سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کل بازدیدها:----982644---
بازدید امروز: ----35-----
بازدید دیروز: ----320-----
جستجو:
از خرداد85 تاکنون - حرف های جوانی
  • لوگوی وبلاگ
    از خرداد85 تاکنون - حرف های جوانی

    پیوندهای روزانه
  • لینک دوستان من
    عاشق آسمونی
    وبلاگ گروهی فصل انتظار
    (( همیشه با تو ))
    ورود پسرا ممنوع
    آموزه
    دنیای جوانی
    مرکز دانلود رایگان آهنگ فیلم و کلیپ جالب دوربین مخفی
    همسفر مهتاب
    ای نام توبهترین سر آغاز
    دست نوشته های بی معرفت
    حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
    آقاشیر
    روانشناسی آیناز
    کـــــلام نـــو
    .:: اســــوه هــــا ::.
    کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
    تکنولوژی کامپیوتر
    xXxرنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
    بوی سیب BOUYE SIB
    سیاست
    پاک دیده
    آدمک ها
    آخوندها از مریخ نیامده اند!!!
    مدیر پارسی بلاگ
    پرسش مهر 8
    یا مهدی ادرکنی
    پیمان دانلود
    السلام علیک یا حبیبی یا رسول الله !
    هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
    خط بارون
    شور شیرین
    کلام دل
    مفرد مؤنث غائب
    قافله شهدا
    پیامبر اعظم
    دوستداران و منتقدان دکتراحمدی نژاد
    عطاری عطار
    نان ، عشق ، موتور هزار
    تخیّلات خزان‌زده یک برگ بید
    امیدزهرا omidezahra
    شاهد
    یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم او گردد
    مهدیار دات بسیجی
    گل نرگس
    ولایت علیه السلام
    .:: مهدیاد ::.
    خانه اطلاعات
    علوم قرآنی
    ألا إنَّّ حِزبَ الله هُمُ الغالِبُون
    پوست کلف
    مشاوره و مقالات روانشناسی
    کجایید ای شهیدان خدایی

    تارنما
    نسیمی از بهشت ...
    موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
    آریایی بیدارشو
    دسته کلید
    افشای سایت www.roozna.com/
    تا ریشه هست، جوانه باید زد...
    خلوت تنهایی
    عشقی
    شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
    ایران اسلام
    زیر آسمان خدا
    جوان ایرانی
    بهار سبز
    ..:: نـو ر و ز::..
    تالوگ
    دنیا به روایت یوسف
    ترنم باران
    کانون گفتمان قرآن
    یک امل مدرنیسم نشده
    یوسف گم گشته
    یاد ایام
    رادیوی نسل برتر
    به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
    شمیم وصل
    دانستنیهای علمی ، تاریخ، ترفند ، دانلود
    اقالیم قبله
    رایحه عشق
    بچه دانشجو !
    حوزه نت
    منصوره معتمدی
    جامعه اسلامی دانشجویان
    مقاومت
    پایگاه آیت الله حائری شیرازی
    علمیران
    علمی
    شبکه المنار
    زن مسلمان
    دل نوشته ها

    ملیکا
    معصومین
    ادبیات
    در پیشگاه قرآن
    وفا لینک
    خاکریز
    دانش نامه ی آزاد
    پیامبر اعظم(ص)
    حوزه نت
    همه چی از موبایل
    جدیدترین اخبار روز دنیا
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • مطالب بایگانی شده
  • وضعیت من در یاهو
  • مفهوم این تصویر چیست؟
    نویسنده: جوانان ایران زمین یکشنبه 85/4/18 ساعت 8:34 عصر

    در بسیاری از وبلاگ ها شاهد تصاویر و یا طرح هایی از یک قلب و عبور تیر از آن هستیم. به نظر شما این تصاویر چه مفهومی دارند؟

     


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • آموخته ام که ....
    نویسنده: جوانان ایران زمین یکشنبه 85/4/18 ساعت 12:8 عصر

     

    آموخته ام که نگویم ای کاش آن کار را طور دیگری انجام داده بودم بلکه بگویم بار دیگر آن کار را طور دیگری انجام خواهم داد.
    آموخته ام که باید بر زمان مسلط باشم نه به زیر فرمان آن .
    آموخته ام هر سفر دور و درازی با بر داشتن تنها یک گام آغاز می شود.
    آموخته ام خطاهای دیگران را مانند خطاهای خویش تحمل کنم.
    آموخته ام که مرد بزرگ به خود سخت میگیرد و مرد کوچک به دیگران.
    آموخته ام که دانش خود را به دیگران آموزش دهم و دانش دیگران را بیا موزم بنابراین علم خود را انفاق کرده ام و آنچه را نمی دانم آموخته ام.
    آموخته ام بیش از آنکه مرا بفهمند دیگران را درک کنم.
    آموخته ام بیش از آنکه دوستم بدارند دوست بدارم.
    آموخته ام که همیشه فردی خوشبین باقی بمانم چراکه زندگی و موهبتهای آن را دوست دارم.
    آموخته ام اگر از هر چیزی بهترینش را ندارم ولی از هر چیز که دارم بهترین استفاده را کنم.
    آموخته ام لبخند ارزان ترین راهی است که می توان با آن نگاه را وسعت بخشید.
    آموخته ام آن چرا امروز در دست دارم ممکن است آرزوی فرداهایم باشد.
    آموخته ام که زندگی مثل یک نقاشی است با این تفاوت که در آن از پاک کن خبری نیست.
    آموخته ام که هیچ روزی از امروز با ارزش تر نیست.
    آموخته ام زیاده گویی شاید مقدمه ناشنوائی باشد

    اینترنت


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • از فخری تا فخری!
    نویسنده: جوانان ایران زمین شنبه 85/4/17 ساعت 10:26 صبح

    در خوزستان که بودم دوست خوبی داشتم به نام حسین فخری - شاید شما هم وی را بشناسید.حسین مداح اهل بیت و بچه خرمشهر است.در عاشورای دوسال قبل که تروریست ها در بین الحرمین بمب منفجر کردند من و حسین و تعدادی از بچه های جنگ در کربلا بودیم.دو شب قبل از حادثه در نجف ودر صحن مطهر حرم امیر المؤمنین به اتفاق آقای فخری  مراسم عزاداری برگزار کردیم . فردای آنروز به کربلای معلا مشرف شدیم. البته ما با وسیله نقلیه ولی آقا حسین فخری و تعدادی دیگر از بچه های خرمشهر با پای پیاده.

    شبکه 3 سیما متوجه حضور حسین در کربلا شد . هماهنگ کردیم و بصورت پخش مستقیم نیز یک برنامه زنده برای تلویزیون اجرا کردیم .فردای آنروز هم که حادثه بمب گذاری پیش آمد و صحنه دردناکی که ....

    خلاصه از خوزستان به قم آمدیم . اینجا هم فخری دیگری را در صحنه می بینیم. فخری خرمشهر در صحنه مداحی برای اهل بیت و فخری قم در صحنه توسعه وبلاگ دینی . برایم جالب است .شاید وجه اشتراک هر دو فخری این باشد که هم حسین و هم مهندس هر دو در خدمت دین هستندو البته بدون چشم داشت مالی.

    حسین را هیچگاه ندیدم برای مداحی خود پول دریافت کند و این فخری هم در پارسی بلاگ فاقد نگاه تجاری است. خوشا به سعادت هردوی آنها...

    برای فخری های زمان دعا کنید.


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • توپها و شوتها
    نویسنده: جوانان ایران زمین جمعه 85/4/16 ساعت 9:38 عصر

    به اسماعیل هنیه و مردم غزه                            
    علیرضا قزوه

    جهان همان که بود، خواهد شد                                       
    و ما همان که باید باشیم                                  
    موسی و فرعون
    یکی موسی خواهد شد
    یکی فرعون
    از ما و آنها
    یکی شهید خواهد شد و
    یکی قابیل!
    تو زنده می‌مانی اسماعیل!

    بازی دارد به نیمه نهایی نزدیک می‌شود
    اما بازی تمام نخواهد شد
    فیفا و نازی‌ها
    شورای امنیت و کاخ سفید در یک سو
    و بچه‌های زخمی غزه در آن سو
    بازی دارد به نیمه نهایی می‌رسد
    یازده گرگ با لباس و با چکمه
    در الخلیل دنبال یوسف زخمی می‌گردند
    رایس توپ را می‌کارد درست بر نقطه پنالتی
    خمپاره را می‌کارد درست در سه متری دروازه
    دروازه رفح
    دروازه قدیمی غزه
    و طور سینا!
    همه چیز قاطی شده ست با هم و
    بازی ادامه دارد
    النگوی دیوید بکام و ضجه‌های هدی *
    لبخند مارادونا و گریه‌های خدا
    فیگو پاس می‌دهد به زیدان
    دکو شوت می‌زند به دروازه ایران
    و ضربه‌های سر دایی
    دیگر افاقه نمی‌کند
    شیمون پرز نشسته است بر کرسی تمام مربی‌ها
    و می‌چیند مهره‌ها را
    تمام توپ‌ها
    در غزه فرود می‌آیند
    می خواهند تو را شهید کنند اسماعیل!
    درست در بین دو نیمه فینال
    بوش کارت قرمز می‌دهند به زمین
    کارت قرمز می‌دهند به طور و موسی
    رایس کارت قرمز می‌دهد به کولینا
    کارت زرد می‌دهد به کوفی عنان
    شاید البرادعی به زمین آمد!
    شاید کرزای تعویض شد!

    اسکولاری پاس می‌دهد به سپ بلاتر
    مارادونا به پله
    پله به کلوزه
    فردوسی پور از بهشت گزارش می‌کند و
    تمام ستاره‌ها جمعند
    نبرد هیتلر و موسولینی
    داور بوش و خط نگهدار رایس و بلر
    توپ جمع کن زلمای نمرودزاد!
    داور تمام ساکنان فلسطین را ییرون کرد!
    داور به هدی کارت زرد داد
    شیمون پرز به بوش پرتقال خونی داد
    با هر شوت
    وزیری از حماس دستگیر شد!

    دروازه خودشان کوچک تر از توپ و
    دروازه حریف ، تمام زمین
    هواپیماهای جنگی
    فرود می‌آیند بر زمین چمن
    یازده گرگ ، آهویی را دنبال می‌کنند و تماشاگران هورا می‌کشند
    یازده گرگ با دهان خونی
    یک سرباز اسرائیلی با یازده ستاره شکسته بر شانه گم می‌شود و
    شهری در آتش می‌سوزد!
    ابراهیم را با چاقو می‌زنند و
    تو را می‌خواهند شهید کنند اسماعیل!

    بازی به نیمه نهایی رسیده است
    و بسته پیشنهادی شیطان‌ها برای خدا
    حاوی بمب است!
    آقای گل با چکمه
    با مسلسل سنگین
    بر سکو می‌ایستد و
    بازی تمام می‌شود
    خدا ولی تمام نخواهد شد!
    دوباره فرعون ، فرعون است و موسی موسی
    تنها از ما و آنها
    یکی شهید خواهد شد و
    یکی قابیل
    بازی تمام می‌شود
    و نامها عوض خواهد شد
    به جای رایس
    تخم مرغ گندیده
    به جای بوش
    گوجه فرنگی له شده!
    اما تو همچنان اسماعیل خواهی ماند!

    نشسته ام کنار زمین
    نه چمنی
    نه دروازه‌ای
    نه قانونی
    نه داوری
    و منتظرم که چه وقت خدا
    به بسته‌های پیشنهادی
    جواب خواهد داد!

    * هدی: دخترک فلسطینی که چند روز پیش صهیونیست‌ها پدرش را جلوی چشمش در ساحل دریا شهید کردند.


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • گذشت پای چوبه دار
    نویسنده: جوانان ایران زمین چهارشنبه 85/4/14 ساعت 12:58 عصر

    گزارشی از لبخند دوباره به زندگی با گریه
    دختر 18 ساله‌ای که خواستگارش را کشت اعدام نشد
    حکم مرگ دختر 18 ساله که قرار بود بامداد امروز در خوی ـ از توابع آذربایجان غربی ـ اجرا شود در آخرین لحظات با رضایت اولیای دم متوقف شد و او به دنبال رضایت اولیای دم با گریه به زندگی لبخند دوباره زد.

     طیبه سال 83 پسری به نام افشین را با چاقو در یکی از کوچه‌های خوی کشت این دختر که دانش‌آموز دبیرستان بود در دادگاه به جنایت اعتراف کرد و توضیح داد: افشین مرا دوست داشت و چندین بار به خواستگاری‌ام آمد اما خانواده‌ام مخالف این وصلت بودند. روز حادثه یکی از اعضای خانواده چاقویی به دستم داد و تهدید کرد یا باید افشین را بکشم و یا اینکه در خانه تنبیه خواهم شد. در خیابان از افشین خواستم که دیگر کاری به کارم نداشته باشد و به خواستگاری‌ام نیاید اما مخالفت کرد و به ناچار تهدیدش کردم. ناگهان چاقو در پایین قفسه سینه این پسر فرو رفت و او که به طرف بیمارستان می دوید، بعد از طی حدود 100 متر به زمین افتاد و...
    دادگاه با توجه به مدارک و شواهد غیرانکار، طیبه را به مرگ محکوم کرد و حکم دادگاه بعد از تایید دیوان عالی به دادسرای خوی برای اجرا در ملا عام ابلاغ شد.
    حاجی قلی زاده، دادستان خوی که صدور حکم طیبه را یکی از تلخ ترین خاطرات دوران خدمت خود دانست از مسوولان برای جلب رضایت اولیای دم کمک خواست و تلاش یکساله آنان به ویژه سرهنگ علی یوسفی فرمانده بسیج ناحیه مقاومت خوی و سرگرد غلام محدث فرمانده ناحیه مقاومت بسیج قره ضیاءالدین سرانجام امروز در آخرین لحظات نتیجه داد. گزارش ایسکانیوز می‌افزاید: اولیای دم فداکار با گشودن طناب دار از دختر محکوم به او زندگی دوباره بخشیدند و طیبه با چشمانی اشکبار به پای آنان افتاد.

    ایسکانیوز


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

    <   <<   16   17   18   19   20   >>   >