ضمن تشکر از دوستانی که مباحث خوبی را در خصوص "زلزله" در وبلاگ های شان مطرح کردند ، اینجانب نیز بخاطر بررسی ابعاد بیشتر موضوع و حتی المقدور پاسخ به همه شبهات 68 سئوال را در این خصوص مطرح می کنم تا علاقمندان بتوانند راحت تر در این زمینه به بحث بپردازند. موجب امتنان خواهد بود چنانچه بلاگرهای محترم بویژه روحانیون و فضلای محترم اگر در این خصوص پست جدیدی ارسال کردند به ما هم اطلاع دهند تا بهره مند شویم. (بلاگر حرف های جوانی)
1. آیا اسلام این اجازه را به ما داده است که بپرسیم علت هلاکت مردم فلان دیار بر اثر حوادثی مثل زلزله چیست ؟ 2. عوامل غیر مادی وقوع زلزله زمین از نظر اسلام چیست؟ 3. آیا از منظر قرآن و حدیث علتی بجز ترک معاصی و اصلاح جوامع بشری از فساد برای وقوع حوادثی نظیر زلزله مطرح شده است؟ 4. کدام گناهان در وقوع زلزله مؤثر هستند؟ 5. زلزله برای مسلمانان آیت رحمت است یا عذاب؟ چرا؟ 6. آیا از نظر اسلام نقطه ای از زمین وجود دارد که در کمربند زلزله خیز نباشد؟ 7. آیا وقوع تمام زلزله ها به فرمان خداوند صورت می پذیرند؟ 8. آیا انتساب حوادثی نظیر زلزله به طبیعت ( بعنوان یک سبب مستقل ) مورد تأیید قرآن است؟ 9. آیا میتوان حوادثی نظیر زلزله را برای اهل ایمان با مصائب وبلایای کربلا مقایسه کرد؟ 10. اینکه گفته می شود مرگ هزاران نفر مسلمان بوسیله حوادثی مثل زلزله جزء آزمایشات الهی است به چه معناست؟ امتحان مردگان بوسیله این حادثه چگونه است؟ 11. آیا آیه شریفه “ وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنْ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرْ الصَّابِرِینَ ” (بقره/155) با حوادثی مثل زلزله نیز مرتبط می باشد؟ آیا از این آیه می توان استفاده نمود که اهل ایمان بدون ارتکاب جرم نیز مشمول چنین حوادثی می شوند؟ 12. بعضاً، حوادث هلاکت بار قبل از قیامت را ( نظیر زلزله ) قضا و قدر الهی می دانند ، آیا قضا و قدر دانستن آنها به معنای عدم امکان پیشگیری آنها توسط بشر است؟ آیا قضا و قدر بودن این حوادث با ارسال رسولان الهی منافات ندارد؟ 13. در قرآن وقتی بلا ها را بررسی میکنیم میبینیم که بعضی بلاها نصیب بندگان مؤمن نیز شدهاند، مواردی مثل: بیماری، شهادت در راه خدا. جهاد . . . آیا برخی بلاها مثل: زلزله، صاعقه، سیل، ناپدید شدن بوسیله رانش زمین و……. برای احدی از مؤمنان در قرآن ذکر شده است ؟ در صورت مثبت بودن پاسخ موارد را بفرمایید. 14. بعضاً حوادثی مثل زلزله بوسیله آیه شریفه“ وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ”(انفال /25) پاسخ داده می شود. آیا تعبیر این حوادث به ‹‹ فتنه ›› و استدلال به این آیه قرآنی برای ابتلای مؤمنان به آن صحیح می باشد؟ 15. آیا این مطلب درست است که تمام اقوام هلاک شده بوسیله حوادث غیرمترقبه که در قرآن از آنها یاد شده ، بخاطر گناهشان بود؟ 16. آیا در صورت وقوع جرمی که مستوجب عذاب باشد ، مسلمان و یا ملیت خاصی می تواند ملاک سلب عذاب در قالب حوادث غیر مترقه شود؟ 17. بعضاً گفته میشود در وقوع حوادثی همانند زلزله مصالحی نهفته است، چرا خداوند متعال بدون چنین حوادث خوف آوری این مصالح را برای انسان ها فراهم نمی کند؟ 18. آیا می توان ادعا کرد که خداوند همیشه از حوادثی نظیر زلزله بعنوان وسیله ای برای عذاب مجرمین یاد کرده است؟ 19. آیا انذارهای قرآنی برای وقوع عذاب های دنیوی و اخروی شامل مردم عصر حاضر نیز می شود؟ 20. آیا وقوع زلزله می تواند مصداق خیر و برکت و نشانه افزایش نعمت الهی در مقابل شکر شاکرین محسوب شود؟ 21. ابزارهای خداوند برای مجازات و نزول عذاب بر مجرمین در عصر حاضر کدامند؟ آیا همانگونه که سیل عرم برای قوم سبا ، صیحه برای قوم شعیب ، طوفان برای قوم نوح، زلزله برای قوم ثمود و . . . عذاب بودند برای دیگران نیز این چنین هستند؟ 22. اینکه قرآن کریم مجرمین را بوسیله حوادثی نظیر صاعقه ،زلزله، و . . . . هشدار می دهد، آیا دلیل این نیست که اینها برای همه چوب عذاب الهی هستند؟ أَمْ أَمِنتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حَاصِبًا فَسَتَعْلَمُونَ کَیْفَ نَذِیرِ (ملک/17) ، فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُکُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ (فصلت/13) 23. قرآن کریم مرگ بواسطه حوادثی مثل زلزله را مذموم شمرده یا ممدوح؟ اگر مرگ بوسیله زلزله مذموم نیست چرا خداوند اهل ایمان را در مواقع نزول چنین عذاب هایی نجات داده است؟ 24. در اقوام گذشته علائمی نظیر نزول عذاب بوسیله زلزله ، سیل و غیره برای اعلام نادرستی کردار آنها وجود داشت، در عصر حاضر علائم نادرستی مسیر یک قوم چیست؟ 25. با توجه به وعده های رسولان الهی به مردم دیار خود که در صورت ایمان و ترک گناه ، عذاب از آنها برداشته می شود آیا می توان گفت مرگ ناشی از حوادث غیر مترقبه مصداق مرگ زودرس بوده و با ایمان و عمل صالح قابل پیشگیری هستند؟ 26. حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نقل شده است که “ انّ امتی مرحومة لیس علیها فی الآخرة عذاب انّما عذابهم فی الدّنیا القتل و البلابل و الزّلازل . . . ” ( مسند احمد ـ حدیث 18847 ) در این حدیث زلزله مصداقی از عذاب معرفی شده است. آیا تمام زلازل اینگونه است ؟ 27. امام صادق علیه السلام می فرماید:‹‹ احترام مؤمن بیشتر از کعبه است . ›› آیا نابودی مؤمن بوسیله بلایایی نظیر زلزله با احترام به اومنافات ندارد؟ ( بویژه تبعات هتک احترام او بواسطه تاخیر دفن و 000) 28. میزان برای تشخیص اینکه آنچه از زمین و آسمان نازل می شود “ برکت” است یا “رجز” چیست؟ 29. روایت است که صاعقه ذاکر را مورد اصابت قرار نمی دهد یا اگر کسی سوره زلزال را در نوافل بخواند با مرگ ناشی از وقوع زلزله نمی میرد، آیا این دلالت بر این مطلب ندارد که چنین مرگ هایی مصداق مرگ سوء هستند ؟ 30. آیات نجات مؤمنین از جمله: فَأَنجَیْنَاهُ وَالَّذِینَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا و . . .(اعراف/72) ، وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا شُعَیْبًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا . . . (هود/94) نجات از حوادثی مثل زلزله ، صاعقه و غیره را نشانه رحمت الهی می داند. آیا نجات یافتگان از زلازل عصر حاضر نیز این چنین هستند؟ 31. قرآن کریم در آیه شریفه :“ فَکُلًّا أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِبًا وَمِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَمِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنَا وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (عنکبوت/40) ” عذاب های: حاصب یعنی بادهای ریگ بار، صیحه به معنای فریاد سهمناک، خسف: فروبردن در زمین و غرق نمودن را بعنوان ابزارهای مقابله با گناه مجرمین برشمرده است، همچنین “ رجفه ” برای قوم شعیب در آیه 37 همین سوره ، آیا می شود این حوادث برای آنها عذاب باشد ولی برای اهل ایمان مصداق عذاب نباشند و بدون گناه هم ایجاد شوند؟ 32. آیا میتوان گفت اذن خداوند و عدم منع او از حوادثی نظیر زلزله به معنای رضایت او از وقوع چنین بلایای هلاکت باری برای اهل ایمان است؟ 33. با وقوع زلزله و هلاکت اهل ایمان قلوب میلیون ها مسلمان غمگین و اندوهبار می شود. با توجه به اینکه وقوع این حوادث بوسیله فرشتگان الهی انجام میشود وآنها “ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ ” (تحری /6 ) هستند، آیا خداوند به ناراحتی دلهای مؤمنین راضی است؟ 34. با توجه به آیه شریفه “فَلَوْلَا کَانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِیمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا آمَنُوا کَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ (یونس/98) ” آیا خداوند نسبت به هلاکت اقوامی مثل قوم نوح ، شعیب ، بنی اسرائیل ، ثمود و . . . بوسیله حوادثی نظیر زلزله، صاعقه و غیره راضی بود؟ 35. آیا می شود خدایی که “ دافع النّفم ”، “ کاشف الکروب” و “ منجی الهلکی” است خود بدون واسطه اعمال انسان مسبب زلزله باشد ؟ 36. با توجه به آیه شریفه: ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (انفال/53) چگونه ممکن است خداوند بدون علت رحمت و نعم خود را از دیاری سلب و حوادثی همانند زلزله را جایگزین آن نماید؟ 37. «وَ تَّدُّ بالصُّخورِ مُیُدانِ اَرضٍهٍ» با صخرههای کوه پیکر، زمین را میخکوب کرد تا نوسان نکند. ( خطبه اول نهج البلاغه ) اگر اصل عدم زلزله در زمین باشد، پس علت طغیان زمین رام شده چیست؟ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَیْهِ النُّشُورُ (ملک/15)، وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ (نمل/88) 38. با توجه به علم رسولان الهی به مؤثر نبودن انذارها، چرا آنها مجرمین را در خصوص حوادثی نظیر زلزله انذار می کردند؟ 39. ما که خداوند متعال را عادل می دانیم برای مرگ کودکان معصوم ، سالخوردگان و حیوانات بوسیله حوادثی نظیر زلزله چه پاسخی باید بدهیم؟ 40. خداوند به موسی و هارون فرمان داد که به فرعون بگویند:فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ (47/ طه ) یعنی بنی اسرائیل را عذاب نده، پس چگونه می توان قبول کرد خداوندی که اینچنین رؤف و مهربان است بیجهت بندگانش را بوسیله زلزله عذاب دهد؟ 41. آیا عزت مؤمنین و عدم خواری آنها در خصوص نجات از حوادث غیر مترقبه مثل زلزله مصداق ندارد؟ 42. چرا خداوند هلاکت گذشتگان را بعضاً به خود و بعضاً به ابزارهایی مثل زلزله، صاعقه و غیره و بعضاً به گناه خود اقوام نسبت می دهد؟ 43. آیات زیادی بر خواست خداوند برای طولانی شدن عمرانسان ها و تداوم نسل ها دلالت دارد. معصومین (س) نیز برای طولانی شدن عمر جهت اطاعت خداوند دعاهایی ذکر نمودند. با این توضیح، مرگ زودرس بوسیله حوادثی همانند زلزله چگونه توجیه پذیر است؟ 44. با توجه به نقش ملائکه در وقوع حوادثی نظیر زلزله، این نزول عذاب با سجده آنها برآدم و دعای ایشان برای اهل ایمان چگونه قابل جمع است؟ فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (73/ص) ، الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ (7/غافر) 45. کشتار هزاران نفر بوسیله حوادثی مثل زلزله چه موقع مصداق ظلم محسوب می شود؟! وَمَا کَانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ (هود /117) آیا بر فرض اینکه جزای عمل خود انسان نباشد ظلم نیست؟ 46. وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَى حَتَّى یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا وَمَا کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ (59/ قصص) با توجه به این آیه شریفه ، هلاکت بعضی اقوام بدون ارسال منذرین از جانب خداوند چگونه پاسخ داده می شود؟ 47. بعضی کشورها هستند که دارای نعمات بسیار زیادی هستند ولی در عین حال ناسپاسند با این وجود به ندرت با حوادثی نظیر زلزله، سیل و دیگر بلایای هلاکت بار مواجه میشوند. چرا؟ 48. وَمَا نُرْسِلُ بِالْآیَاتِ إِلَّا تَخْوِیفًا (اسراء/59) ، هدف از ایجاد این خوف چیست؟ 49. ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (روم/41) ، وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ (شوری/30) آیا آیات شریفه شامل مواردی مثل وقوع زلزله نیز می شوند؟ 50. در هر حال وقوع حوادثی نظیر زلزله نوعی بی نظمی در نظام طبیعت است، آیا می توان وقوع اینگونه بی نظمی ها را به بدون واسطه اعمال انسان به خدا نسبت داد؟ ضمن آنکه یکی از راهای خدا شناسی در اصول اعتقادات ما برهان نظم است؟ 51. آیا در اقوام یاد شده در قرآن، قومی وجود دارد که بدون جرم وگناه بوسیله حوادثی نظیر زلزله به هلاکت رسیده باشد؟ 52. آیا میتوان ادعا کرد که عذابهای اخروی حاصل اعمال انسان باشد( فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَذَا إِنَّا نَسِینَاکُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (سجده /14) ولی عذابهای دنیوی ناشی از حوادثی مثل زلزله اینطور نباشند؟ 53. آیا این منطقی است که اصول ایمنی را در ساختمانسازی رعایت نکنیم و هلاکت هزاران نفر را بوسیله حوادثی نظیر زلزله به خدا نسبت دهیم؟ 54. آیا پاسخ امام صادق علیه السلام در مورد علت وقوع زلزله که انزجار بندگان از گناه را عنوان نموده است ( توحید مفضل ) و و توصیه های امام جواد علیه السلام به مردم اهواز برای در امان ماندن از وقوع زمین لرزه ـ توصیه به روزه ، خواندن نماز و دعا ( علل الشرایع ) ، دلیل امکان پیشگیری از چنین حوادثی نیست؟ 55. چه ارتباطی بین شیوع ربا و زنا و وقوع زلزله وجود دارد؟ 56. آیا سنت های الهی برای هلاکت ظالمین بوسیله حوادثی نظیر زلزله تغییر پذیر است؟ 57. قرآن کریم عاملین برخی گناهان را دشمن قلمداد کرده است ( زناکاران، مشرکان، رباخواران و….) در اقوام گذشته جزای اینگونه مجرمین بوسیله حوادثی نظیر زلزله، صاعقه ، صیحه ، رانش زمین ، طوفان و … داده می شد.در عصر حاضر چنین جرم هایی چگونه پاسخ داده می شود؟ 58. خداوند رسولان الهی را مامور کرد که به مردم زمان خود توصیه نمایند در صورت ایمان و تقوا عذاب از آنها برداشته میشود. آیا این وعده و وعید مخصوص همان مقطع است یا شامل جوامع کنونی نیز می شود؟ 59. آیا میتوان نتیجه گرفت که تمرد و سرپیچی از آیات الهی انسان را دچار حوادثی نظیر زلزله و … میکند؟ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنْ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ (سجده /22) 60. نقش قرائت سوره زلزال در پیشگیری از مرگ ناشی از زلزله چیست؟ 61. آیا از دیدگاه قرآن کریم امکان پیشگیری از وقوع زلزلههای قبل از قیامت وجود دارد؟ 62. « مثل اهل بیتی کمثل سفینة نوح …» یا « و لایة علی بن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» آیا نجات از عذاب فقط منحصر به آخرت است یا شامل حوادث خوارکننده دنیا نیز میشود؟ 63. از دیدگاه امام علی علیه السلام علت وقوع زلزله چیست؟ 64. آیا اگر مردم شهرها و دیار ها ایمان بیاورند و تقوا پیشه سازند و از گناهان اجتناب ورزند ، باز هم امکان هلاکت آنها بوسیله حوادثی مثل زلزله وجود دارد؟ 65. آیا خوف ناشی از وقوع زلزله برای اولیاء الهی توسط “ امان الخائفین” جه موقع متصور است؟ 66. آیا عذاب دنیوی ناشی از حوادث غیر مترقبه برای پیروان واقعی حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم نیز متصور است؟ 67. فلسفه خواندن نماز آیات و دعا هنگام حوادثی نظیر زلزله چیست؟ 68. آیا می توان با توجه به آیه شریفه “مَا یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَکَانَ اللَّهُ شَاکِرًا عَلِیمًا (نساء/147) ” ، وَمَا کَانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ (هود/ 117) با وجود ایمان ، شکرو عمل صالح حوادثی نظیر زلزله را برای مومنین روا دانست؟ انتهای پیام
لبافی ،خبرنگار واحد مرکزی خبر شاید شما هم این جمله را شنیده باشید : لطفا به گیرنده های خود دست نزنید ! اشکال از فرستنده است ! معمولا هر وقت که فرستنده ای دچار نقص فنی می شود و پیام با مشکل مخابره می شود فرستنده ها این جمله را به مخاطبان خود هشدار می دهند . اما همیشه هم این طور نیست
قال الصادق علیه السلام: "اذا کان یوم القیامة یقوم عنق من الناس فیاتون باب الجنه فیقال: من انتم؟ فیقولون: نحن اهل الصبر، فیقال لهم: على ما صبرتم؟ فیقولون: کنا نصبر على طاعة الله و نصبر عن معاصى الله، فیقول الله عزوجل: صدقوا ادخلوهم الجنة و هو قول الله عزوجل: انما یوفى الصابرون اجرهم بغیر حساب" (وسایل الشیعه، ج11، ص186) امام صادق علیه السلام فرمود: روز قیامت جمعى از مردم به پا مىخیزند و مىآیند به سوى بهشت، گفته مىشود شما کیستید؟ گویند: ما بردباران هستیم. گفته مىشود: بر چه صبر کردید؟ گویند: بر (سختىهاى) عبادت و کششهاى شیطانى معصیت، صبر کردیم. آنگاه خداى متعال مىفرماید: راست مىگویند وارد بهشت شوید. امام فرمود: این مفهوم سخن خداست در قرآن کریم (سوره زمر، آیه10) که مىفرماید: پاداش بردباران را فوق العاده مىدهیم. مگر نه پیامبر در واپسین لحظات عمر مبارکش به حضرت زهرا علیهاالسلام روى کرد و گفت: از هجرت من نالان مباش که تو نخستین کسى باشى که به من بپیوندى! پس حال که ساعاتى چند به دیدار پدر باقى نمانده، جا ندارد که زهرا برنجد و براى على ـ بیش از این ـ از ظلم روزگار گلایه کند! ولى شاید بیشتر به حال على مىگریست که پس از او سالهاى زیاد، باید غریبوار زندگى کند. فاطمه نخستین شهید راه ولایت است که به انگیزه بازخواهى فدک، فدک که نه بلکه ولایت را مدنظر داشت. فاطمه با آن نالههاى دردناکش، حق امام و ولى امرش را مىخواست بازستاند و اگر نتوانست ـ که نمىتوانست ـ باید حق را برملا سازد و مظلومیت على را آشکار نماید و پرده از سقیفه پردازان بردارد ولى فریاد دختر معصوم پیامبر در قلبهاى تیره، کارساز نبود، اما تاریخ، آن سخنرانى جاودانه را ثبت و ضبط کرد تا آیندگان بدانند... بسنجند... بفهمند... و تصمیم بگیرند. زهرا همو که خشمش خشم خداست، فریادش بى پاسخ ماند؛ نه، اشتباه نکنم، آن سنگدلان جاهلى تبار پاسخش را با سوزاندن در و شکستن پهلو دادند. و اکنون که حجت را بر همگان تمام کرد و نقش دفاع از ولایت را به خوبى ایفا نمود، با دلى شکسته و بدنى رنجور به خانه باز مىگردد؛ او شکایت را به خدا مىبرد و به پدرش، رسول خدا و چنین با خدایش راز و نیاز مىکند که: "پروردگارا ! نیرو و قدرت از آن تو است و انتقام ظالمان را تو خواهى گرفت؛ پس به تو پناه مىبرم و از تو استمداد مىجویم و به درگاهت روى مىآورم که حق شوهرم را از این نااهلان بازستانى." زهرا مناجات مىکرد و على به او گوش مىداد. شاید در دیدگان على قطرات اشک گرد آمده بود که بر رخساره مبارکش سرازیر شود ولى خوددارى مىکرد تا زهرا بیشتر نرنجد؛ به هر حال باید زهرا را تسلى دهد و قلب شکستهاش را آرامش بخشد، به او فرمود: "لا ویل لک بل الویل لشانئک، نهنهى عن وجدک یا ابنه الصفوه و بقیه النبوه فما أمد لک أفضل مما قطع عنک فاحتسبى لله"؛ بدبختى براى تو نیست,، براى دشمنانت است، اندوهت را برگیر و بر خویشتن سخت مگیر اى دخت برگزیدهترین انسان و اى بازمانده خاتم پیامبران. همانا آن چه خدا براى تو آماده ساخته برتر است از آن چه از تو گرفته شده، پس براى خدا بردبار باش و صبر را پیشه خود ساز. فاطمه نخستین شهید راه ولایت است که به انگیزه بازخواهى فدک، (فدک که نه بلکه ولایت را مدنظر داشت) با آن نالههاى دردناکش، حق امام و ولى امرش را مىخواست بازستاند و اگر نتوانست ـ که نمىتوانست ـ باید حق را برملا سازد و مظلومیت على را آشکار نماید و پرده از سقیفه پردازان بردارد ولى فریاد دختر معصوم پیامبر در قلبهاى تیره، کارساز نبود، اما تاریخ، آن سخنرانى جاودانه را ثبت و ضبط کرد تا آیندگان بدانند... بسنجند... بفهمند... و تصمیم بگیرند. و این سان سایه تبسمى آرام بر رخساره رنجور و بى رنگ فاطمه نقش بست چنان که تابش غروب، هنگام هجرت آفتاب در دریاى تار شب بر افق آسمان. با صدایى ضعیف چونان بلبلى بال شکسته در قفس تنهایى، در برابر تنها یار و یاورش، که اکنون غریبانه در خانه، زندانى شده است، پاسخ داد: "حسبى الله" ؛ خدا مرا بس است. و این بود آغاز هجرت غریبانه زهرا، چرا که قلب، نالان... سینه، تنگ... زخم، ژرف... بدن، رنجور... پهلو، شکسته... دیده، اشکبار و غربت در وطن، افزون بر بلا و رنج شده بود. و چه سان سخت است و دردناک که ستمدیدهاى، با بیان رسا و استدلال محکم و برهان روشن و حجت هویدا نتواند فریاد دلش را به دیگران برساند، نه به ظالمان و غاصبان حقش که به دوستان نادان و آنان که آماج فریب و نیرنگ صحنه سازان تراژدى سقیفه شده بودند و اینک که زور بر حق چیره شده بود، در پاسخ زهرا که به در خانههایشان مىرفت و آنان را به دفاع از امام زمانشان فرا مىخواند مىگفتند: "اگر او زودتر به میدان آمده بود، چه کسى از على برتر! ولى او در میان قهرمانان نبود! و قرعه به نام دیگرى درآمد!" اینان چگونه مىاندیشیدند؟ و چه در سر مىپروراندند؟ مگر تازه پیامبر از دنیا نرفته بود؟ و مگر على مشغول کفن و دفن رسول خدا نبود؟ و مگر مىشد بدن مبارک اشرف کائنات را بر زمین نگه دارد و از غسل و کفنش دست بردارد و به سوى چادر بنى ساعده بشتابد؟ و تازه اگر هم مىرفت آیا مىتوانست از حق خود دفاع کند؟ و اگر دفاع مىکرد آیا گوش شنوایى بود؟ اینها حقایقى بود که زهرا را رنج مىداد؛ چنان رنجى که درد شکستن پهلو و سقط کردن محسنش در برابر آن کم رنگ مىنمایاند. آرى! اگر آنان مىخفتند و مىآرمیدند، زهرا را آرامش نبود. چرا که اندوه را خوابى نیست. و اگر هم دیدههایش را بر هم مىگذاشت خواب به دیدگانش ره نمىیافت، باید همچنان در درد و رنج به سر برد تا قضاى الهى برسد. و اگر زهرا را رنج دردهاى جسمانى بىتاب کرده بود، درد روان صدچندان، او را مضطرب و نالان مىساخت و چه دردناکتر از این که زبان در کام باشد و توان سخن گفتن نباشد. چه اندوهناکتر از این که حقش روشن و آشکار باشد و حق خواهى نیابد. چه شدیدتر و سهمگینتر از این که داد زند و دادخواهى نبیند؟! زهرا همو که خشمش خشم خداست، فریادش بى پاسخ ماند؛ نه، اشتباه نکنم، آن سنگدلان جاهلى تبار پاسخش را با سوزاندن در و شکستن پهلو دادند. و آیا مىشود این بار سنگین را بر این قلب نازک اندوهبار بار کرد؟ و آیا زهرا ـ که یثربیان از فریاد سوزان و ناله دلش به تنگ آمده بودند و از على مىخواستند او را وادار کند که یا شب گریه کند و یا روز ـ در برابر آن همه ناملایمات جز صبر تلخ چه چاره دارد؟! زهرا در حالى که چون شمعى سوزان آب مىشد و آرام آرام به سوى ابدیت با کوله بارى از شکوه، ولى با شکوه رهسپار مىشد، گاهى به على مىنگریست و در رخساره مقدسش غم تنهایى مىیافت و گاهى به کودکان معصومش ـ فرزندان رسول خدا ـ نگاه مىکرد و یتیمى زودرس را در سیماى پاکشان مشاهده مىکرد؛ آنها را به خدا مىسپرد که خدا آنان را بس بود، و چارهاى جز فراق جانکاه نداشت. اینک دیگر بدن زهرا تاب تحمل آن همه رنج و اندوه را نداشت، و آنچنان ضعف بر او چیره شده بود که از درد نمىنالید؛ یا این که شاید دمى از روح بلند محمد در روان قدسى او تابیده بود که او را آرامش بخشد و یادآردش که: وعده دیدار نزدیک است. و مگر نه پیامبر در واپسین لحظات عمر مبارکش به او روى کرد و گفت: از هجرت من نالان مباش که تو نخستین کسى باشى که به من بپیوندى! پس حال که ساعاتى چند به دیدار پدر باقى نمانده، جا ندارد که زهرا برنجد و براى على ـ بیش از این ـ از ظلم روزگار گلایه کند! ولى شاید بیشتر به حال على مىگریست که پس از او سالهاى زیاد، باید غریبوار زندگى کند؛ همو که از صفآرایى تمام اعراب هراس ندارد و با ضربههاى ذوالفقارش بینى یلان عرب را بر خاک مىمالد و برق شمشیرش دل شیر ژیان را مىلرزاند؛ امروزه براى نگهدارى اسلام چارهاى جز سکوت ندارد. "فصبرت و فى العین قذى و فى الحلق شجى" او با این که میراث خود را در دست نااهلان مىبیند باید صبر کند تو گویى که استخوان در گلویش گیر کرده است. آیا زهرا ـ که یثربیان از فریاد سوزان و ناله دلش به تنگ آمده بودند و از على مىخواستند او را وادار کند که یا شب گریه کند و یا روز ـ در برابر آن همه ناملایمات جز صبر تلخ چارهای دارد؟! هان! وقت هجرت زهرا فرا رسیده و اینک گل زیباى نبوت پژمرده مىشود. تمام مدت عمرش در این دنیاى ستم و زور، هیجده سال است یعنى تازه فروغ جوانى تابیده و گل وجودش شکفته که باید رخت بربندد و غروب کند. هیجده سال است که زهرا در باغ وجود انسانى، هم چون گلى خوشبو و مقدس که از نور سرمدى تابشى چون تابش محمد دارد، و از سرشت پاک جاودانه خاتمیت، روانش با عطر محمدى عجین شده است، چنین مىزیسته و اکنون در عنفوان جوانى و در آغاز زندگانى، زندگى جاودانه را آغاز مىکند و چون نفس مطمئنهاى به سوى پروردگارش با قلبى شکسته ولى آرام بازمىگردد، او از خدا راضى و خدا از او راضى است، به سوى او مىرود تا در روز رستاخیز در برابر تمام کائنات، از دشمنانش انتقام بگیرد و دوستان و پیروانش را به سوى بهشت موعود فرا خواند. "یا أیتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربک راضیة مرضیه، فادخلى فى عبادى وادخلى جنتى." فرا رسیدن غروب گل محمدى را به پیشگاه فرزند داغدیدهاش ولى الله الاعظم ارواحنا فداه و سیل پیروان درگاهش که در غم جانسوز آن حضرت دیدههایشان روان و قلوبشان نالان است، تسلیت عرض مىکنیم و انتظار داریم هر چه زودتر آن منتقم حقیقى از پشت پرده غیبت بیرون آید و انتقام مادرش را از غاصبان و ستم گران باز گیرد. والسلام منبع: مجله پاسدار اسلام، ش 201 ، استاد سید محمدجواد مهرى