سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کل بازدیدها:----971627---
بازدید امروز: ----234-----
بازدید دیروز: ----315-----
جستجو:
بهمن 88 به بعد - حرف های جوانی
  • لوگوی وبلاگ
    بهمن 88 به بعد - حرف های جوانی

    پیوندهای روزانه
  • لینک دوستان من
    عاشق آسمونی
    (( همیشه با تو ))
    وبلاگ گروهی فصل انتظار
    ورود پسرا ممنوع
    آموزه
    دنیای جوانی
    مرکز دانلود رایگان آهنگ فیلم و کلیپ جالب دوربین مخفی
    همسفر مهتاب
    ای نام توبهترین سر آغاز
    دست نوشته های بی معرفت
    حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
    آقاشیر
    روانشناسی آیناز
    کـــــلام نـــو
    .:: اســــوه هــــا ::.
    کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
    تکنولوژی کامپیوتر
    xXxرنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
    بوی سیب BOUYE SIB
    سیاست
    پاک دیده
    آدمک ها
    آخوندها از مریخ نیامده اند!!!
    مدیر پارسی بلاگ
    پرسش مهر 8
    یا مهدی ادرکنی
    پیمان دانلود
    السلام علیک یا حبیبی یا رسول الله !
    هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
    خط بارون
    شور شیرین
    کلام دل
    مفرد مؤنث غائب
    قافله شهدا
    پیامبر اعظم
    دوستداران و منتقدان دکتراحمدی نژاد
    عطاری عطار
    نان ، عشق ، موتور هزار
    تخیّلات خزان‌زده یک برگ بید
    امیدزهرا omidezahra
    شاهد
    یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم او گردد
    مهدیار دات بسیجی
    گل نرگس
    ولایت علیه السلام
    .:: مهدیاد ::.
    خانه اطلاعات
    علوم قرآنی
    ألا إنَّّ حِزبَ الله هُمُ الغالِبُون
    پوست کلف
    مشاوره و مقالات روانشناسی
    کجایید ای شهیدان خدایی

    تارنما
    نسیمی از بهشت ...
    موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
    آریایی بیدارشو
    دسته کلید
    افشای سایت www.roozna.com/
    تا ریشه هست، جوانه باید زد...
    خلوت تنهایی
    عشقی
    شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
    ایران اسلام
    زیر آسمان خدا
    جوان ایرانی
    بهار سبز
    ..:: نـو ر و ز::..
    تالوگ
    دنیا به روایت یوسف
    ترنم باران
    کانون گفتمان قرآن
    یک امل مدرنیسم نشده
    یوسف گم گشته
    یاد ایام
    رادیوی نسل برتر
    به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
    شمیم وصل
    دانستنیهای علمی ، تاریخ، ترفند ، دانلود
    اقالیم قبله
    رایحه عشق
    بچه دانشجو !
    حوزه نت
    منصوره معتمدی
    جامعه اسلامی دانشجویان
    مقاومت
    پایگاه آیت الله حائری شیرازی
    علمیران
    علمی
    شبکه المنار
    زن مسلمان
    دل نوشته ها

    ملیکا
    معصومین
    ادبیات
    در پیشگاه قرآن
    وفا لینک
    خاکریز
    دانش نامه ی آزاد
    پیامبر اعظم(ص)
    حوزه نت
    همه چی از موبایل
    جدیدترین اخبار روز دنیا
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • مطالب بایگانی شده
  • وضعیت من در یاهو
  • ازدواج موقت و سرقت
    نویسنده: جوانان ایران زمین یکشنبه 89/5/3 ساعت 11:23 عصر

    ماجرای ازدواج موقت به سرقت ختم شد
    زن 25 ساله ایی که در مشهد با جوانی به صورت موقت ازدواج کرده بود پس از اختلاف با همسر خود، موجودی حساب بانکی او را خالی کرد.

    به گزارش شبکه ایران، مرد جوانی با در دست داشتن شکایت نامه‌ایی مبنی بر سرقت کارت عابر بانک و برداشت مبلغ دو میلیون تومان از حساب بانکی‌اش به کلانتری 37 مشهد مراجعه کرد.
    وی مدعی شد: دو خانم جوان که با هم خواهر هستند را سوار خودروی شخصی‌ام کرده بودم اما وقتی آنها از خودرو پیاده شدند فهمیدم کارت عابر بانک مرا از داخل کیف دستی‌ام که روی صندلی عقب خودرو قرار داشت سرقت کرده‌اند.
    شاکی این پرونده مشخصات متهمان را به پلیس داد و تیم آگاهی کلانتری سیدی با این فرضیه که چون این فرد مشخصات دو خواهر را می‌داند احتمال وجود رابطه یا اختلاف حسابی بین آنها وجود دارد، پی‌گیری تخصصی پرونده را در دستور کار خود قرار دادند.
    می‌خواستم با او تسویه حساب کنم
    ماموران انتظامی با توجه به در دست داشتن سرنخ های موجود، محل زندگی دو خواهر جوان را شناسایی و متهمان را دستگیر کردند.
    پدر زن جوان در زمان دستگیری فرزندش گفت: دخترم دیروز مبلغ هشتصد هزار تومان پول به من داد و گفت وام گرفته‌ام.
    متهم اصلی پرونده که زنی 25 ساله است پس از تحویل دادن پول‌ها به پلیس، به همراه خواهرش به کلانتری انتقال یافتند.
    او در تحقیقات اولیه پرونده اظهار داشت: مدتی قبل با فردی آشنا شدم و ما به صورت موقت با هم ازدواج کردیم اما این فرد به هیچ یک از تعهدات خود عمل نمی کرد و فقط قصد سوء استفاده داشت.
    زن جوان افزود: من هر موقع می خواستم در این باره حرفی بزنم او تهدیدم می کرد که آبرو و حیثیت تو را می برم به همین خاطر با او قرار گذاشتم و همراه خواهرم سوار خودرو شخصی اش شدیم.
    لحظه ای که دیدم کیف دستی اش روی صندلی عقب خودرو افتاده است ناگهان نقشه سرقت کارت عابر بانک او به سرم زد و کارت را برداشتم.
    من طی چند مرحله با مراجعه به باجه‌های خود پرداز حدود مبلغ دو میلون تومان وجه نقد از حساب بانکی‌اش برداشت کردم تا با هم تسویه حساب کنیم.
    خواهرم ازموضوع سرقت کارت عابر بانک خبر نداشت و من خواسته بودم همراهم بیاید تا اتفاقی برایم نیفتد.
    براساس این گزارش، تحقیقات پرونده به دستور مراجع قضایی همچنان ادامه دارد.
    انتهای پیام


    نظرات دیگران ( ) ازدواج موقت، سرقت

  • سقوط جنگنده CF-18 نیروی هوایی کانادا
    نویسنده: جوانان ایران زمین یکشنبه 89/5/3 ساعت 8:57 صبح







    نظرات دیگران ( )

  • ازدواج دختر عبدالله گل (عکس)
    نویسنده: جوانان ایران زمین دوشنبه 89/4/28 ساعت 8:14 عصر

    روز یکشنبه هفته جاری مراسم عقد کبری گل دختر عبدالله گل رئیس جمهور ترکیه با حضور رجب طیب اردوغان برگزار شد.







    نظرات دیگران ( ) ازدواج، عبدالله گل

  • محل تولد: مسجد محل شهادت: مسجد
    نویسنده: جوانان ایران زمین دوشنبه 89/4/28 ساعت 6:19 عصر


    یادی از شهید فهمیده سیستان و بلوچستان
    محمد گلدوی مولود و شهید مسجد است

    پدر شهید گلدوی خادم مسجد جامع زاهدان بوده و این شهید در خانه‌شان که در خود مسجد جامع بود به دنیا آمد و در همان مسجد هم به درجه رفیع شهادت نایل شد ...

    سردار علیرضا جاهد فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان در گفت‌وگو با خبرنگار دفاعی خبرگزاری فارس با اشاره به برگزاری مراسم تشییع پیکرهای شهدای شعبانیه مسجد جامع زاهدان اظهار داشت: این مراسم به‏نحو احسن برگزار شد و همه اقشار اعم از شیعه و سنی و سران طوایف در این مراسم شرکت داشتند و اعلام کردند که ما مرزداران واقعی انقلاب هستیم.
    وی با بیان اینکه این حادثه تروریستی به هیچ وجه کار اهل تسنن نیست، گفت: این حادثه تروریستی کار چند مزدور آمریکایی است و ما خواستار محاکمه این افراد هستیم و از کشورهای همسایه خصوصا پاکستان درخواست می‌کنیم تا نقطه امنی برای عوامل ضد انقلاب نباشند.
    جاهد ادامه داد: حادثه تروریستی مسجد جامع زاهدان یک حرکت نظامی کور بود و هر بچه‌ای می‌تواند این کار را انجام دهد و به آن، یک اقدام عملیاتی نمی‌گویند.
    فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان در ادامه با اشاره به اقدامات بسیجیان مسجد جامع زاهدان در زمان حادثه اظهار داشت: برادران بسیجی اقدامات امنیتی در برابر درهای ورودی مسجد انجام می‌دادند و امنیت مسجد را کنترل می‌کردند و شاهد بودیم که یک بسیجی توانسته بود با یک اقدام کنترلی مانع ورود تروریست به صحن مسجد شود که اگر این اقدام انجام نمی‌شود و آن تروریستی وارد مسجد می‌شد، 150 نفر بر تعداد شهدا افزوده می‌شد.
    جاهد با تشریح حادثه اتفاق افتاده، خاطرنشان کرد: تروریست اول زمانی که گیت‌های ورودی مردان را مشاهده می‌کند سعی می‌کند تا از طریق گیت زنان وارد مسجد شود ولی با هوشیاری شهید محمد گلدوی او قادر به این کار نمی‌شود و شهید گلدوی این تروریست را بغل می‌کند و در این زمان متوجه کمربند انفجاری می‌شود و به سرعت او را از مسجد خارج می‌کند و همین کار این شهید باعث می‌شود تا در انفجار اول تنها 4 نفر شهید شوند.
    وی افزود: پس از انفجار اول زمانی که مردم جمع می‌شوند انفجار دوم صورت می‌گیرد و میزان تلفات افزایش می‌یابد به همین دلیل بسیج جامعه پزشکی متخصصان مختلفی را از تهران به زاهدان اعزام کرده تا زخمی‌ها را مداوا کنند.

    * از مقام شهید محمد گلدوی تجلیل به عمل می‌آید

    فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان در ادامه با اشاره به زندگی شهید محمد گلدوی اظهار داشت: پدر شهید گلدوی خادم مسجد جامع زاهدان بوده و این شهید در خانه‌شان که در خود مسجد جامع بود به دنیا آمد و در همان مسجد هم به درجه رفیع شهادت نایل شد و شهید گلدوی، شهید فهمیده زمان است.
    وی ادامه داد: به زودی از مقام این شهید به عنوان یک شهید ملی مانند شهید فهمیده تجلیل به عمل می‌آید و یکی از روزهای سال را به یاد این شهید نامگذاری می‌‌شود.
    جاهد در بخش دیگر از سخنانش با بیان اینکه این حادثه تروریستی قطعا در امنیت استان تاثیر گذاشته است، گفت: ولی با وجود این حادثه مردم آگاه و بیدار هستند و در حال رایزنی با سران طوایف می‌باشند تا چگونه با این حادثه مقابله کنند چون همه ما می‌دانیم که این انفجار کار اسرائیل و آمریکا بوده است.
    فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان در پایان با بیان اینکه گروهک تروریستی ریگی مسئولیت این حادثه را به گردن گرفته است، خاطرنشان کرد: دیپلماسی نظام باید فعال شود و دولت‌های همسایه باید همکاری کنند تا این گروهک‌ها نتوانند به کشورشان رفت و آمد کنند زیرا ممکن است حتی در آینده این گروهک‌ها برای خود آن کشورها ایجاد ناامنی کنند.
    انتهای پیام


    نظرات دیگران ( ) شهید گلدوی، انفجار سیستان و بلوچستان

  • پدر سید حسن نصرالله
    نویسنده: جوانان ایران زمین یکشنبه 89/4/27 ساعت 7:58 عصر

    ناگفته هایی از زندگی دبیرکل حزب الله از زبان پدر
    بیروت - همزمان با سالگرد پیروزی حزب الله بر اسراییل در جنگ 33 روزه، بر آن شدیم تا ضمن بررسی احوالات و زندگی پدر و مادر فردی که چند سالی است در کنار گوش صهیونیست ها لرزه سختی بر اندام آنها انداخته، از آنان بخواهیم تا از ناگفته های زندگی فرزندشان برای ما سخن بگویند.

    به گزارش ایرنا از بیروت، باورش برای ما هم سخت بود که پدر و مادر دبیرکل حزب الله لبنان که محبوب ترین رهبر جهان عرب به شمار می آید، در کوچه پس کوچه های باریک ضاحیه (جنوب)بیروت در ساده ترین وضع ممکن زندگی سپری کنند.
    وقتی برای دیدار با "سید ابوحسن نصرالله" این پیر مرد75 ساله و همسرش در فقیرترین منطقه شهر بیروت رفتیم با خوشرویی و تواضع بسیار از ما استقبال و پذیرایی کردند و در دیداری دو ساعته از خاطرات عمر خود و تربیت سید حسن سخن گفتند.
    به نظر می رسید سیدحسن، سخنوری را از پدر به ارث برده و ذکاوت و حلمش را از مادرش؛ مادر دلسوزی که به علت کهولت سن، حال چندان خوشی ندارد و حتی به سختی سخن می گوید. ولی وقتی نوبت به سخن درباره این شد که فرزندش را چند وقت یکبار و چگونه می بیند: با صلابتی که اعتراضی در آن احساس نمی شد، گفت: سیدحسن را سالی یکبار می بینیم و در صورت ضرورت تماس های ما با وی از طریق تلفن است، زیرا تدابیر امنیتی برای دیدار وی وجود دارد و شرایط دشوار و سخت است.
    آنان فرزندشان را در کلامشان “سیدحسن” خطاب می کردند و تصویری نقاشی شده از او را در گوشه اتاق گذاشته اند، اما بالای سرشان عکس امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری به همراه نوه شهیدشان “هادی نصرالله” مشاهده می شد و در گوشه دیگری از اتاق تصویری از شهید "عماد مغنیه" و "محمود احمدی نژاد" خودنمایی می کند. این عکس ها تنها تصاویری بود که درخانه پدر و مادر دبیرکل حزب الله مشاهده می شد؛ خانه ای که حتی در گرمای 43 درجه تابستان لبنان از داشتن کولر محروم و تنها پنکه ای کوچک در گوشه اتاق است. آن هم در مدت دو ساعت حضور ما در منزلشان به علت قطع روزانه برق درضاحیه تنها دقایقی کار کرد.

    مشروح گفت وگوی ایرنا در پی می آید:
    ** پدربزرگ سیدحسن نصرالله در برزیل
    ابوحسن نصرالله در آغاز به شغل پدرانش که کشاورزی در روستای بازوریه در جنوب لبنان بود اشاره کرد و وضع زندگی خود را چنین تشریح کرد: پدرم به دلیل فشار اقتصادی ناگزیر شد برای کار به برزیل برود، اما در راه کشتی آنان غرق شد و از مجموع یک هزار و 700 سرنشین کشتی تنها 700 نفر جان سالم بدر بردند.
    وی افزود: از آنجا که فرزندان مادرم به دلیل مشکلاتی مرده به دنیا می آمدند، پدرم قبل از ترک لبنان عهد کرد که اگر فرزندی که در شکم مادرم بود،زنده نماند هرگز به لبنان باز نگردد، اما پس از زنده ماندن کودک پس از چهار سال زندگی در برزیل به لبنان بازگشت.
    وی به ماجرای چگونگی مهاجرتش به بیروت پرداخت و افزود: به سبب درآمد ناکافی کشاورزی در آن زمان ناگزیر شدم در سن 20 سالگی برای کسب درآمد به بیروت بیایم.
    ابو حسن با اشاره به اینکه در آن سال ها تعداد شیعیان در بیروت اندک و تنها حضور آنان در محله "برج حمود" شهر بیروت بود، افزود: فقر و نبود درآمد موجب شد تا به کار سبزی فروشی بپردازم و به تدریج از درآمد آن، وضعیت معیشتی ما بهبود پیدا کرد و توانستم در آنجا خانه و مغازه خریداری کنم.

    ** ازدواج با ام حسن و چگونگی انتخاب نام حسن برای فرزند اول
    وی با اشاره به ازدواج خود با خانمی از خانواده "صفی الدین" که آنان نیز از سادات بودند، افزود: مدت اندکی از ازدواج ما نگذشته بود که در ماه هفتم شبی در رویای صادقه دیدیم که دو سید نورانی به خانه ما آمدند و در کنار من نشستند و خطاب به من گفتند که چند تا فرزند می خواهی؛ گفتم چند تا که دست من نیست ،هر چی که خدا بخواهد؛ آنان پاسخ دادند فرزند نخست تو حسن، دومی حسین و سومی زینب است و سپس رفتند. فردای آن شب موضوع رویا را برای همسرم تعریف کردم و به وی گفتم که تو از این به بعد "ام حسن" هستی.
    ** تفریحات سیدحسن در دوران کودکی و نوجوانی
    وی افزود: سید حسن فرزند بزرگ من است و از آغاز کودکی هم قانع بوده و هیچ گاه زیاده خواه نبود. سرگرمی سید حسن در کودکی بازی فوتبال و رفتن به جلسه ادبا و علما و قرائت کتاب بود به طوری که قادر بود 100 صفحه را حفظ کند.
    ابوحسن نصرالله درباره خاطرات خود از دوران کودکی فرزندش افزود: از جمله ویژگی های پسرم از همان دوره کودکی حافظه قوی و قدرت بلاغتش بود که در هر محفلی سخنرانی می کرد اعجاب همگان را بر می انگیخت چنانکه در 14 سالگی در جمع بزرگان روستای بازوریه به دعوت شیخ روستا در مراسمی سخنرانی غرایی کرد که اعجاب همه را بر انگیخت.
    وی افزود: هنگامی که کودکی چهار ساله بود، عمامه بر سر می گذاشت و از پسر عموها و کودکان همسال خود می خواست با هم نماز جماعت بخوانند.
    ** علاقه برای رفتن به حوزه و مخالفت پدر
    پدر سید حسن افزود: قدری که بزرگتر شد، با علامه "سیدمحمدحسین فضل الله" آشنا شد که تازه از عراق بازگشته بود و در منطقه برج حمود برای کمک به شیعیان جمعیت "خانواده و برادری "را تاسیس کرده بود و در درس های وی نیز شرکت می کرد.
    ابو حسن افزود: حادثه مهم زندگی سیدحسن در این دوره که تازه 14 ساله شده بود تصمیمش برای رفتن به عراق برای تحصیل علوم دینی بود و من با این کار مخالف بودم، زیرا انتظار داشتم که پسر بزرگم مهندس و یا وکیل شود اما وی به من گفت تحصیل علوم دینی و علوم روز منافاتی با هم ندارند و از ضلالت و گمراهی انسان جلوگیری می کند.
    ** وعده محمدباقر صدر به نصرالله
    وی افزود: پسرم در جوانی به عراق رفت و در درس آیت الله شهید "سید محمدباقر صدر" شرکت کرد و با دستان مبارک ایشان بود که عمامه بر سر گذاشت. از جمله خاطراتی که دیگران برای من درباره زمان حضورش در نجف تعریف کرده اند، شیفتگی سید محمدباقر صدر به سیدحسن بود تا جایی که به وی گفته بود که مقام و شان تو در آینده عالی و انشاالله از یاران مهدی (ع) هستی.
    ابو حسن نصرالله افزود: این سخنان در من تاثیر فراوانی گذاشت، اگر چه پسرم این واقعه را به دلیل تواضعش از من پنهان کرده بود.در عراق و در درس شهید صدر بود که با سید عباس موسوی رفیق و دوست و استاد خود و رهبر آینده حزب الله آشنا شد.
    ** ماجرای ازدواج سیدحسن در 19 سالگی
    وی افزود: سیدنصرالله در بازگشت از عراق به لبنان در سن 19 سالگی ازدواج کرد. در حالی که از مال دنیا چیزی نداشت و من نیز در موقعیتی نبودم که به وی کمک مالی کنم.
    ابو حسن افزود: من از تصمیم وی به ازدواج تعجب کردم زیرا او در وضعیت مالی نبود که بتواند ازدواج کند و من نیز قادر به کمک به وی نبودم و در نهایت به اتفاق علامه فضل الله برای خواستگاری رفتیم. در راه علامه فضل الله به من گفت: نگران مشکل مالی نباش ،درست است که پسر تو 19 ساله است اما به اندازه یک انسان 35 ساله عقلش می رسد و قادر به اداره یک ملت است.
    **دو باری که پدر برای پسرش ترسید
    وی درباره ترور فرزندش که اسراییل برای آن لحظه شماری می کند، گفت: من و مادرش هر شب در نماز شب برای توفیق و سربلندی حسن و مصون ماندن وی از این توطئه ها دعا می کنیم، ولی راضی به مشیت الهی هستیم.
    ابوحسن افزود: در عمرم دو بار برای جان فرزندم ترسیدم. یکبار هنگامی که از عراق بازگشته و لبنان در آغاز جنگ داخلی بود و ما نیز در محله مسیحی نشین ساکن بودیم. وی با لباس روحانی به آنجا آمد و آن زمان مسیحیان افراطی به جان مسلمانان در جنگ داخلی رحم نمی کردند و من حقیقتا از اینکه بلایی سر او بیاورند، ترسیدم.
    بار دیگر هنگامی بود که با هواپیما از لبنان به عراق رفت، زیرا خبردار شدیم که یک هواپیما در فرودگاه بغداد منفجر شده است و من باتوجه به شرایط آن زمان گمان می بردم او نیز در آن پرواز بوده است.
    ** پسرمان را سالی یکبار می بینیم
    ابو حسن درباره دیدار با پسرش گفت: او را سالی یکبار می بینم و در صورت ضرورت تماس های ما با ایشان از طریق تلفن است زیرا تدابیر امنیتی که برای دیدار وی وجود دارد آنقدر دشوار و سخت است که انسان از دیدن وی پشیمان می شود.
    وی درباره احساس خود در مورد اینکه فرزندش اکنون دبیرکل حزب الله افزود: از این امر احساس افتخار می کنم، ولی به رغم احترام مردم در کوچه و بازار، سعی می کنم هر کاری که دارم خودم انجام دهم و به کسی تکیه نکنم و به لحاظ مالی هم حقوق بازنشستگی که می گیرم کفایت می کند و تاکنون حتی از فرزندانم درخواست کمک مالی نکرده ام و به کسی نیاز مالی ندارم.
    وی درباره شیوه اخلاقی سید حسن نصرالله گفت: اگر درخواستی از وی شود که پاسخ آن منفی است هیچ گاه نه نمی گوید و جواب منفی نمی دهد، بلکه می گوید صبر کن و یا کار را به خود من واگذار کن.
    ** خاطره شیرین دیدار با رهبر معظم انقلاب
    پدر سید حسن نصرالله با اشاره به سفر زیارتی خود به ایران و دیدارش با مقام معظظم رهبری و "محمود احمدی نژاد" رییس جمهوری اسلامی ایران، افزود: در سفرهای مکرر خود به ایران موفق به دیدار مقام معظم رهبری نشده بودم و حسرت آن در قلبم سنگینی می کرد، تا این که در سفر اخیر قبل از بازگشت به لبنان در آخرین لحظات در حالی که در مسیر فرودگاه امام خمینی (ره) بودیم از بیت رهبری تماس گرفتند و برای نماز مغرب و عشاء موفق به زیارت ایشان شدم.
    وی افزود: در دیدار با آیت الله خامنه ای به ایشان گفتم که با عرض معذرت و خجالت من به زبان عامی صحبت می کنم و کسی که به زبان عامی صحبت می کند زبان عربیش نصف زبان است و با سخن گفتن به زبان فصیح عربی است که زبان کامل است، ایشان تبسمی کردند و به سخنان من با همین زبان محلی لبنانی گوش دادند.
    پدر سید نصرالله افزود: در دیدار با مقام معظم رهبری تنها درخواست من از ایشان کشیدن دست تبرک ایشان بر روی صورتم بود.
    پدر سید حسن نصرالله که خود دارای طبع شعر و در نوجوانی از شعرای محلی لبنان بوده در پایان با خواندن شعری فی البداهه در توصیف امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری گفت. ترجمه این اشعار بدین شرح است:
    باغ به درختان تزیین شده بود - یک درخت با دو شاخه میوه عطرآگینی داد
    یکی خمینی بود که دین را برای ما زنده کرد
    و دیگری سید علی بود که میان قلب و چشم ما جا دارد.
    سید نصرالله دو سال قبل به من گفت - سرگردان نباشید روی زمین
    دو حزب وجود دارد یکی حزب الله و دیگری حزب شیطان
    تبریک می گویم به کسانیکه رهبری با ایمان
    از درخت مبارک و پر برکت دارند که به عدالت شناخته شده است.

    نظرات دیگران ( ) سید حسن نصرالله، پدر، لبنان

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >