پدید آورنده : حسن عرفان
موفّقیت و پیروزی، یک فرایند تجربی و علمی است که با هزاران هزار آزمون، راهکارهای آن مشخص شده است.
شناخت و به کارگیری آن راهکارها، موفّقیت را در دسترس ما می نهد و ناآگاهی و دورداشت ما نسبت به آنها، کامیابی را به کام مرگ می سپرد.
در این راستا، باورهای ناهنجار و راهکارهای ناشایستی نیز تداول پیدا کرده اند. درک باورهای درست و راهکارهای بایسته، یکی از بنیادی ترین شیوه های دست یافتن به پیروزی است.
نخست به راهکارهای موفقیت نگاهی گذرا می اندازیم:
1 - شناخت و ارزیابی دقیق
راه کار آغازین پیروزی، آگاهی لازم از موارد زیرین است:
الف. آرمان و هدفی که در پی آنیم.
ب. امکانات و توانایی هایی که آن هدف نیاز دارد و شناسایی توانایی هایی که داریم.
ج. آفت ها و رخدادهای بازدارنده.
د. بازده ها و دستاوردها.
حضرت علی(ع) فرمود:
العامِلُ بالعِلمِ کَالسائِرِ عَلَی الطَّریقِ الواضِحِ.(1)
کسی که آگاهانه عمل می کند، چونان کسی است که در راه آشکار، ره می سپرَد.
در کشورهای پیشرفته، هزینه تحقیقات و پژوهش، از گسترده ترین هزینه هاست.
گرچه راهی است پر از بیم زما تا برِ دوست
رفتنْ آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظ
2 - کار و تلاش
کار از عناصر دگرگون ساز، زندگی آفرین، پیشرفت آور و موفّقیت پرداز است.
عمر را باید رفو با کار کرد
وقت کم را با هنر بسیار کرد
پروین اعتصامی
دین مقدّس اسلام، از یک سو با تنبلی، بی کاری و کم کاری به ستیز برخاسته است و از سوی دیگر، مردم را به کار فرا می خواند.(2)
مهم ترین عنصر در سیره تاریخ سازان و آفرینندگان فرهنگ، تمدّن و هنر، کار بوده است.
ناز پرورد تنعّم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
حافظ
قرآن کریم می فرماید:
وَ أَنْ لَیسَ لِلإنسانِ إلّا ما سَعی .(3)
و این که برای انسان، بهره ای جز تلاش او نیست.
و همچنین:
کُلُّ امرئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ.(4)
هر کس در گرو اعمال خویش است.
بزرگمهر گفته است: «باید لب فرو بست و بازو گشود و کار کرد و دم نزد و یقین داشت که کلید طلایی کامیابی، کار و کوشش است».(5)
ادیسون در مورد اختراعات خود گفته است: «هیچ یک از اختراعات من محصول تصادف نیست. وقتی که من معتقد شدم که فلان کار، نتیجه بخش است، خودم را به آن کار می بندم و تجربه روی تجربه می کنم تا کامیاب شوم».(6)
وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
حاصل از حیات ای جان، این دم است تا دانی
کام بخشی گردون، عمر در عوض دارد
جهد کن که از دولت، داد عیش بستانی
حافظ
به تلاش نام آوران تاریخ نگاه بیفکنید:
حضرت علی(ع) را بنگرید، پیکارها داشت، نخل ها کاشت، نامه ها نگاشت، خطبه ها خواند، چاه ها کند، کاریزها ساخت، قرآن را فراهم آورد، بینوایان را نواخت و چه ساز و کارها که پرداخت.
علّامه حلّی، صدها کتاب نوشت.
یکی از آثار علامه مجلسی، صد و ده مجلّد شده است.(7)
علامه طباطبایی، حتی از ثانیه های عمرش بهره می گرفت.
علامه امینی، شبانه روز، چهارده ساعت کار می کرد.(8)
میرحامد حسین، نویسنده «عبقات الأنوار»، آن قدر نگاشت که انگشتانش از کار افتاد.(9)
صاحب «جواهر»، در کنار جنازه فرزندش به نوشتن پرداخت.
شیخ عبّاس قمی، دستانش از پیوسته قلم به دست گرفتن، پینه بسته بود.
مامقانی، هنگام غذا خوردن نیز مطالعه می کرد.(10)
و به قول سعدی: «ای برادر! حرم در پیش است و حرامی در پس. اگر رفتی بردی، وگر خُفتی مُردی».(11)
پشتکار
دست یازیدن به کاری و رها کردن آن در نیمه راه، پیوسته از عوامل شکست بوده است. پشتکار، استمرار، استقامت و شکیبایی، گذر از سنگلاخ ها، آب کردن کوه های یخ و زدودن دلزدگی از سنگ، پایه های موفّقیت است.
ابوعلی سینا، کتاب «ماوراء الطبیعه»ی ارسطو را چهل بار خواند.(12)
حضرت علی(ع) فرمود:
لا یَعدَمُ الصَبُورُ الظَفَرَ و إن طالَ بِهِ الزَّمانُ.(13)
صبر پیشه، پیروزی را از دست نمی دهد؛ گرچه زمان بر او بگذرد.
ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل!
که مرد راه، نیندیشد از نشیب و فراز
حافظ
استحکام
دقّت در پردازش کارها، محکم کاری و استواری یک پدیده صنعتی، فرهنگی و هنری، از علل ماندگاری آن اثر است. در بازار رقابت های تنگاتنگِ ره آوردهای علمی، اقتصادی و صنعتی، کالایی بازار گیر و اوج یابنده و پیروز است که استواری بیشتر داشته باشد. البته استواری در هر قلمرویی، معنای ویژه خود را دارد. پیامبر اکرم(ص) فرمود:
ولکِنَّ اللّهَ یُحبُّ عَبداً إذا عَمِلَ عَمَلاً أحکَمَهُ.(14)
ولیکن خداوند دوست می دارد هرگاه بنده اش کاری کرد، آن را محکم سازد.
نظم و برنامه
داشتن ساز و کار صحیح و اجرای منظم آن و تدبیر و مدیریت پویا، از دیگر عوامل رهیافت به دنیای موفقیت هاست. امیرالمؤمنین(ع) فرمود:
حسن و حسین و همه فرزندان و خاندانم را و هر کس را که نامه من به او رسد، به تقوا پیشگی و رعایت نظم توصیه می کنم.(15)
تمرکز
یکی از ریشه های مهم توسعه، ترقی و پیروزی شخصی و اجتماعی، تمرکز در یک رشته و بسیج نیروها بر یک کار است.
امروزه، نه تنها جامع علوم و فنون بودن ممکن نیست، بلکه افتخارزا هم نیست. چند کاره بودن و پراکنده کاری، تباه کننده رشد و پویایی است.
پس از رنسانس، یک انفجار علمی و صنعتی پدید آمد و یکی از زمینه های آن، شعبه شعبه شدن علوم و تخصّصی شدن هر رشته بود.
پزشکی به ده ها قسمت منشعب شد. فیزیک، شیمی و متالوژی به قلمروهای گوناگون تخصّصی تبدیل گشت و این یکی از تحولات بزرگ در مسیر جهش انسان بود. حضرت علی(ع) فرمود:
مَن أومَأ إلی مُتَفاوتٍ خَذَلَتْهُ الحِیَلُ.(16)
کسی که به کارهای گونه گون پردازد، چاره جویی ها او را خوار سازد.
عوامل معنوی
تکیه بر تقوا و دانش، در طریقت، کافری است
راهرو گر صد هنر دارد، توکّل بایدش
حافظ
هستی برابر با مادّه و مادّیات نیست. این جهان مادی، بخش اندکی از هستی است. زندگی فردی و اجتماعی، همان گونه که تحت تأثیر کنش ها و واکنش های مادی است، به شدّت در قلمرو کنش ها و واکنش های معنوی نیز هست. ایمان، اخلاص، تقوا، توکّل، توسّل، نیایش و... از عوامل معنوی پیروزی است.
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
سعدی گفته است:
بخت و دولت به کاردانی نیست
جز به تأیید آسمانی نیست
و در روایت آمده است:
مَنْ أحَبَّ أن یَکونَ اَقوَی النَّاسِ فَلیَتَوکَّل عَلَی اللّهِ.(17)
هر که می خواهد توانمندترین مردم باشد، باید بر خدا توکل کند.
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدّعی، خدا بکند
حافظ
شانس، یک باور خرافی
اکنون باید باور خرافی به شانس را به عنوان یکی از عوامل خیالی پیروزی بکاویم.
شانس، یک واژه فرانسوی و مرادف بخت، اقبال و طالع است.(18)
از دیرباز، این پندار خرافی در گستره زمین وجود داشته است که چیزی به نام شانس یا بخت، خوش بختی ها و بدبختی ها را پدید می آورد و رخدادهای ناگوار یا خوشایند را شکل می دهد.
شگفت این است که مفهوم سعادت و شقاوت در فارسی نیز با پسوند بخت به کار می رود: خوش بخت و بدبخت، و بخت باز کردن و بستن بخت، دو اصطلاح رایج در عرف عوام گشته است.(19)
برد و
باخت در قمار بازی و بلیت های بخت آزمایی از یک طرف، و مسابقات ورزشی و جایزه های کلان و غیر کلانی که بانک ها می دهند، از طرف دیگر، عواملی هستند که باور به شانس را ترویج و تقویت کرده اند.(20)
در دین زندگی ساز اسلام، قمار بازی حرام دانسته شده است.
قمار کردن، باور خرافی به شانس را تقویت می کند و شاید بتوان همین را یکی از علل تحریم آن دانست.
اکنون به بررسی بازتاب های منفی شانس گرایی می پردازیم:
1 - در جهان بینی توحیدی، جهان با اراده حکیمانه خداوند اداره می شود و همه رخدادها بر اساس تقدیر الهی شکل می گیرد.
حضرت علی(ع) می فرماید:
تَذلُّ الاُمورُ لِلمَقادیرِ حَتّی یَکونَ الحَتْفُ فِی التَّدبیرِ.(21)
کارها چنان رام تقدیر است که گاه، مرگ در تدبیر است.(22)
بی تردید، هر رخدادی حکمتی دارد. هیچ چیز، پدیده تصادف نیست و هیچ حادثه ای بدون تقدیر حکمت آمیز خداوند به وقوع نمی پیوندد.
ولی در بینش شانس گرایان، توان ارزیابی و سنجش عوامل واقعی شکست ها و پیروزی ها از انسان گرفته می شود و شخص شانس گرا به جای شناختن عوامل واقعی شکست ها و پیروزی ها، به یک عامل موهوم و ناشناخته گرایش پیدا می کند و زندگی را از قلمرو حرکت و سنجش عاقلانه و عالمانه دور می سازد.
باور به شانس، یک توجیه جاهلانه برای گریز از قانونمندی های هستی است؛ یک دلیل تراشی غیر علمی، غیر دینی و غیر فلسفی برای شکست ها و رخدادهای زندگی است؛ یک بهانه برای به حساب نیاوردن تنبلی ها، ناهنجاری ها، تباهکاری ها از یک سو و از سوی دیگر، نادیده انگاشتن تقدیرات الهی است.
شکست ها هرگاه درست سنجیده و انگیزه یابی شوند، پل پیروزی می گردند و پیروزی ها، اگر صحیح ریشه یابی گردند، گسترش و استمرار می یابند و هر دو، درس آموز می شوند؛ لیکن اگر شکست ها و پیروزی ها به شانس منسوب گردند، با این فرافکنی، نقش عوامل واقعی انکار می شود.
در بینش شانس گرا، همه تباهکاران و کم کاران، تبرئه می شوند و گناه به گردن بخت پریشان می افتد:
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
و گله از بخت به میان می آید:
دل از کرشمه ساقی به شکر بود ولی
ز نامساعدی بختش اندکی گله بود
و شکایت به اوج می رسد:
کوکب بخت مرا هیچ منجّم نشناخت
یارب! از مادر گیتی به چه طالع زادم؟
3 - شخص شانس گرا، گاه زندگی اش را عرصه یک قمار بازی پیوسته می سازد. او همیشه در انتظار یک پیروزی پنداری، به امیدِ یافتن یک گنج و در آرزوی یک اوجمندی ناشناخته است. به جای تلاش منظم و ابتکار و پشتکار، هر روز خبر جوایز بادآورده را می گیرد، پیوسته بخشش را آزمایش می کند و در قلمرو یک قمار گسترده، همه چیزش را می بازد و حجله دل را به امید عروسِ خواستگاری نشده، می آراید.
4 - در بینش شانس گرا یک حالت منفی بافی و یک پندار خرافی جبرپذیر و تغییرناپذیر نسبت به سرنوشت شکل می گیرد و برخی بر این باور پا می فشارند که بخت ما از روز نخست، بد بوده است و دگرگون نمی شود.
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه
باید به آنان گفت: برای کامیابی باید به کار، ابتکار، پشتکار، تدبیر و تقدیر اندیشید
رنجش ز بخت منما، بازآ به عذرخواهی!
1 . غرر الحکم، ترجمه: آقاجمال خوانساری، ج 1، ص 396.
2 . در روایت آمده است: «أبغضُ الخَلقِ إلَی اللّهِ جیفَةٌ باللَّیلِ وبَطّالٌ بِالنَّهارِ»(بحارالأنوار، ج 73، ص 180 و ج 84 ص 158).
3 . سوره نجم، آیه 39.
4 . سوره طور، آیه 21.
5 . رمز پیروزی مردان بزرگ، ص 25.
6 . همان، ص 24.
7 . ر.ک: روضات الجنّات، ریحانة الأدب و أعیان الشیعة.
8 . حماسه غدیر، ص 328.
9 . نجوم السّماء، ج 2، ص 30.
10 . ریحانة الأدب، ج 5، ص 156 - 158.
11 . گلستان، ص 68.
12 . ابن سینا، ص 38.
13 . نهج البلاغه، ترجمه: علینقی فیض الاسلام، ص 1163؛ غررالحکم، ترجمه: آقاجمال خوانساری، ج 1، ص 760.
14 . بحارالأنوار، ج 6، ص 220؛ وسائل الشیعة، ج 2، باب 60، ص 883 و 884.
15 . نهج البلاغه، نامه 47.
16 . همان، حکمت 403.
17 . بحارالأنوار، ج 71، ص 151.
18 . گفتنی است: طالع، کاربرد نجومی نیز دارد. ر.ک: فرهنگ معارف اسلامی، ج 2، ص 1164.
19 . ترکیب هایی چون تیره بخت، بخت برگشته، سیاه بخت، شوربخت، سبزبخت و خوش اقبال و بد اقبال، ادبیات ما را آکنده کرده است. بخت، چون برگشت، پالوده، دندان بشکند.
20 . حتی برای کودکان ما چیزهایی ساختند به نام «شانسی»، تا از آغاز کودکی، این خرافه را به کامشان بریزند.
21 . نهج البلاغه، حکمت 16.
22 . ترجمه از آقای دکتر جعفر شهیدی است.
منبع: سایت حوزه