـ اگرچه دارای امکانات مادّی و اجتماعی اند، ولی ـ از این روحیه بی بهره اند. امید، یک حالت روحی است که اگر در انسان وجود داشته باشد از انگیزه و نشاط فراوانی برخوردار می شود و سبب پیروزی و موفقیت در کارها می گردد.

    راه های افزایش امید در جوان
    امید برای هر کسی خوب و مطلوب است امّا برای جوان، مطلوب تر و لازم تر؛ چرا که جوانِ بدون انگیزه و نشاط و امید مثل جسد بدون روح است. امید همانند روح در بدن جوان است.

    1) توکل به خداوند: جوانی که در همه کارها عامل اصلی را خداوند بداند و بفهمد که او اگر بخواهد هر کاری شدنی است، آن گاه دیگر دل به عامل های دیگر نمی بندد و امید در او تقویت می شود ؛ چرا که خداوند، منبع قدرت بی نهایت است و دوستان خویش را تنها نخواهد گذاشت. لذا با توکل به پروردگار، در هر کاری امید به موفقیّت در آن کار، افزایش پیدا می کند. و این توکل، شاخص مهمّی در تقویت امید است.

    2) گرایش به معنویت: همواره انسان ها در جامعه مشاهده می کنند که افرادی که گرایش به معنویت دارند و به یاد خدا و معاد هستند، آنها بیشتر امید به کارها و امید به آینده خود دارند.

    جوانانی که به پوچی و بی هدفی می رسند، کسانی اند که اصلاً به یاد خداوند نیستند و به معنویات توجهی ندارند لذا پس از مدّتی بی انگیزه و پریشان و ناامید می شوند و در نتیجه، دیگر زندگی و پیشرفت خود را غیرممکن و یا پوچ و بی ارزش می شمارند. بنابر برخی پژوهش های روان شناسی معاصر، یکی از عوامل مؤثری که در افزایش امید، نقش زیادی دارد، همین گرایش به معنویات و یاد خداست؛ چرا که با یاد خدا دل ها آرام و امیدوار می شود. اصولاً پذیرش حضور خداوند در زندگی، موجب پایبندی به اخلاق و وجدان است.

    3) اعتماد به نفس: افرادی که در کارهای خود اعتماد به نفس دارند و خودباورند، اینها از امید بیشتری بهره مندند. اعتماد به نفس یعنی انسان با تکیه بر اراده خود کارهای خویش را انجام بدهد. رابطه اعتماد به نفس و امید، رابطه ای دوسویه است ؛ یعنی از یک طرف اعتماد به نفس در افزایش امید مؤثر است و از طرف دیگر، امید زیاد داشتن، سبب اعتماد به نفس بیشتر می گردد.

    4) محیط و خانواده: خانواده و محیط پیرامون، اگر از محیط های سالم و با نشاط و برخوردار از امید باشد، طبعا این امید و انگیزه، به جوان هم سرایت می کند. نقش خانواده و محیط را در شخصیت جوان نمی توان نادیده گرفت و درصد بالایی از تأثیر را همین محیط و خانواده در شکل گیری امید و افزایش آن دارد.

    5) پرهیز از زشتی ها: یکی از کارهایی که باعث ناامیدی، نا آرامی و بی هدفی در زندگی می شود، گناه کردن است، مخصوصا وقتی که شخص، اصرار بر گناه داشته باشد و زیاد مرتکب گناه شود، که این، باعث تیرگی دل و ناامیدی تدریجی می شود ؛ زیرا احساس می کند تمام راه ها را بر روی خود بسته و دیگر راهی برای نجات ندارد. لذا یکی از مهم ترین عواملی که موجب می شود ریشه ناامیدی در انسان خشک شود، گناه نکردن است. پس مرتکب گناه نشدن، عامل مهمی در افزایش امید و آرامش یافتنِ وجدان و نشاط زندگی است. پایه و اساس هر کاری امید است و اگر این امید و انگیزه در کار نباشد، هیچ کسی شروع به فعالیت و کار نمی کند.

    در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) آمده است که: «امید، رحمت خدا برای امت من است. اگر امید نبود، مادری فرزند خود را شیر نمی داد و کسی درختی نمی کاشت».(3)

    از این حدیث، استفاده می شود که امید، منشأ هر پویایی و پیشرفتی در زندگی انسان است. امید را باید عنایتی و رحمتی از ناحیه خدا دانست ؛ نعمت بزرگی که خوش بختانه در میان امّت اسلامی، ظهور بیشتری دارد.

    آثار امید
    1) تقویت انگیزه در پیگیری اهداف: یکی از آثار امید در انسان ها (بخصوص جوانان) این است که به آنها در رسیدن به اهداف خود، انگیزه و نیرو می بخشد. در حدیث پیامبر(ص) آمده است: «کسی به بهشت می رود که امید آن را دارد و کسی از جهنم دور می ماند که از آن بیمناک باشد».(4)

    از این حدیث، روشن می شود که امید، منشأ عمل است و سرنوشت ساز ؛ چون اگر کسی امید به چیزی داشت به آن دست می یابد و زمینه های دستیابی آن هدف را برای خود مهیا می کند. در نتیجه، امید در دل آدم های خوب، منجر به عمل نیکو و صالح می شود و سرانجام هم سبب نجات و ورود به بهشت می شود. پس می توان گفت که امید، انسان ها را در رسیدن به اهداف خود یاری می کند.

    2) چیره شدن بر دشواری ها: اگر امید نباشد، دیگر انگیزه ای برای صبر و چیره شدن بر دشواری ها نیست. اگر جوان، امید به پیشرفت علمی و حرفه ای خود نداشته باشد، پس از چه راهی می تواند بر سختی های راه غلبه کند؟ این که جوان شبانه روز و ماه های متوالی همّت می کند و سختی های راه را تحمل می کند، آن نیست مگر امید به موفقیت در کنکور دانشگاه و یا یافتن حرفه و کار و کارگاه مطلوب خویش. پس امید به رفتن به دانشگاه و ادامه دادن درس یا استادکار شدن در یک شغل و حرفه، او را برابر هر سختی ای کمک می کند.

    پس یکی از آثار و کارکردهای امید، این است که به شخص، توان و نیرو می بخشد تا بر مشکلات چیره شود.

    جامعه و تأثیر آن بر امیدواری فرد
    لازمه امید، عمل کردن و حرکت کردن به سوی آینده است و إلاّ صِرف امید بدون حرکت و پویایی، خوش خیالی است و مطلوب و پسندیده نیست. امید، آن نوع از خوش بینی به آینده است که منشأ پویایی و حرکت به سوی آینده ای روشن باشد.

    جامعه اگر به سه نیاز جوان، پاسخ مثبت بدهد و خانواده هم نقش مؤثر خود را ایفا کند، کمک بزرگی به امیدواری او کرده است:

    الف) شغل: اگر ساختار جامعه طوری باشد که هر جوان بتواند برای اداره کردن زندگی خود، مشغول به کار باشد و شغلی داشته باشد، این در داشتن امید به آینده بسیار مؤثر است و لذا وقتی که جوان، مشغول به کار و فعالیت شد و سرگرم ایفای نقش خود در جامعه شد، روحیه امید در وی افزایش می یابد ؛ اما اگر جامعه نتوانست به این نیاز ضروری وی پاسخ متناسب بدهد، این جوان بیکار، دچار ناامیدی می شود و جوانان بیکار و ناامید، آسیب جدّی برای اجتماع خود به وجود می آورند.

    ب) ازدواج: اگر محیط پیرامون جوان (مخصوصا خانواده و نزدیکان جوان)، بتوانند او را در یک ازدواج خوب و موفقیّت آمیز، یاری و راهنمایی کنند تا بتوانند زندگی شیرین و با طراوتی داشته باشد، این، نقش بسیار خوبی در امید به آینده جوان دارد. تشکیل خانواده، جوان را «مسئول» بارمی آورد و به او برای پیشرفت های علمی و کاری و فکری، انگیزه می دهد. به علاوه، خانواده، پایگاه تربیت اخلاقی و خودسازی شخصیتی است که همه اینها زمینه های امیدواری اند.

    ج) پیشرفت: فراهم شدن امکان پیشرفت برای همه اقشار و طبقات جامعه و شایسته سالاری در همه سطوح و فراهم بودن امکان رشد استعدادها و ظهور خلاقیت ها و عرضه اندیشه ها و آثار و... برای همه شهروندان، تأثیر بسزایی در افزایش امید دارد. نبودن تبعیض در سطح جامعه و کشور، خود به خود، امید آفرین است. ریشه تفاوت و تبعیض، در کبر و برتری طلبی افراد یا طبقات است. اگر در جامعه تبعیض وجود داشته باشد، آن جامعه از همبستگی و وفاق ملی تهی است و جوانان خود را از هرگونه پیشرفتی در آینده مأیوس می کند.

    پس جامعه اگر بستری را مهیّا کند که در بهره گیری از امکانات آن، تبعیضی نباشد و همچنین در ایجاد شغل و ازدواج خوب و متناسب با شخص، قدم های مؤثری را بردارد، در ایجاد و افزایش امید در نسل جوان، کمک مؤثّری کرده است.

    به امید روزی که همه جوانان کشور، امید به آینده ای روشن داشته باشند.

    --------------------------------------------------------------------------------


    1 . الحیاة، محمدرضا حکیمی، ج 1، ص 721 .

    2 . همان، ص 722 .

    3 . نهج البلاغه، گردآورنده: مرتضی فرید تنکابنی، چاپ نهم، ص 60 ، ح1 .

    4 . همان، حدیث 2 .

     


    نظرات دیگران ( )

       1   2   3   4   5   >>   >