سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کل بازدیدها:----983084---
بازدید امروز: ----251-----
بازدید دیروز: ----35-----
جستجو:
بهمن 88 به بعد - حرف های جوانی
  • لوگوی وبلاگ
    بهمن 88 به بعد - حرف های جوانی

    پیوندهای روزانه
  • لینک دوستان من
    عاشق آسمونی
    وبلاگ گروهی فصل انتظار
    (( همیشه با تو ))
    ورود پسرا ممنوع
    آموزه
    دنیای جوانی
    مرکز دانلود رایگان آهنگ فیلم و کلیپ جالب دوربین مخفی
    همسفر مهتاب
    ای نام توبهترین سر آغاز
    دست نوشته های بی معرفت
    حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
    آقاشیر
    روانشناسی آیناز
    کـــــلام نـــو
    .:: اســــوه هــــا ::.
    کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
    تکنولوژی کامپیوتر
    xXxرنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
    بوی سیب BOUYE SIB
    سیاست
    پاک دیده
    آدمک ها
    آخوندها از مریخ نیامده اند!!!
    مدیر پارسی بلاگ
    پرسش مهر 8
    یا مهدی ادرکنی
    پیمان دانلود
    السلام علیک یا حبیبی یا رسول الله !
    هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
    خط بارون
    شور شیرین
    کلام دل
    مفرد مؤنث غائب
    قافله شهدا
    پیامبر اعظم
    دوستداران و منتقدان دکتراحمدی نژاد
    عطاری عطار
    نان ، عشق ، موتور هزار
    تخیّلات خزان‌زده یک برگ بید
    امیدزهرا omidezahra
    شاهد
    یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم او گردد
    مهدیار دات بسیجی
    گل نرگس
    ولایت علیه السلام
    .:: مهدیاد ::.
    خانه اطلاعات
    علوم قرآنی
    ألا إنَّّ حِزبَ الله هُمُ الغالِبُون
    پوست کلف
    مشاوره و مقالات روانشناسی
    کجایید ای شهیدان خدایی

    تارنما
    نسیمی از بهشت ...
    موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
    آریایی بیدارشو
    دسته کلید
    افشای سایت www.roozna.com/
    تا ریشه هست، جوانه باید زد...
    خلوت تنهایی
    عشقی
    شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
    ایران اسلام
    زیر آسمان خدا
    جوان ایرانی
    بهار سبز
    ..:: نـو ر و ز::..
    تالوگ
    دنیا به روایت یوسف
    ترنم باران
    کانون گفتمان قرآن
    یک امل مدرنیسم نشده
    یوسف گم گشته
    یاد ایام
    رادیوی نسل برتر
    به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
    شمیم وصل
    دانستنیهای علمی ، تاریخ، ترفند ، دانلود
    اقالیم قبله
    رایحه عشق
    بچه دانشجو !
    حوزه نت
    منصوره معتمدی
    جامعه اسلامی دانشجویان
    مقاومت
    پایگاه آیت الله حائری شیرازی
    علمیران
    علمی
    شبکه المنار
    زن مسلمان
    دل نوشته ها

    ملیکا
    معصومین
    ادبیات
    در پیشگاه قرآن
    وفا لینک
    خاکریز
    دانش نامه ی آزاد
    پیامبر اعظم(ص)
    حوزه نت
    همه چی از موبایل
    جدیدترین اخبار روز دنیا
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • مطالب بایگانی شده
  • وضعیت من در یاهو
  • نوروز در روایات اسلامى
    نویسنده: جوانان ایران زمین سه شنبه 88/12/25 ساعت 9:12 صبح


    از آن رو که نوروز در میان ایرانیان در دوره اسلامى رایج بود و به عنوان سیره اى عمومى استمرار داشت, نمى توان طرد و ردع آن را از سوى شارع با قواعد کلّى یا ادلّه سست پذیرفت; بلکه ردع چنین سیره هایى نیازمند ادلّه خاص و قوى است.مى توان گفت که اصل آیین نوروز, مورد امضا و تأیید است.

    دین جهانى, با آداب و سُنن ملّى چه رفتارى دارد؟ آیا آنها را کنار مى نهد و خود به ساختن آداب و رسوم تازه مى پردازد؟ یا آنها را تأیید مى کند و در کنار خویش مى نشاند؟ و یا از میان آنها گزینش مى کند؟
    نخست باید دانست که دین کامل, آن نیست که خود, همه چیز را برعهده گیرد و به جاى همه استعدادهاى آدمى و همه نهادهاى مدنى بنشیند; بلکه دین کامل, دینى است که همه اینها را در جاى خود, به درستى مى بیند و جهتى کلّى به آنها مى دهد و آنچه را از توان (قُواى فردى) و (نهادهاى جمعى) خارج است, بر عهده مى گیرد… و این, فلسفه اى عمیق دارد; زیرا چنان که دین, فعل تشریعى خداوندى است, قواى آدمى و لوازم تابعه آن (مانند نهادهاى جمعى) نیز فعل تکوینى الهى اند و هیچ گاه تکوین و تشریع, ناسازگارى ندارند; چرا که از مبدأ واحدى دستور مى گیرند.
    اگر با این پیش زمینه عقلى به منابع و مصادر دینى بنگریم, مى یابیم که خواست دین, برچیدن بساط سُنن ملّى ـ قومى نیست; بلکه بر آن است که این سنّت ها را سَمت و سوى عالى بخشد و دین, تنها آنچه را که با فطرت آدمى مغایرت دارد, برمى چیند. چنان که قرآن کریم, حرمت و احترام ماه هاى حرام را ـ که رسمى جاهلى بود ـ پاس داشت:
    فإذا انسلخ الأشهر الحُرم فاقتلوا المشرکین.1
    پس چون ماه هاى حرامْ سپرى شدند, مشرکان را بکشید.
    یا أیها الذین آمنوا! لاتحلّوا شعائر اللّه ولا الشهر الحرام.2
    اى کسانى که ایمان آورده اید! حرمت شعائر خدا و ماه حرام را نگه دارید.
    رسول خدا فرموده است:
    مَنْ سَنَّ سُنَةً حَسَنَةً عُمِلَ بِها مِنْ بَعْدِهِ, کانَ لَهُ أجُرهُ وَ مِثْلُ اُجورهِم مِنْ غَیْرِ أنْ یَنْقُصَ مِنْ اُجورِهِمْ شَیْئاً وَمَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیِئَةً فَعُمِلَ بِها بَعْدَهُ, کانَ عَلَیْهِ وِزْرهُ وَ مِثْلُ أوزارِهِمْ مِنْ غَیرِ أنْ یَنْقُصَ مِنْ أوزارِهِمْ شَیْئا.3
    آن که سنّتى نیک را پایه گذارى کند و بدان عمل شود, پاداش عمل خودش به اندازه پاداش دیگر عاملان, به وى داده مى شود, بدون آن که از پاداش عاملان کم شود; و آن که سنّتى بد را پایه گذارَد و بدان عمل شود, وَبال عمل خودش و دیگران برعهده اوست, بدون آن که از وِزْر و وَبال دیگران کاسته شود.
    امیرالمؤمنین به مالک اشتر فرمود:
    ولاتَنْقُضْ سُنّةً صالِحَةً عَمِلَ بها صدورُ هذِهِ الاُمَةِ وَاجْتَمَعَتْ بِها الاُلْفَة وَصَلُحَتْ علیها الرعِیَّةُ وَلاتَحْدُثَنَّ سنّةً تَضُرُّ بشىء مِنْ ماضى تلکَ السُّنَنِ فیکونُ الأجْرُ لِمَنْ سَنَّها وَالوِزْرُ علیکَ بِما نَقَضْتَ مِنها.4
    آیین پسندیده اى را بر هم مریز که بزرگان این امتْ بِدان رفتار نموده اند و به وسیله آن, مردم به هم پیوسته اند, و رعیّت با یکدیگر سازش کرده اند; و آیینى مگذار که چیزى از سنّت هاى نیک گذشته را زیان رسانَد تا پاداش از آنِ نهنده سنّت باشد و گناه شکستن آن بر تو مانَد.
    از سوى دیگر ,به نمونه هایى از سنّت هاى پیش از اسلام (جاهلى و…) برمى خوریم که مورد تأیید اسلام قرار گرفته اند:

    1) دیه در جاهلیت, صد شتر بود. پیامبر(ص) آن را امضا نمود.5
    2) زنان حائض, در جاهلیت از شرکت در اعیاد مذهبى و مراسم قربانى ممنوع بودند و اسلام نیز آن را حفظ کرد.6
    3) براء بن عازب, اوّل کسى بود که با آب, استنجا (تطهیر) کرد و سپس سنّت شد.7
    4) پیامبر(ص) در "حِلفُ الفضول " در سن 25 سالگى شرکت کرد و بعدها بدان افتخار مى کرد و مى فرمود: (اگر بار دیگر بدان پیمان دعوت شوم, مى پذیرم).8
    5) در حدیثى دیگر, هفت دور بودن طواف خانه کعبه, حرام بودن زن پدر بر فرزند, و خمس گنج نیز از سنّت هاى عبدالمطلب در جاهلیت شمرده شده, که پیامبر(ص) آنها را امضا نموده است.9
    6) حرمت ماه هاى حرام نیز از سنّت هاى جاهلى بود که در اسلام, امضا شد.10
    7) براء بن معرور, قبل از هجرت پیامبر(ص) در مکّه مى زیست. هنگام مرگ, سفارش کرد که او را به طرف مکه دفن کنند و نسبت به یک سوم اموال خود, وصیت کرد. این هر دو, بعد از آن, جزو سُنن قرار گرفت.11
    8) تحریم لباس شُهرت در فقه, شاهدى دیگر بر پذیرش سنّت هاى ملّى صالح است.12 روشن است که لباس شهرت در هر جامعه اى با آداب و رسوم همان جامعه مشخّص مى گردد.
    9) ارجاع مسائلى چند به عُرف, گواه دیگرى بر این موضوع است: مقدار نَفَقه,13 استطاعت در حج14 و زکات15 و…
    این شواهد, گواهى مى دهند که آیین اسلام, بر محو همه سنّت ها توصیه نمى کند; بلکه آنچه را که خیر و صلاحى در پى دارد, و یا این که مفسده اى به دنبال ندارد, مى پذیرد و جز آن را طرد مى کند که مى توان از این نمونه ها نام بُرد:
    ادامه مطلب...

    نظرات دیگران ( ) نوروز، سال نو، عید

  • نوروز در روایات اسلامى 2
    نویسنده: جوانان ایران زمین سه شنبه 88/12/25 ساعت 9:0 صبح


    دو. دیدگاه ها

    تردیدى نیست که روایت هاى متفاوت, زمینه شکل گیرى آراى متفاوت اند و جستجو در کتب فقه و حدیث, این امر را روشن مى سازد.
    پاره اى از دانشوران, به نقد روایت هاى نوروز پرداخته و با ذکر خلل ها و سستى هایى که در آنهاست, آنها را قابل اعتنا و اتکا نشمرده اند; چنان که در مقابل, بیشتر فقیهان به مضمون روایت هاى دسته نخستْ فتوا داده و آدابى را براى نوروز در کتب فقهى خویش برشمرده اند. اینان ضمن فتوا دادن به محتواى روایات, در مقام پاسخگویى به ناقدان و منتقدان نیز برآمده اند.
    اینک مرورى بر این دو دیدگاه مى افکنیم.
    الف. مخالفان
    ناقدان و مخالفان احادیث نوروز, بسیار نیستند. اینان کوشیده اند خلل هاى موجود در روایت هاى دسته نخست را برملا سازند و در نتیجه به محتواى دسته دوم از روایت ها ملتزم شده اند; گرچه کوشش آنان در تصحیح و تأیید دسته دوم متمرکز نیست.
    اینان براى روایت هاى موافق, ضعف ها و کاستى هایى از این دست برشمرده اند:

    1ـ ضعف سند,
    2ـ تناقض و تهافت در روایت هاى معلّى,
    3ـ ذکر نشدن روایت هاى معلّى در مصادر کهن,
    4ـ عدم تطبیق وقایع ذکر شده در روایت ها با واقعیت هاى تاریخى,
    5ـ معلوم نبودن نوروز ایرانى,
    6ـ ترویج شعائر مجوس.
    مخالفان, بر پایه این ایرادها, روایات موافق را بى اعتبار مى دانند و به هیچ رو گرامیداشت نوروز را روا نمى انگارند. اینان بر این باورند که آداب و سنن ذکر شده در این روایت ها قابل اخذ و عمل نیست و نمى توان با قاعده "تسامح در ادلّه سنن " از ضعف و سستى اینها چشم پوشید; چرا که با محذور بزرگى چون ترویج شعائر مجوسى روبه رور هستیم. در این جا پاره اى از این دیدگاه ها را مى آوریم:
    آقا رضى قزوینى (در رساله اى که در سال 1062قمرى نگاشته), شاید نخستین کسى باشد که به تفصیل, نوروز را نقد کرد. وى به طور عمده منکر تطبیق نوروز رایج با نوروز یاد شده در روایات است و از این طریق بر روایت هاى مؤید, خرده مى گیرد و پس از نقل روایت معلّى مى نویسد:
    با توجه به استحباب اعمال مذکوره در نوروز و این که این اعمال, موقته است و در امثال این عبادات, اگر التزام وقت خاص نشود و در اوقات دیگر به عمل آید, بدعت مى باشد, بنابراین, تعبد به این عمل [را] مکلّفى تواند که لااقل ظن به تعیین وقت مذکور تحصیل کرده باشد. تحصیل این ظن, لامحاله از امارات شرعیه و عرفیه تواند بود و چون در عرف به اعتبار اختلاف اصطلاحات حالیه نوروز متعدد است ـ چنان که بعضى از آن, بعد از این مذکور مى گردد ـ و اشهریت بعضى به بعضى ازمنه اماره نمى شود و در ظاهر قرآنْ چیزى در این باب نیست, اماره آن از روایات و اخبارْ تتبّع باید نمود.37
    محمد اسماعیل خواجویى (م1173ق) تناقض هاى روایت هاى معلّى را دلیل ناتمام بودن آن مى داند و مى نویسد:
    فقیر بى بضاعت گوید: به حسب ظاهرى میان این حدیث و حدیث سابق تناقض است; چه, در حدیث سابق مذکور است که پیغمبر(ص) در روز نوروز, امیرالمؤمنین(ع) را به دوش مبارک برداشته تا بتان قریش را از فوق کعبه به زیر انداخته, شکست و فانى ساخت, و این, بلاشبهه در سال فتح مکه معظمه بود, چنان که اخبار بسیار از طرق خاصه و عامه دلالت بر این دارد… و فتح مکه معظمه در ماه مبارک رمضان سال هشتم هجرت واقع شد, چنان که شیخ مفید و نیز طبرسى و این شهرآشوب و دیگرانى روایت کرده اند, و احادیث معتبره بر این دلالت کرده است, و اکثر برآن اند که در روز سیزدهم ماه بوده, و بعضى بیستم هم گفته اند, و حرکت حضرت از مدینه در روز جمعه دوم ماه مبارک رمضان, بعد از نماز عصر بوده, و روز غدیر خم در سال دهم هجرت در حجة الوداع در روز هجدهم ذى الحجة الحرام بود. پس چگونه تواند بود که هر دو در روز, نوروز باشد؟ چه, نوروز, از قرار حساب گذشته, بعد از شش هفت سال از فتح مکه معظمه, بلکه بیشتر, به ذى الحجة خواهد رسید, نه بعد از یک سال, چنان که مقتضاى این دو حدیث است.38
    وى ادامه مى دهد:
    و چون هر دو به یک طریق از معلّى منقول است,… پس ترجیح احدهما بر دیگرى من حیث السند متصور نیست, و بنابراین, مضمون هیچ یک حجت نخواهد بود, و بر آن, اعتماد نشاید کرد, و به او استدلال نتوان نمود; چه, تناقض در کلام معصومین(ع) غیر واقع است. پس, از این جا فهمیده مى شود که این دو حدیث, کلاهما او احدهما از معصوم تلقى نگردیده, و چون از او نباشد, حجیت را نشاید و سند شرعى نتواند بود.39
    استاد محمد تقى مصباح در حاشیه بر "بحارالأنوار ", ذیل این روایت ها نگاشته است:

    در باب نوروز, دو دسته روایت مختلف روایت شده است. یکى را معلّى از امام صادق(ع) آورده و بر عظمت و ارزش نوروز دلالت دارد و دیگرى حدیث امام کاظم(ع) است که آن را از سنّت هاى پارسیان دانسته که اسلام, آن را از میان برداشته است.
    باید دانست که هیچ یک از آنها صحیح نیست و از اعتبار برخوردار نمى باشد تا بتوان بر پایه آن, حکم شرعى را اثبات کرد. گذشته از آن که روایت معلّى, ایرادهاى دیگرى دارد, از جهت تطبیق نوروز بر مناسبت هاى ماه هاى عربى.40
    آن گاه مى نویسد:
    ظاهر روایت منصور, حرمت بزرگداشت نوروز است; چرا که این کار, بزرگداشت شعائر کفار و زنده داشتن سنّت هایى است که اسلام, آنها را میرانده است. این روایت ـ گرچه واجد شرایط حجّیت نیست ـ اما مطلب کلى اى که در آن آمده (یعنى حرمت بزرگداشت شعائر کفار), با ادلّه عامه به اثبات رسیده است و این که نوروز از آن آداب و رسوم است, به وجدانْ اثبات مى شود.
    و اما فتواى فقیهان, مبنى بر استحباب غسل و روزه در نوروز, مبتنى بر قاعده تسامح در ادلّه سنن است; ولى این جا محل اجراى آن قاعده نیست; زیرا قاعده تسامح در ادلّه سنن, از مواردى که احتمال حرمت تشریعى دارند, انصراف دارد.41
    جناب آقاى سید جواد مدرّسى در مقاله اى در مجلّه "نور علم " مى نویسد:
    با وجود تضارب روایات و عدم توجه قدما و کدورت متن و عدم صحت سند, فتواى به مشروعیت نوروز, و تعیین روز آن, مشکل است. راهى که باقى مى ماند, تمسک به ادلّه "تسامح در ادله سنن " است; و لکن تعیین روز, گفتار بعض فقهاست نه مضمون روایت; و ادله مذکور, شامل کلام فقها نمى شود.
    از جهت دیگر, عید نوروز از شعائر مجوسى و محتمل الحرمه است و ادله تسامح در سنن ـ چنان که بعضى گفته اند ـ از چنین موردى منصرف است.42
    آقاى رسول جعفریان نیز در این باره گفته است:
    این بود آنچه در منابع شیعه قرن ششم درباره نوروزْ نقل شده است. در این باره, مهم, همان روایت معلّى بن خنیس است و جز آن, چیزى درباره تایید نوروز به چشم نمى خورد. منشأ آنچه در آثار بعدى درباره استحباب غسل روز نوروز و نماز و دعاى مربوطه آمده, همین نص است و بس. البته مطالب دیگرى نیز افزوده شده که منشأ آنها را اشاره خواهیم کرد.43
    و در جاى دیگر گفته است:
    و مشکل این دو حدیث (منظور, دو حدیثى است که ابن فهد حلّى در تأیید نوروز از معلّى نقل کرده است), آن است که در منابع کهن شیعه نیامده است. افزون بر آن, روایات مزبور که در اصل باید یکى باشد, حاوى دو نوع آگاهى درباره روز نوروز است که این, خود, منشأ شبهه درباره آن شده و احتمال جعل آن را تقویت مى کند. افزون بر آن, دانسته است که, ابن غضایرى گفته: "غالیان روایاتى را به معلّى بن خنیس نسبت داده اند و نمى توان بر اخبار وى اعتماد کرد ". در این صورت, این روایت ـ که بى گرایش غالیانه یا نگرش افراطى همه نیست ـ, از همان دسته مجعولاتى مى باشد که غالیان به معلّى نسبت داده اند. باید این دو نکته را نیز یادآورى کرد که گفته شده قرامطه (گرایشى وابسته به مذهب افراطى اسماعیلیه) دو

    روز را در سال ـ که نوروز و مهرگان بوده ـ روزه مى گرفته اند. بلافاصله باید تأکید کنیم که مجوسیان, نه تنها نوروز را روزه نمى گرفته اند, بلکه به نقل بیرونى اساساً "مجوس را روزه اى نیست و هر کس از ایشان روزه بگیرد, گنه کرده است ".44

    ب. موافقان
    آداب نوروز از قبیل روزه, نماز, ادعیه و…, در کتب حدیثى و فقهى, از زمان شیخ طوسى در میان عالمان شیعه رواج داشته است.
    شیخ طوسى (م460ق) در "مصباح المتهجد "45, پس از او ابن ادریس (م598ق) در "السرائر "46 و سپس یحیى بن سعید (م589ق) در "الجامع للشرائع "47 و پس از وى, شهید اول (م786ق) در "القواعد و الفوائد "48 و نیز "الدروس "49و "البیان "50 و "الذکرى "51 و "اللمعة "52 بدان اشاره دارد.
    ابن فهد (م841ق) در "المهذّب البارع "53 و محقق کَرَکى (م940ق) در "جامع المقاصد "54 و شهید ثانى (م966ق) در "المسالک "55 و "شرح اللمعة "56 و محقق


    اردبیلى(م993ق) در "مجمع الفائدة و البرهان "57 و شیخ بهایى(م1030ق) در "جامع عباسى "58 و "الحبل المتین "59 و فاضل هندى(م1137ق) در "کشف اللثام "60 و شیخ یوسف بحرانى (م1186ق) در "الحدائق الناضرة "61 و کاشف الغطاء (م1228ق) در "کشف الغطاء "62 و نراقى (م1245ق) در "مستند الشیعة "63 و صاحب جواهر در (م1266ق) "جواهر الکلام "64 و شیخ انصارى (م1281ق) در "کتاب الطهارة "65 و… بدین آدابْ فتوا داده اند.
    همچنین در کتب فتوایى و فقهى معاصر, چون: العروة الوثقى,66 جامع المدارک,67 المستند68 و… فتوا بدین آداب به چشم مى خورد.
    در کتب روایى نیز ـ چنان که در بخش نخست آوردیم ـ, آداب نوروز, در: مصباح المتهجّد, وسائل الشیعة و بحارالأنوار, یاد شده است; چنان که روایت هایى نیز که به گونه اى ضمنى نوروز را تأیید مى کنند در: الکافى, کتاب من لایحضره الفقیه و دعائم الاسلام منقول است.
    شاید همین کثرت فتواها و نقل ها سبب شده است که صاحب "جواهر " بگوید:
    غسل روز نوروز, نزد متأخران مشهور است; بلکه مخالفى در آن ندیدیم.69


    بجز این, تلاش محدّثان و فقیهان در پاسخگویى به دیدگاه مخالفان نیز درخور درنگ است. علامه مجلسى در "بحارالأنوار ", بیشترین کوشش را در این باره به انجام رسانده و شبهه هاى مخالفان را پاسخ گفته است; وى در قسمتى از نوشتار مفصلش در نقد روایت ابن شهرآشوب (در مذمت نوروز), مى نویسد:
    این حدیث, با روایت هایى که معلّى بن خنیس آورده مغایرت دارد و بر جایگاه نداشتن نوروز در شریعتْ دلالت دارد; لیک روایت هاى معلّى از نظر سند, قوى تر و نزد اصحاب ,مشهورتر ند.
    از سوى دیگر مى توان گفت که این, حدیث تقیه است; چرا که در روایات "مناقب ", مطالبى ذکر شده که زمینه تقیه دارد.70
    پس از وى نیز عالمان دیگرى به پاسخگویى اجمالى یا تفصیلى گام برداشته اند.
    شیخ انصارى در نقد روایت "مناقب " مى گوید:
    روایت "مناقب " نمى تواند با احادیث معلّى معارضه کند; زیرا روایت معلّى نزد اصحاب, از شهرت بیشترى برخوردار است و احتمال تقیّه در روایت "مناقب " وجود دارد.71
    همچنین صاحب "جواهر " در دفاع از روایت هاى معلّى و نقد حدیث "مناقب " مى نویسد:
    روایت معلّى جاى مناقشه در سند و دلالت ندارد; چنان که حدیث "مناقب " نمى تواند با آن معارضه کند; چرا که با سستى اى که در آن مشهود است, احتمال تقیه نیز در آن مى رود.72
    گفتنى است حمل روایت "مناقب " بر تقیه بعید نیست; چرا که اهل سنّت, روزه نوروز را مکروه مى دانند.73 و بدین جهت, در تعارض روایت هاى معلّى و "مناقب ",


    جانب روایات معلّى رجحان مى یابد.
    بجز اینها, رساله ها و کتبى نیز در تأیید فضیلت نوروز و روایات معلّى تدوین شده, که برخى به چاپ رسیده و برخى دیگر, خطى باقى مانده اند.74

    سه. ارزیابى نهایى
    چنان که پیش از این یاد شد, این نوشتار, نوروز را از منظر حدیث و روایت مى کاود و از تاریخ و تقویم نگارى و فقه, تنها آن را برمى رسد که به گونه اى با حدیث و روایتْ مرتبط شود و در نقد یا تأیید آن, سودمند افتد.
    اینک نکته هایى درباب این روایاتْ آورده مى شود تا پس از آن به جمع بندى نهایى نزدیک شویم.

    یکم. در نقد نوروز, چهار حدیث آوردیم. این احادیث, به هیچ رو قابل تصحیح و اعتبار نیستند; زیرا:

    1ـ روایت اول و چهارم, مضمونى واحد دارند که اوّلى در مصادر شیعه و دومى در مصادر اهل سنّت یاد شده است. روایت شیعى را به قطب راوندى (از عالمان قرن ششم) نسبت داده اند که در کتاب "مستدرک الوسائل " حاجى نورى (م1320ق) روایت شده است. این روایت, گذشته از آن که در مصادر کهنْ موجود نیست, مضمون آن را هم نمى توان تأیید کرد; زیرا چگونه دو عید باستانى ایرانى در جزیرة العرب در سال هاى نخستین اسلام, رایج و مرسوم بود که پیامبر(ص) آنها را با فطر و اضحى منسوخ بدارد؟! بى تردید, نوروز و مهرگان, از آیین هایى باستانى ایرانیان اند که آوازه شان, پس از ارتباط اعراب با ایرانیان, بدان سرزمین رفته است و پیش از آن, آن چنان مقبول مردمان نبوده اند که پیامبر(ص) آنها را با اعیاد اسلامى نسخ کند.


    حدیث دیگر, آن است که آلوسى آورده است و تعبیرهاى "نوروز " و "مهرگان " در متن آن نیست و ظاهراً راویان, این دو را از روى احتمال (نه قطع و یقین), به روایت افزوده اند. بدین رو آلوسى پس از نقل حدیث مى گوید: "قیل: هما النیروز والمهرجان ". گفتنى است که برخى نویسندگان, این اضافه را به آلوسى نسبت داده اند که جزو حدیث آورده است:
    آلوسى در "بلوغ الارب "(ج1, ص364, قاهره, 1925م) نقل مى کند که انصار, عید نوروز و مهرگان را بر حضرت رسول(ص) عرضه کردند. حضرت فرمودند: خداوند متعال, بهتر از آن را (فطر و اضحى را) به من داده است.75
    چنان که پیش از این آوردیم, روایت آلوسى چنین است:
    قدم النبى(ص) المدینة و لهم یومان یلعبون فیهما. فقال: "ما هذا الیومان؟ ". فقالوا: کنّا نلعب فیهما فى الجاهلیة. فقال: "قد أبدله اللّه تعالى بهما خیراً منهما: یوم الأضحى و یوم الفطر ". قیل: هما النیروز و المهرجان.

    2ـ روایت "مناقب ", گذشته از آن که مرسل است و با تعبیر "حُکیَ (آورده اند) " نقل شده است, نه حاکى آن معلوم است و نه مصدر نقل ابن شهرآشوب.

    3ـ روایت بخارى که على(ع) هدیه نوروز را نمى پذیرفت, گذشته از آن که با روایت دیگر بخارى ـ که على(ع) هدیه نوروز را مى پذیرفت ـ معارضه دارد, با نقل هاى بسیار دیگر شیعى نیز ناسازگار است و نمى توان به آن, استناد جُست.

    دوم. در ارزیابى سندى روایت هاى موافق, مى توان چنین گفت:

    1ـ روایت کلینى از سند معتبر برخوردار است.
    2ـ روایت شیخ طوسى از معلّى, اگر چه بدون سند است, لیکن وى در کتاب "فهرست " به کتاب معلّى سند معتبر دارد.76 محتمل است آن روایت, براساس همین سند باشد.


    3ـ علامه مجلسى در " زاد المعاد " مى گوید: "به اسانید معتبره از معلّى بن خنیس که از خواص حضرت صادق(ع) بوده است, منقول است… "77 و سپس روایتى را نقل مى کند که ذیل آن, مطابق روایتى است که شیخ در "مصباح " آورده است.
    4ـ نقل این روایت ها در مصادر کهنى چون: الکافى, کتاب من لا یحضره الفقیه, مصباح المتهجّد و دعائم الاسلام, مى تواند شاهدى بر اعتبار آنها باشد.
    بر این پایه مى توان گفت از مجموع احادیث دوازده گانه مى توان این مطلب را به پیشوایان دینى نسبت داد که رفتار ایرانیان در گرامیداشت نوروز, در مرأى و منظر آنان بوده و نه تنها مخالفتى با آن نکرده اند, بلکه نسبت به اصل آن و پاره اى رفتارهاى ضمنى آن, روى خوش نشان داده و تشویق کرده اند.
    بلى; ما معتقدیم که بر پایه این احادیث و بدون شواهد تاریخى دیگر, نمى توان خصوصیت هاى موجود در آنها را به اثبات رساند و اشارات تاریخى موجود در آنها را تأیید کرد. چنان که به جهت برخى نکات تاریخى نامعلوم در آنها نمى توان این کلیّت را تضعیف کرد و نادیده انگاشت.

    سوم. بررسى مصادر کهن, نشان مى دهد که نوروز به عنوان یک آیین ایرانى, در فرهنگ مسلمانان و شیعیانْ رواج داشته است.
    اینک شواهد این امر را بجز روایات یاد شده, بازگو مى کنیم:

    1ـ به اعتقاد برخى متخصصان تبدیل گاه شمار, در جلسه مشورتى خلیفه دوم براى تعیین تقویم, هرمزان تازه مسلمانْ شرکت داشت و تقویم ایرانى را براى حاضران شرح کرد و خلیفه, آن تقویم را براى امور دیوانى و خراج پذیرفت78 و روشن است که نوروز, جزئى از تقویم ایرانى به شمار مى رود.
    2ـ نجاشى در شرح حال ابوالحسن نصر بن عامر بن وهب سنجارى نوشته است که وى از ثقات شیعیان است و کتاب هایى دارد, از جمله: "کتاب ما روى فى

     یوم النیروز ".79
    همچنین ابن ندیم درباره صاحب بن عبّاد, آورده است که "کتاب الأعیاد و فضائل النیروز " نگاشته است.80
    در دوره صفویه نیز نوروزیه هایى بسیار به قلم علماى دینْ تحریر شد.81
    3ـ خراج در دوره عباسیان بر اساس نوروز تنظیم مى شده است.82
    4ـ خلفاى اموى و عباسى هدایاى نوروز را مى پذیرفته اند; بلکه دستور مى داده اند تا برایشان ارسال گردد.83
    گفتنى است در برخى مناطق, حاکمان اهل سنّت, گرفتن هدایاى نوروز را منع مى کردند; چنان که از برگزارى مراسم نوروز, ممانعت به عمل مى آوردند.84
    5ـ از دیرباز تاکنون, نوروز در سروده هاى شاعران تازى گو و پارسى زبانْ حضور جدّى دارد و این نیز شاهدى گویا بر حضور نوروز در فرهنگ ایرانیان مسلمان است.85
    با توجه به این شواهد و امور دیگر, نوروز را در دوره اسلامى از شعائر مجوسى دانستن, سخنى نا صواب است; چنان که آن را ترویج آیین آتش پرستان انگاشتن, واقعیت خارجى ندارد. گذشته از اینها در روایات اسلامى و سخن فقیهان, فضیلت روزه نوروز مطرح است و به نقل بیرونى: "مجوس را روزه اى نیست و هر کس از ایشان روزه بگیرد, گناه کرده است ".86

    گیریم روزگارى نیز نوروز چنان بود; ولى زمانى که در عرف ایرانیان مسلمان, آن حالت از میان رفت, دیگر ذَمّى بر آن نیست. همان گونه که امام خمینى فتوا داد که شطرنج, اگر روزى ابزار قمار نباشد, حرمتى در بازى با آن نیست87 و استاد مطهرى, مجسمه سازى را مجاز دانست; چرا که فلسفه حرمت آن,به جهت فاصله گرفتن از دوران بت پرستى, از میان رفته است88 و نمونه هاى بسیار دیگر.
    اصولیان را قاعده اى است که در این جا به کار آید. آنان گویند اگر در میان مردمان, آداب و رسومى رواج داشت و در جان و دل آنان رسوخ یافته بود, چنانچه شرع با آن روى خوشى ندارد و مى خواهد آن را طرد سازد, باید ادله اى روشن و قوى که همپاى سیره باشد, ارائه دهد وگرنه نمى توان گفت شارع از آن سیره بیزار است و آن را طرد کرده است. به تعبیر دیگر, سیره هاى راسخ و استوار را نمى توان با عمومات یا ادلّه سست بنیان طرد کرد; بلکه دلیل مانع و رادع باید به اندازه قوت سیره, قوت داشته باشد.
    بر این اساس و با توجه به آنچه در ریشه دارى نوروز و گذشته اش در میان ایرانیان گفته شد, دلیلى بر منع و ردع آن از سوى شرع در دست نیست; چرا که ادلّه خاص ـ چنان که یاد شد ـ موهون است ـ که وجهش گذشت ـ و عمومات را نیز در چنین مواردى یاراى رویارویى نخواهد بود.

    چهارم. اگر بپذیریم که روایت هاى موافقْ قابل اعتماد نیستند و نمى توان بر پایه آنها رأى و حکمى را اثبات کرد, همچنان که نمى توان بر دسته دوم از احادیث تکیه زد, در این فرض باید حکم نوروز را با اصل اوّلى و قاعده عام دینى نشان داد.
    همان گونه که در ابتداى مقاله گذشت, اسلام که دینى جهانى است و همه انسان ها را به سوى خود فراخوانده است, به اقتضاى خصلت جهان شمولى اش, هیچ گاه به معارضه سنّت ها و آداب و رسوم ملّى نرفته, مگر آن جا که ترویج باطل باشد یا به تثبیت  خرافه اى انجامد و یا ملازم با محرّمات شرعى گردد.
    آیین نوروز, قرن هاست در ایران اسلامى بر پاداشته مى شود و مسلمانان, نه به عنوان ترویج آیین مجوس, بلکه به عنوان آیینى ملّى بدان مى نگرند. بمانَد که رسم نوروز, پیش از آیین زردتشت نیز در ایران برپا بوده است.89
    از سوى دیگر, نوروز, تثبیت خرافه اى باطل که با دین ناسازگار باشد, نیست و در سرشت خود, محرّمات شرعى را به همراه ندارد; ولى اگر کسى یا کسانى آن را به محرّمات بیالایند, این بدان ماند که سایر کردارهاى مباح و حتى امور شرعى را با محرّمات شرعى همراه کنند, که طبعاً معنایش ناپسند شدن آن امر مباح یا شرعى نیست; بلکه آنان که چنین مى کنند, قابل سرزنش و مذمت اند.
    از سوى دیگر, بسیارى از رفتارهاى پسندیده, چون: پاکیزگى و آراستگى, سیر و سفر, دید و بازدید, بخشش و دلجویى, هدیه دادن و… در این رسم و آیین به انجام مى رسد که از نگاه شرع و عقل, ستودنى است.
    با این وصف, ایستادگى در برابر این آیین ملّى, از زاویه شرع و دین, مستندى محکم ندارد و نشاید بدان دامن زد.
    پنجم. آنچه تأیید شده یا مورد ردع قرار نگرفته, چیزى است که در عرف عمومى ایرانیان, نوروز نامیده مى شود. اگر در طول زمان, تغییراتى در آن صورت گرفته است که همین عرف عمومى آنها را برمى تابد, خللى در این امضا یا عدم ردع شرعْ وارد نمى سازد.
    بر این پایه, ایرادى که برخى فقیهان و نویسندگان در این موضوع گرفته اند (که نامعلوم بودن روز نوروز و تغییر آن, به شرعى بودنش لطمه مى زند), پذیرفتنى نیست.

    حاصلْ آن که:
    1. روایت هاى وارد شده در مخالفت با نوروز, به هیچ روى قابل تأیید و اعتبار نیستند.
    2. در روایت هاى موافق, به جهت شواهد و قرائن یاد شده, مى توان گفت که اصل آیین نوروز, مورد امضا و تأیید است; گرچه خصوصیت هاى یاد شده در احادیث را نمى توان تأیید کرد.
    3. از آن رو که نوروز در میان ایرانیان در دوره اسلامى رایج بود و به عنوان سیره اى عمومى استمرار داشت, نمى توان طرد و ردع آن را از سوى شارع با قواعد کلّى یا ادلّه سست پذیرفت; بلکه ردع چنین سیره هایى نیازمند ادلّه خاص و قوى است.
    4. اگر بپذیریم که ادلّه موافق و مخالف, هیچ کدام قابل اعتماد و تأیید نیست, اقتضاى قواعد عمومى دینى, عدم مخالفت با نوروز است. 90

    1. سوره توبه, آیه 5.
    2.سوره مائده, آیه 2.
    3.کنزالعمّال, ج15, ص78.
    4. نهج البلاغة, تحقیق: صبحى صالح, ص431.
    5. وسائل الشیعة, ج19, ص142.
    6. دائرة المعارف الاسلامیة, ج8, ص165.
    7. تفسیر نورالثقلین, ج1, ص216; المیزان, ج2, ص216.
    8. تاریخ سیاسى اسلام, ج1, ص72.
    9. وسائل الشیعة, ج19, ص145; کتاب من لایحضره الفقیه, ج4, ص264.
    10.آیاتى که گذشت.
    11. الکافى, ج3, ص254.
    12. بحارالأنوار, ج70, ص251.
    13. جواهر الکلام, ج16, ص59.
    14 .نظریة العرف, ص96.
    15 .شرح اللمعة, ج1, ص308.
    16. تحریرالوسیلة, ج1, ص496.
    17. بحارالأنوار, ج9, ص98.
    18. فروغ ابدیت, ج1, ص33.
    19. بحارالأنوار, ج43, ص234.
    20. الکافى, ج5, ص141; کتاب من لایحضره الفقیه, ج3, ص300; تهذیب الأحکام, ج6, ص378; وسائل الشیعة, ج12, ص215.
    21. کتاب من لا یحضره الفقیه, ج3, ص300; وسائل الشیعة, ج12, ص213.
    22. کتاب من لا یحضره الفقیه, ج3, ص300; وسائل الشیعة, ج12, ص213.
    23 . دعائم الاسلام, ج2, ص326 .
    24. مصباح المتهجّد, ص591; وسائل الشیعة, ج12, ص428 و ج5, ص288 و ج7, ص346.
    25 . المهذّب البارع, ج1, ص194ـ195.
    26. بحارالأنوار, ج56, ص91.
    27. المهذّب البارع, ج2, ص195ـ196.
    28. مستدرک الوسائل, ج1,ص471; (چاپ سنگى) ج6, ص354 (چاپ آل البیت).
    29. التاریخ الکبیر ,البخارى, ج1, ص414.
    30. الفهرست, ص255; تاریخ بغداد, ج13, ص325ـ326.
    31. الآثار الباقیة, بغداد: مکتبة المثنّى, ص230 .
    32. القاموس, ج2, ص279 (داراحیاء التراث العربى).
    * آثار الباقیه, ترجمه: اکبر داناسرشت, تهران: امیرکبیر, 1363, ص325.
    33. مستدرک الوسائل, ج6, ص152 (چاپ آل البیت).
    34. المناقب, ج4, ص319, ج3, ص433; بحارالأنوار, ج48, ص108ـ109 و ج95, ص419.
    35. التاریخ الکبیر, ج4, ص201.
    36. بلوغ الارب, ج1, ص364.
    37. نامه مفید, ش9, ص215.
    38. همان, ص218.
    39. همان جا.
    40. بحارالأنوار, ج56, ص100(پاورقى).
    41. همان جا.
    42. نور علم, ش20, ص115.
    43. نامه مفید, ش9, ص206.
    44. همان, ص210.
    45. مصباح المتهجد, ص591.
    46. السرائر, ج1, ص315.
    47. الجامع للشرائع, ص33.
    48. القواعد و الفوائد, ج1, ص3.
    49. الدروس, ص2.
    50. البیان, ص4.
    51. الذکرى, ص23.
    52. اللمعة, ص34.
    53. المهذّب البارع, ج1, ص194ـ195.
    54. جامع المقاصد, ج1, ص75.
    55. شرح اللمعة, ج1, ص316.
    56. مسالک الأفهام, ج1, ص171.
    57. مجمع الفائدة والبرهان, ج2, ص73.
    58. جامع عباسى, ص11 و 78.
    59. الحبل المتین, ص80.
    60. کشف اللثام, ج1, ص11.
    61. الحدائق الناضرة, ج4, ص212.
    62. کشف الغطاء, ص324.
    63. مستند الشیعة, ج1, ص208.
    64. جواهر الکلام, ج5, ص40.
    65. کتاب الطهارة, ص328.
    66. العروة الوثقى, ج1, ص461 و ج22, 242.
    67. جواهر الکلام, ج5, ص40.
    68. جامع المدارک, ج3, ص182.
    69. المستند, ج17, ص299.
    70. بحارالأنوار, ج56, ص100.
    71. کتاب الطهارة, ص328.
    72. جواهر الکلام, ج5, ص40.
    73 . بدائع الصنائع, ج2, ص79; المغنى, ج3, ص99.
    74. چاپ شده ها مانند: رساله نوروزیه, سید هاشم نجفى یزدى, 1371قمرى. براى نسخه هاى خطى بنگرید به: الذریعة الى تصانیف الشیعة, ج24, ص379ـ384; نامه مفید, ش9, ص213ـ215, مقاله " نوروز در فرهنگ شیعه ".
    75. نور علم, ش8, ص108.
    76. الفهرست, شیخ طوسى, ص193.
    77. زاد المعاد, ص482.
    78. گاهشمارى هجرى قمرى و میلادى, دکتر رضا عبداللهى, ص25ـ26.
    79. رجال النجاشى, ص428.
    80. الفهرست, ابن الندیم, ص190.
    81. بنگرید: الذریعة, ج24, ص379ـ348; نامه مفید, ش9, ص213ـ215, مقاله (نوروز در فرهنگ شیعه).
    82. تاریخ الطبرى, ج9, ص218 و ج10, ص39 و ج11, ص203.
    83. تاریخ الیعقوبى, ج2, ص306 و 313; عیون أخبار الرضا(ع), ص550.
    84. نامه مفید, ش9, ص207ـ 208.
    85. نوروزگان, ص167ـ197; نامه مفید, ش9, ص206ـ 207; نور علم, ش20, ص104, 106, 107.
    86 . الآثار الباقیة, ص230, آثار الباقیه, ص357.
    87. صحیفه نور, ج21, ص15.
    88. تعلیم و تربیت در اسلام, ص46 .
    89. آیین ها و جشن هاى کهن در ایران امروز, محمود روح الامینى, تهران: آگاه, ص36ـ 38.
    90. جهت آگاهى بیشتر, بنگرید به: بحارالأنوار, ج59, ص91ـ143; زادالمعاد, ص842 ـ485; المهذّب البارع, ج1; بلوغ الارب, ج1, ص348ـ357; الخطط المقریزیة, ج1, ص367ـ 369; الآثار الباقیة, ص21ـ233; رساله نوروزیه, سید هاشـم نجفـى یـزدى ( یـزد: پاینـده); نوروز در تاریخ و دین, سید عبدالرضا شهرستانى (نجف: مطبعة الآداب); النوروزه أثره فى الادب العربى, فؤاد عبدالمعطى الصیاد (جامعة بیروت, 1972م); نوروز, تاریخچه و مرجع شناسى, پرویز اذکایى (وزارت فرهنگ و هنر, 1353); النوروز فى مصادر الفقه والحدیث, مرکز المعجم الفقهى (قم); نوروزگان, مرتضى هنرى (سازمان میراث فرهنگى, 1377); "نوروز در فرهنگ شیعه ", رسول جعفریان (نامه مفید, ش9, ص201ـ220); "نوروز در تاریخ و اسلام ", سید جواد مدرسى (نور علم, ش20, ص103ـ 115); (عید نـوروز و صبغه هـاى اسـلامى آن), ابراهیـم شکـورزاده (مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانى دانشگاه مشهد, سـال 15, ش1و2, ص242ـ 258); "نـوروز ایـرانى در تقـویـم اسـلامى ", ابوالفضل نبئى (مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانى دانشگاه مشهد, سال 15, ش4, ص703ـ 738).

    نویسنده: مهدى مهریزى

    منبع: فصلنامه علوم حدیث شماره15
    لینک قسمت اول مقاله

    یا مقلب القلوب

    نظرات دیگران ( ) نوروز، سال نو، عید

  • چهارشنبه سوری از نگاه مراجع
    نویسنده: جوانان ایران زمین یکشنبه 88/12/23 ساعت 9:33 صبح


    استفتاء رهبر معظم انقلاب درباره مراسم چهارشنبه آخر سال 
    تهران - حضرت آیت ا... خامنه ای، رهبر معظم انقلاب به سوالات مردم درباره مراسم چهارشنبه آخر سال پاسخ دادند.   

    به گزارش روز یکشنبه ایرنا، این استفتاء که در پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری منتشر شده، به شرح ذیل است:
    سوال: نظر جنابعالى درباره چهارشنبه سورى چیست؟
    جواب) علاوه بر آنکه هیچ مبناى شرعى ندارد، مستلزم ضرر و فساد زیادى است که مناسب است از آنها اجتناب شود.
    علاوه بر استفتاء رهبر معظم انقلاب، از دفتر برخی مراجع عظام تقیلد نیز در این زمینه سوال شد که پاسخ دادند: مراسم چهارشنبه آخر سال، علاوه بر اینکه مبنای شرعی ندارد، نوعی آتش پرستی است و خواندن اشعاری مانند " زردی من از تو و سرخی تو از من" مصداق حاجت خواستن از آتش است.
    به گزارش خبرنگار ایرنا، آیت‌ ا... جعفر سبحانی از مراجع عظام تقلید نیز مراسم چهارشنبه آخر سال را نوعی خرافه و اعمال آن را خلاف شرع و عقل دانست.
    وی اظهار داشت: قرآن مجید می‌فرماید یکی از اهداف بعثت پیامبر این است، غل و زنجیری که بر افکار مردم بسته شده بود را باز کند.
    وی اضافه کرد: مراد از غل و زنجیر، آداب و رسوم جاهلی است که هیچ اثری در اخلاقیات و زندگی انسان ندارد. از این رو، پیامبر اسلام تمام رسوم جاهلیت را که به ضرر انسان بود، لغو کرد.
    آیت‌ا... سبحانی، مراسم چهارشنبه آخر سال را یکی از این رسوم غلط برشمرد و افزود: مراسم آخرین چهارشنبه سال، به نحوی که در ایران رسم شده، جهل است و ضررهای آن برای همه مشهود است.
    این مرجع تقلید خاطر نشان کرد: متاسفانه به خاطر همین رسوم غلط، جوانان زیادی زخمی و کشته می‌شوند و پدران و مادران آنها در سوگ آنها می‌نشینند.
    آیت‌ا... سبحانی با بیان اینکه عقل و شرع به هیچوجه این آداب غلط را نمی‌پسندد، تصریح کرد: همه انبیا و اولیای الهی آمدند تا با خرافات مبارزه کنند و مراسم چهارشنبه آخر سال هم نوعی خرافه است.
    وی با اشاره به برخی اعمالی که در چهارشنبه سوری انجام می‌شود، گفت: پریدن از روی آتش و گفتن برخی جملات به هیچوجه درست نیست.
    این مرجع تقلید از مردم خواست مراقب اعمالشان باشند و در چهارشنبه آخر سال سال، دچار مسایل خلاف شرع و عقل نشوند.
    حجت الاسلام و المسلمین " سید هاشم حسینی بوشهری"، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز با تاکید بر اینکه جوانان و مردم باید تنها دنبال مسایلی باشند که در دین اسلام و مکتب اهل بیت(ع) بر آنها تاکید شده است، گفت: برنامه چهارشنبه آخر سال، هیچ مبنای عقلی و دینی ندارد.
    وی با بیان اینکه نباید مسایل اصلی را رها کنیم و دنبال خرافات برویم، اظهار داشت: برنامه چهارشنبه آخر سال برای جوانان و جامعه تبعاتی دارد و باعث ناهنجاری های اجتماعی خواهد شد.
    این عضو مجلس خبرگان رهبری از نسل جوان و مردم خواست در برنامه هایی که از طرف بزرگان، مورد نهی و سرزنش قرار گرفته است، شرکت نکنند.
    حجت الاسلام والمسلمین"محمود رجبی"، عضو دیگر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز گفت: برنامه آخرین چهارشنبه سال، یک سنت غلط و خرافی است که با منطق اسلام، شرع مقدس و هیچ استدلال و برهان عقلی سازگاری ندارد.
    وی اظهار داشت: در هیچ تحقیقی ثابت نشده است که چهارشنبه سوری باعث خوشبختی کسی می شود.
    وی خاطرنشان کرد: این روز در سال های اخیر، منشاء آسیب رسانی به برخی از افراد جامعه شده است که به خاطر عوارض آن باید برداشته شود.
    عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: بیماران قلبی فراوانی در جامعه داریم و گاهی یک انفجار موجب می شود کسی جان خود را از دست بدهد.
    وی افزود: این مساله فی النفسه، اثر منفی و زیانبار دارد و باید با کسانی که باعث سلب آسایش مردم می شوند برخورد شود.
    رجبی یادآورشد: جوانان باید دنبال منطق و استدلال بروند و بزرگان ما بارها اعلام کرده اند که مراسم چهارشنبه آخر سال از نظر شرعی و عقلی مردود است.
    انتهای پیام


    نظرات دیگران ( ) چهارشنبه سوری

  • چهل حدیث نورانی از رسول رحمت
    نویسنده: جوانان ایران زمین پنج شنبه 88/12/13 ساعت 5:50 عصر


    پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: در سه چیز براى امّت خود احساس خطر مى‌کنم: گمراهى، بعد از آن که هدایت و معرفت پیدا کردند، لغزش‌هاى به وجود آمده از فتنه‌ها و آرزوهاى نفسانى و شهوت‌پرستى.

    به گزارش خبرگزاری فارس، احادیث بسیاری از حضرت ختمی مرتبت به یادگار مانده که 40 حدیث از ایشان به شرح زیر است:

    1ـ لا تُضَیعُوا صَلاتَکُمْ، فَإنَّ مَنْ ضَیعَ صَلاتَهُ، حُشِرَ مَعَ قارُونَ وَ هامانَ، وَ کانَ حَقّاً عَلىِ اللّهِ أنْ یدْخِلَهُ النّارَ مَعَ الْمُنافِقینَ.
    (وسائل الشّیعه: ج 4، ص 30، ح 4431)
    نماز را سبک و ناچیز مشمارید، هر کس نسبت به نمازش بى‌اعتنا باشد و آنرا سبک و ضایع گرداند، همنشین قارون و هامان خواهد گشت و حقّ خداوند است که او را همراه منافقین در آتش داخل کند.

    2ـ مَنْ مَشى إلى مَسْجِد مِنْ مَساجِدِ اللّهِ، فَلَهُ بِکُّلِ خُطْوَه خَطاها حَتّى یرْجِعَ إلى مَنْزِلِهِ، عَشْرُ حَسَنات، وَ مَحى عَنْهُ عَشْرُ سَیئات، وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرُ دَرَجات.
    (عقاب الأعمال: ص 343، س 14، وسائل الشّیعه: ج 5، ص 201، ح 6328)
    هر کس قدمى به سوى یکى از مساجد خداوند بردارد، براى هر قدم ثواب ده حسنه است تا برگردد به منزل خود، و ده خطا از لغزش‌هایش پاک مى‌شود، همچنین در پیشگاه خداوند ده درجه ترفیع مى‌یابد.

    3ـ بَینَما رَسُولُ اللّهِ (ص) جالِسٌ فِى الْمَسْجِدِ، إذْدَخَلَ رَجُلٌ فَقامَ یصَلّى، فَلَمْ یتِمَّ رُکُوعَهُ وَ لا سُجُودَهُ، فَقالَ: نَقَرَ کَنَقْرِ الْغُرابِ، لَئِنْ ماتَ هذا وَ هکَذا صَلوتُهُ لَیمُوتُنَّ عَلى غَیرِ دینی.
    (وسائل الشّیعه: ج 4، ص 31، ح 4434)
    رسول خدا (ص) در مسجد نشسته بود که شخصى وارد شد و مشغول خواندن نماز شد و رکوع و سجودش را کامل انجام نمى‌داد و عجله و شتاب مى‌کرد. حضرت فرمود: کار این شخص همانند کلاغى است که منقار بر زمین مى‌زند، اگر با این حالت از دنیا برود بر دین من نمرده است.

    4ـ قالَ (ص) لِعَلىّ(ع): أنَا رَسُولُ اللّهِ الْمُبَلِّغُ عَنْهُ، وَ أنْتَ وَجْهُ اللّهِ وَ الْمُؤْتَمُّ بِهِ، فَلا نَظیر لى إلاّ أنْتَ، وَ لا مِثْلَ لَکَ إلاّ أنَا.
    (تأویل الآیات الظاهره: ص 549، س 5 و تفسیر البرهان: ج 4، ص 184، س 26)
    رسول خدا (ص) به امام على (ع) فرمود: من رسول خدا هستم، که از طرف او تبلیغ و هدایت می‌کنم. و تو وجه اللّه هستی، که امام و مقتداى (بندگان خدا) خواهى بود، پس نظیرى براى من وجود ندارد مگر تو و همانند تو نیست، مگر من.

    5ـ قالَ (ص): یا أباذَر، اَلدُّنْیا سِجْنُ الْمُؤْمِن وَ جَنَّهُ الْکافِرِ، وَ ما أصْبَحَ فیها مُؤْمِنٌ إلاّ وَ هُوَ حَزینٌ، وَ کَیفَ لایحْزُنُ الْمُؤْمِنُ وَ قَدْ أوَعَدَهُ اللّهُ أنَّهُ وارِدٌ جَهَنَّمَ.
    (أمالى طوسى: ج 2، ص 142، بحارالأنوار: ج 74، ص 80، ح 3)
    فرمود: اى ابوذر، دنیا زندان مؤمن و بهشت کافران است، مؤمن همیشه محزون و غمگین است، چرا چنین نباشد و حال آن که خداوند به او ـ در مقابل گناهان و خطاهایش ـ وعده مجازات و دخول جهنّم را داده است.

    6ـ وَ قالَ (ص): یا عَلىّ! اِفْتَحْ طَعامَکَ بِالْمِلْحِ، فَإنَّ فیهِ شِفاءٌ مِنْ سَبْعینَ داء، مِنْها: الْجُنُونُ وَ الْجُذامُ وَ الْبَرَصُ وَ وَجَعُ الْحَلْقِ وَ الاْضْراسِ وَ وَجَعُ الْبَطْنِ.
    (محاسن برقى: ص 593، ح 110، بحار: ج 63، ص 398، ح 20)
    رسول خدا (ص) به امام علىّ (ع) فرمود: غذاى خود را با (تناول کردن کمى) نمک شروع نما، همانا که در آن درمان و شفاء هفتاد نوع بلا و آفت خواهد بود، که دیوانگى، پیسى، جُذام، درد و ناراحتى‌هاى حلق، دندان ها و شکم و معده از آنها است.

    7ـ شَرُّالنّاسِ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیاهُ، وَ شَرٌّ مِنْ ذلِکَ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیا غَیرِهِ.
    (من لا یحضره الفقیه: ج 4، ص 353، ح 5762 چاپ جامعه مدرّسین)
    بدترین افراد کسى است که آخرت خود را به دنیایش بفروشد و بدتر از او آن کسى خواهد بود که آخرت خود را براى دنیاى دیگرى بفروشد.

    8ـ ثَلاثَهٌ أخافُهُنَّ عَلى اُمتَّى: ألضَّلالَهُ بَعْدَ الْمَعْرِفَهِ، وَ مُضِلاّتُ الْفِتَنِ، وَ شَهْوَهُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ.
    (أمالى طوسى: ج 1، ص 158، بحارالأنوار: ج 10، ص 368، ح 15)
    در سه چیز براى امّت خود احساس خطر مى‌کنم: گمراهى، بعد از آن که هدایت و معرفت پیدا کرده باشند. گمراهى‌ها و لغزش‌هاى به وجود آمده از فتنه‌ها. مشتهیات شکم، و آرزوهاى نفسانى و شهوت‌پرستى.

    9ـ ثَلاثَهٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُها وَ لا تُؤَخَّرُ إلى الاخِرَهِ: عُقُوقُ الْوالِدَینِ، وَ الْبَغْی عَلَى النّاسِ، وَ کُفْرُ الاْحْسانِ.
    (أمالى طوسى: ج 1، ص 13، بحارالأنوار: ج 70، ص 373، ح 7)
    عقاب و مجازات سه دسته از گناهان زودرس است و به قیامت کشانده نمى‌شود: ایجاد ناراحتى براى پدر و مادر، ظلم در حقّ مردم، ناسپاسى در مقابل کارهاى نیک دیگران.

    10ـ إنَّ أعْجَزَ النّاسِ مَنْ عَجَزَعَنِ الدُّعاءِ، وَ إنَّ أبْخَلَ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ.
    (أمالى طوسى: ج 1، ص 87، بحارالأنوار: ج 90، ص 291، ح 11)
    عاجز و ناتوان‌ترین افراد کسى است که از دعا و مناجات با خداوند ناتوان و محروم باشد، و بخیل‌ترین اشخاص کسى خواهد بود که از سلام کردن خوددارى کند.

    11ـ إذا تَلاقَیتُمْ فَتَلاقُوا بِالتَّسْلیمِ وَ التَّصافُحِ، وَ إذا تَفَرَّقْتُمْ فَتَفَرَّقُوا بِإلاسْتِغْفارِ.
    (أمالى طوسى: ج 1، ص 219، بحارالأنوار: ج 73، ص 4، ح 13)
    هنگام برخورد و ملاقات با یکدیگر، سلام و مصافحه نمائید و موقع جدا شدن، براى همدیگر طلب آمرزش کنید.

    12ـ بَکِرُّوا بِالصَّدَّقَهِ، فَإنَّ الْبَلاءَ لا یتَخَطاّها.
    (أمالى طوسى: ج 1، ص 157، بحارالانوار: ج 93، ص 177، ح 8)
    صبحگاهان حرکت و کار خود را با دادن صدقه شروع کنید، چون بلاها و آفت‌ها را بر طرف مى‌کند.

    13ـ یؤْتَى الرَّجُلُ فی قَبْرِهِ بِالْعَذابِ، فَإذا اُتِی مِنْ قِبَلِ رَأسِهِ دَفَعَتْهُ تِلاوَهُ الْقُرْآنِ، وَ إذا اُتِی مِنْ قِبَلِ یدَیهِ دَفَعَتْهُ الصَّدَقَهُ، وَ إذا اُتِی مِنْ قِبَلِ رِجْلَیهِ دَفَعَهُ مَشْیهُ إلىَ الْمَسْجِدِ.
    (مسکّن الفؤاد شهید ثانى: ص 50، س 1)
    هنگامى که بدن مرده را در قبر قرار دهند، چنانچه عذاب از بالاى سر بخواهد وارد شود، تلاوت قرآن‌اش مانع عذاب مى‌شود و چنانچه از مقابل وارد شود، صدقه و کارهاى نیک مانع آن است. و چنانچه از پائین پا بخواهد وارد شود، رفتن به سوى مسجد مانع آن خواهد شد.

    14ـ عَلَیکُمْ بِمَکارِمِ الاْخْلاقِ، فَإنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ بَعَثَنی بِها، وَ إنَّ مِنْ مَکارِمِ الاْخْلاقِ: أنْ یعْفُوَالرَّجُلُ عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یعْطِی مَنْ حَرَمَهُ، وَ یصِلَ مَنْ قَطَعَهُ، وَ أنْ یعُودَ مَنْ لایعُودُهُ.
    (أمالى طوسى: ج 2، ص 92، بحارالأنوار: ج 66، ص 375، ح 24)
    بر شما باد رعایت مکارم اخلاق، که خداوند مرا بر آن‌ها مبعوث کرد، و ـ بعضى از ـ آن‌ها عبارتند از: کسى که بر تو ظلم کند ـ به جهت غرض شخصى ـ او را ببخش، کسى که تو را نسبت به چیزى محروم کند، کمکش نما، با شخصى که با تو قطع دوستى کند رابطه دوستى داشته باش، شخصى که به دیدار تو نیاید به دیدارش برو.

    15ـ مَنْ وَجَدَ کَسْرَهً اَوْ تَمْرَهً فَأکَلَهَا لَمْ یفارِقْ جَوْفَهُ حَتّى یغْفِرَاللّهُ لَهُ.
    (أمالى صدوق: ص 246، ح 14، بحارالأنوار: ج 63، ص 430، ح 12)
    هر کس تکّه‌اى نان یا دانه‌اى خرما در جائى ببیند، و آن را بردارد و میل کند، مورد رحمت و مغفرت خداوند قرار مى‌گیرد.

    16ـ ما تَواضَعَ أحَدٌ إلاّ رَفَعَهُ اللّهُ.
    (أمالى طوسى: ج 1، ص 56، بحارالأنوار: ج 72، ص 120، ح 7)
    کسى اظهار تواضع و فروتنى نکرده، مگر آن که خداوند متعال او را رفعت و عزّت بخشیده است.

    17ـ مَنْ أنْظَرَ مُعْسِراً، کانَ لَهُ بِکُلِّ یوْم صَدَقَهٌ.
    (أعیان الشّیعه: ج 1، ص 305، بحارالأنوار: ج 100، ص 151، ح 17)
    هر کس بدهکار ناتوانى را مهلت دهد، براى هر روزش ثواب صدقه در راه خدا منظور می‌شود.

    18ـ ما مِنْ هُدْهُد إلاّ وَ فی جِناحِهِ مَکْتُوبٌ بِالِسّرْیانیهِ «آلُ مُحَمَّد خَیرُ الْبَریهِ».
    (أمالى طوسى: ج 1، ص 360، بحارالأنوار: ج 27، ص 261، ح 2)
    هیچ پرنده‌اى به نام هدهد وجود ندارد مگر آن که روى بال‌هایش به لغت سریانى نوشته شده است: آل محمّد (ص) بهترین مخلوق روى زمین هستند.

    19ـ یأتی عَلىَ النّاسِ زَمانٌ، الصّابِرُ مِنْهُمْ عَلى دینِهِ کَالْقابِضِ عَلىَ الْجَمَرِ.
    (أمالى طوسى: ج 2، ص 92، بحارالأنوار: ج 28، ص 47، ح 9)
    زمانى بر مردم خواهد آمد که صبر کردن در برابر مسائل دین ـ و عمل به دستورات آن ـ همانند در دست گرفتن آتش گداخته است.

    20ـ سَیأتی زَمانٌ عَلى اُمتَّی یفِرُّونَ مِنَ الْعُلَماءِ کَما یفِرُّ الْغَنَمُ مِنَ الذِّئْبِ، إبْتَلاهُمُ اللّهُ بِثَلاثَهِ أشْیاء: الاْوَّلُ: یرَفَعُ الْبَرَکَهَ مِنْ أمْوالِهِمْ، وَ الثّانی: سَلَّط اللّهُ عَلَیهِمْ سُلْطاناً جائِراً، وَ الثّالِثُ: یخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْیا بِلا إیمان.
    (مستدرک الوسائل: ج 11، ص 376، ح 13301)
    زمانى بر امّت من خواهد آمد که مردم از علماء گریزان شوند، همان طورى که گوسفند از گرگ گریزان است، خداوند چنین جامعه‌اى را به سه نوع عذاب مبتلا مى‌گرداند: 1 ـ برکت و رحمت خود را از اموال ایشان برمى‌دارد. 2 ـ حکمفرمائى ظالم و بى مروّت را بر آن ها مسلّط مى‌گرداند. 3 ـ هنگام مرگ و جان دادن، بى‌ایمان از این دنیا خواهند رفت.

    21ـ اَلْعالِمُ بَینَ الْجُهّالِ کَالْحَىّ بَینَ الاْمْواتِ، وَ إنَّ طالِبَ الْعِلْمِ یسْتَغْفِرُلَهُ کُلُّ شَیء حَتّى حیتانِ الْبَحْرِ، وَ هَوامُّهُ، وَ سُباعُ الْبَرِّ وَ أنْعامُهُ، فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ، فَإنّهُ السَّبَبُ بَینَکُمْ وَ بَینَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ إنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ فَریضَهٌ عَلى کُلِ مُسْلِم.
    (بحارالأنوار: ج 1، ص 172، ح 25)
    دانشمندى که بین گروهى نادان قرار گیرد همانند انسان زنده‌اى است بین مردگان، و کسى که در حال تحصیل علم باشد تمام موجودات برایش طلب مغفرت و آمرزش مى‌کنند، پس علم را فراگیرید چون علم وسیله قرب و نزدیکى شما به خداوند است، و فراگیرى علم، بر هر فرد مسلمانى فریضه است.

    22ـ مَنْ زارَ عالِماً فَکَأنَّما زارَنی، وَ مَنْ صافَحَ عالِماً فَکأنَّما صافَحَنی، وَ مَنْ جالَسَ عالِماً فَکَأنَّما جالَسَنی، وَ مَنْ جالَسَنی فِى الدُّنْیا أجْلَسْتُهُ مَعى یوْمَ الْقِیامَهِ.
    (مستدرک الوسائل: ج 17، ص 300، ح 21406)
    هر کس به دیدار و زیارت عالم و دانشمندى برود مثل آن است که مرا زیارت کرده، هر که با دانشمندى دست دهد و مصافحه کند مثل آن که با من مصافحه نموده، هر شخصى همنشین دانشمندى گردد، مثل آن است که با من مجالست کرده، و هر که در دنیا با من همنشین شود، در آخرت همنشین من خواهد گشت.

    23ـ مَنْ تَزَوَّجَ إمْرَأهً لِمالِها وَ کَلَهُ اللّهُ إلَیهِ، وَ مَنْ تَزَوَّجَها لِجَمالِها رَأى فیها ما یکَرَهُ، وَ مَنْ تَزَوَّجَها لِدینِها جَمَعَ اللّهُ لَهُ ذلِکَ.
    (تهذیب الأحکام: ج 7، ص 399، ح 5)
    فرمود: هر کس زنى را به جهت ثروتش ازدواج کند خداوند او را به همان واگذار مى نماید، و هر که با زنى به جهت زیبائى و جمالش ازدواج کند خوشى نخواهد دید، و کسى که با زنى به جهت دین و ایمانش تزویج نماید خداوند خواسته‌هاى او را تأمین مى‌گرداند.

    24ـ مَنْ قَلَّ طَعامُهُ، صَحَّ بَدَنُهُ، وَ صَفا قَلْبُهُ، وَ مَنْ کَثُرَ طَعامُهُ سَقُمَ بَدَنُهَ وَ قَسا قَلْبُهُ.
    (تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورّام: ص 548، بحارالأنوار: ج 59، ص 268، ح 53)
    هر که خوراکش کم‌تر باشد، بدنش سالم و قلبش با صفا خواهد بود و هر کس خوراکش زیاد باشد، امراض جسمى بدنش و کدورت، قلبش را فرا خواهد گرفت.

    25ـ لا تُشْبِعُوا، فَیطْفأ نُورُ الْمَعْرِفَهِ مِنْ قُلُوبِکُمْ.
    (مستدرک الوسائل: ج 16، ص 218، ح 19646)
    شکم خود را از خوراک سیر و پر مگردانید، چون که سبب خاموشى نور عرفان و معرفت ـ در افکار و ـ قلب‌هایتان مى‌شود.

    26ـ مَنْ تَوَلّى عَمَلا وَ هُوَیعْلَمُ أنَّهُ لَیسَ لَهُ بِأهْل، فَلْیتُبَّوَءُ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ.
    (تاریخ إلاسلام: ج 101ـ120، ص 285)
    هر که ریاست و مسئولیتى را بپذیرد و بداند که اهلیت آن را ندارد ـ در قبر و قیامت ـ جایگاه او پر از آتش خواهد شد.

    27ـ إنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَیبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعیفِ الَّذی لادینَ لَهُ، فَقیلَ: وَ ما الْمُؤْمِنُ الضَّعیفُ الَّذی لا دینَ لَهُ؟ قالَ: اَلذّی لا ینْهى عَنِ الْمُنْکَرِ.
    (وسائل الشّیعه: ج 16، ص 122، ح 21139)
    همانا خداوند مؤمنى را که ضعیف و بى‌دین است، دشمن می‌داند. سئوال شد: مؤمن ضعیف و بى‌دین کیست؟ پاسخ داد: کسى که نهى از منکر و جلوگیرى از کارهاى زشت نمى‌کند.

    28ـ صَدَقَهُ السِّرِّ تُطْفِىءُ الْخَطیئَهَ، کَما تُطْفِىءُ الماءُ النّارَ، وَ تَدْفَعُ سَبْعینَ باباً مِنَ الْبَلاءِ.
    (مستدرک الوسائل: ج 7، ص 184، ح 7984)
    صدقه‌اى که محرمانه و پنهانى داده شود، سبب پاکى گناهان است، همان طورى که آب، آتش را خاموش مى‌کند، همچنین صدقه هفتاد نوع بلا و آفت را بر طرف مى‌نماید.

    29ـ عَجِبْتُ لِمَنْ یحْتَمى مِنَ الطَّعامِ مَخافَهَ الدّاءِ، کَیفَ لایحْتمى مِنَ الذُّنُوبِ، مَخافَهَ النّارِ.
    (بحارالأنوار: ج 70، ص 347، ح 34)
    عجّب دارم از کسانى که نسبت به خورد و خوراک خود اهمیت مى‌دهند، تا مبادا مریض شوند ولیکن اهمیتى نسبت به گناهان نمى‌دهند و باکى از آتش‌سوزان جهنّم ندارند.

    30 ـ حُبُّ الْجاهِ وَ الْمالِ ینْبِتُ النِّفاقَ فِى الْقَلْبِ، کَما ینْبِتُ الْماءُ الْبَقْلَ.
    (تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورّام: ص 264)
    علاقه نسبت به ریاست و ثروت، سبب روئیدن نفاق در قلب و درون خواهد شد، همان طورى که آب و باران سبب روئیدن سبزیجات است.

    31ـ مَنْ اَصابَ مِنْ إمْرَأه نَظْرَهً حَراماً، مَلاَاللّهُ عَینَیهِ ناراً.
    (مستدرک الوسائل: ج 14، ص 270، ح 16685)
    هرکس نگاه حرامى به زن نامحرمى بیفکند، خداوند چشم‌هاى او را پر از آتش مى‌کند.

    32ـ حَسِّنُوا أخْلاقَکُمْ، وَ ألْطِفُوا جیرانَکُمْ، وَ أکْرِمُوا نِسائَکُمْ، تَدْخُلُوا الْجَنّهَ بِغَیرِ حِساب.
    (أعیان الشّیعه: ج 1، ص 301)
    رفتار و اخلاق خود را نیکو سازید، نسبت به همسایگان با ملاطفت و محبّت برخورد کنید، زنان و همسران خود را گرامى دارید تا بدون حساب وارد بهشت شوید.

    33ـ اَلْمَرْءُ عَلى دینِ خَلیلِهِ، فَلْینْظُر أحَدُکُمْ مَنْ یخالِطُ.
    (أمالى طوسى: ج 2، ص 132، بحارالأنوار: ج 71، ص 192، ح 12)
    انسان بر روش و اخلاق دوستش پرورش مى‌یابد و شناخته مى‌شود، پس متوجّه باشید با چه کسى دوست و همنشین هستید.

    34ـ اَلصَّدقَهُ بِعَشْر، وَ الْقَرْضُ بِثَمانِیهَ عَشَرَ، وَ صِلَهُ الرَّحِمِ بِأرْبَعَهَ وَ عِشْرینَ.
    (مستدرک الوسائل: ج 7، ص 194، ح 8010)
    پاداش و ثواب دادنِ صدقه 10 برابر درجه، و دادن قرض‌الحسنه 18 درجه، و انجام صله رحم 24درجه افزایش خواهد داشت.

    35ـ لا یمْرُضُ مُؤْمِنٌ وَ لا مُؤْمِنَهٌ إلاّ حَطّ اللّهُ بِهِ خَطایاهُ.
    (جامع الأحادیث: ج 3، ص 89، ح 35، مستدرک الوسائل: ج 2، ص 66، ح 1422)
    هیچ مؤمن و مؤمنه‌اى مریض نمى‌شد مگر آن که خطاها و لغزش‌هایش پاک و بخشوده مى‌شود.

    36ـ مَنْ وَقَّرَ ذا شَیبَه فِى الاْسْلامِ أمَّنَهُ اللّهُ مِنْ فَزَعِ یوْمِ الْقِیامَهِ.
    (کافى: ج 2، ص 658، ح 3، بحارالأنوار: ج 7، ص 302، ح 53)
    هر کس بزرگ‌سال مسلمانى را گرامى دارد و احترام کند، خداوند او را در قیامت از سختى‌ها و مشکلات در أمان مى‌دارد.

    37ـ کُلُّ عَین باکِیهٌ یوْمَ الْقِیامَهِ إلاّ ثَلاثَ أعْین: عَینٌ بَکَتْ مِنْ خَشْیهِ اللّهِ ، وَ عَینٌ غُضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللّهِ، وَ عَینٌ باتَتْ ساهِرَهً فى سَبیلِ اللّهِ.
    (ثواب الأعمال: ص 211، ح 1، بحارالأنوار: ج 46، ص 100، ح 88)
    تمامى چشم‌ها در روز قیامت گریانند، مگر سه دسته: 1 ـ آن چشمى که به جهت خوف و ترس از عذاب خداوند گریه کرده باشد. 2 ـ چشمى که از گناهان و موارد خلاف بسته و نگاه نکرده باشد. 3 ـ چشمى که شب‌ها در عبادت و بندگى خداوند متعال بیدار بوده باشد.

    38ـ سادَهُ النّاسِ فِى الدُّنْیا الأسْخِیاء، سادَهُ النّاسِ فِى الاخِرَهِ الاْتْقِیاء.
    (أعیان الشّیعه: ج 1، ص 302، بحارالأنوار: ج 68، ص 350، ح 1)
    سرور و سید مردم در دنیا افراد سخاوتمند خواهند بود، و سید و سرور انسان‌ها در قیامت پرهیزکاران هستند.

    39ـ وَ عَظَنی جِبْرئیلُ: یا مُحَمَّدُ ، أحْبِبْ مَنْ شِئْتَ فَإنَّکَ مُفارِقُهُ، وَ اعْمَلْ ما شِئْتَ فَإنَّکَ مُلاقیهِ.
    (أمالى طوسى : ج 2، ص 203، بحارالأنوار: ج 68، ص 188، ح 54)
    جبرئیل مرا موعظه و نصحیت کرد: با هر کس که خواهى دوست باش، بالأخره بین تو و او جدائى خواهد افتاد. هر چه خواهى انجام ده، ولى بدان نتیجه و پاداش آن‌را خواهى گرفت.

    40ـ اَوْصانى رَبّى بِتِسْع: اَوْصانى بِالاْخْلاصِ فِى السِّرِّ وَ الْعَلانِیهِ، وَ الْعَدْلِ فِى الرِّضا وَ الْغَضَبِ، وَ الْقَصْدِ فِى الْفَقْرِ وَ الْغِنى، وَ اَنْ أعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَنى، وَ أعطِی مَنْ حَرَمَنى، وَ أصِلَ مَنْ قَطَعَنى، وَ اَنْ یکُونَ صُمْتى فِکْراً، وَ مَنْطِقى ذِکْراً، وَ نَظَرى عِبْراً.
    (أعیان الشّیعه، ج 1، ص 300، بحارالأنوار: ج 74، ص 139، ضمن ح 1)
    پروردگار متعال، مرا به 9 چیز سفارش نمود: اخلاص در آشکار و پنهان، دادگرى در خشنودى و خشم، میانه‌روى در نیاز و توانمندى، بخشیدن کسى که در حقّ من ستم روا داشته است، کمک به کسى که مرا محروم گردانده، دیدار خویشاوندانى که با من قطع رابطه کرده‌اند، و این که خاموشی اندیشه و سخنم، و یادآورى خداوند را، و نگاهم عبرت و پند باشد.

    منبع: سایت مرجع فقید آیت‌الله محمدتقی بهجت (ره) با اندکی تغییر


    نظرات دیگران ( ) چهل حدیث، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله

  • به یاد رفیقان
    نویسنده: جوانان ایران زمین سه شنبه 88/12/11 ساعت 11:26 صبح











    از سروده‌های رهبر معظم انقلاب‌
    به یاد رفیقان
    حرفی بگوی و از لب خود کام ده مرا

    ساقی زپا فتاده شدم جام ده مرا

    فرسود دل ز مشغله جسم و جان بیا

    بستان زخود فراغت ایام ده مرا

    رزق مرا حواله به نامحرمان مکن

    از دست خویش باده گلفام ده مرا

    بوی گلی مشام مرا تازه می‌کند

    ای گلعذار بوسه به پیغام ده مرا

    بنما تبسمی و خزانم بهار کن

    ای نخل بارور گل بادام ده مرا

    عمرم برفت و حسرت مستی زدل نرفت

    عمری دگر زمعجزه جام ده مرا

    ای عشق شعله بر دل پر آرزو بزن

    چندی رهایی از هوس خام ده مرا

    جانم بگیر و جام می از دست من مگیر

    ای مدعی هر آنچه دهی نام ده مرا

    مرغ دلم به یاد رفیقان به خون تپید

    یا رب امید رستن از این دام ده مرا

    بشکفت غنچه دلم ای باد نوبهار

    خندان دلی بسان «امین» وام ده مرا


    یار جمارانی‌

    عمری است که در بندم و زندانی خویشم

    دلبسته راز دل توفانی خویشم

    چون زلف شکن در شکن یار

    در پیچ وخم غصه پنهانی خویشم

    از بخت بدم نیست دگر سوز و گدازی

    من سردتر از بخت زمستانی خویشم‌

    مجروحم و دلخسته به پرواز شب تار

    در حیرت کوچ از دل ظلمانی خویشم

    آرام دل و مطمئنم از سفر خویش

    تا در ره آن یار جمارانی خویشم
    منبع: ویژه نامه تداوم آفتاب - جام جم


    نظرات دیگران ( ) خامنه ای، ولایت فقیه

    <   <<   11   12   13   14   15   >>   >