سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کل بازدیدها:----983387---
بازدید امروز: ----554-----
بازدید دیروز: ----35-----
جستجو:
فروردین85 - حرف های جوانی
  • لوگوی وبلاگ
    فروردین85 - حرف های جوانی

    پیوندهای روزانه
  • لینک دوستان من
    عاشق آسمونی
    وبلاگ گروهی فصل انتظار
    (( همیشه با تو ))
    ورود پسرا ممنوع
    آموزه
    دنیای جوانی
    مرکز دانلود رایگان آهنگ فیلم و کلیپ جالب دوربین مخفی
    همسفر مهتاب
    ای نام توبهترین سر آغاز
    دست نوشته های بی معرفت
    حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
    آقاشیر
    روانشناسی آیناز
    کـــــلام نـــو
    .:: اســــوه هــــا ::.
    کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
    تکنولوژی کامپیوتر
    xXxرنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
    بوی سیب BOUYE SIB
    سیاست
    پاک دیده
    آدمک ها
    آخوندها از مریخ نیامده اند!!!
    مدیر پارسی بلاگ
    پرسش مهر 8
    یا مهدی ادرکنی
    پیمان دانلود
    السلام علیک یا حبیبی یا رسول الله !
    هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
    خط بارون
    شور شیرین
    کلام دل
    مفرد مؤنث غائب
    قافله شهدا
    پیامبر اعظم
    دوستداران و منتقدان دکتراحمدی نژاد
    عطاری عطار
    نان ، عشق ، موتور هزار
    تخیّلات خزان‌زده یک برگ بید
    امیدزهرا omidezahra
    شاهد
    یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم او گردد
    مهدیار دات بسیجی
    گل نرگس
    ولایت علیه السلام
    .:: مهدیاد ::.
    خانه اطلاعات
    علوم قرآنی
    ألا إنَّّ حِزبَ الله هُمُ الغالِبُون
    پوست کلف
    مشاوره و مقالات روانشناسی
    کجایید ای شهیدان خدایی

    تارنما
    نسیمی از بهشت ...
    موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
    آریایی بیدارشو
    دسته کلید
    افشای سایت www.roozna.com/
    تا ریشه هست، جوانه باید زد...
    خلوت تنهایی
    عشقی
    شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
    ایران اسلام
    زیر آسمان خدا
    جوان ایرانی
    بهار سبز
    ..:: نـو ر و ز::..
    تالوگ
    دنیا به روایت یوسف
    ترنم باران
    کانون گفتمان قرآن
    یک امل مدرنیسم نشده
    یوسف گم گشته
    یاد ایام
    رادیوی نسل برتر
    به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
    شمیم وصل
    دانستنیهای علمی ، تاریخ، ترفند ، دانلود
    اقالیم قبله
    رایحه عشق
    بچه دانشجو !
    حوزه نت
    منصوره معتمدی
    جامعه اسلامی دانشجویان
    مقاومت
    پایگاه آیت الله حائری شیرازی
    علمیران
    علمی
    شبکه المنار
    زن مسلمان
    دل نوشته ها

    ملیکا
    معصومین
    ادبیات
    در پیشگاه قرآن
    وفا لینک
    خاکریز
    دانش نامه ی آزاد
    پیامبر اعظم(ص)
    حوزه نت
    همه چی از موبایل
    جدیدترین اخبار روز دنیا
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • مطالب بایگانی شده
  • وضعیت من در یاهو
  • قدر آب را بدانیم
    نویسنده: جوانان ایران زمین جمعه 85/1/25 ساعت 12:0 عصر

     

     

    دریافت آب برای حیات لازم است و حتی ضروری تر از انرژی است، زیرا اگر بدن قادر است بدون دریافت غذا چندین هفته زنده بماند ، بدون دریافت آب نمی تواند بیش از چند روز به زندگی ادامه دهد.

    «ونسان» عقیده دارد:پیری و چروکیدگی ناشی از هدر رفتن آب یک بدن جوان است. بدن نوزادان دارای 85 درصد آب است، در صورتی که در ترکیب بدن یک فرد پیر حداکثر 60 درصد آب وجود دارد.

    نیاز به آب دائمی بوده و با مقدار آبی که بدن از دست می دهد متناسب است. از طرف دیگر مقدار آب مورد نیاز بر حسب ترکیب رژیم غذایی، درجه حرارت محیط، کار عضلانی و ... تغییر می کند.

    برای تعیین میزان نیاز به آب در شرایط طبیعی، بدون در نظر گرفتن گردش و دفع آب ناشی از فعالیت ورزشی سنگین، می توان فرمول cc 1=1 کیلو کالری ( به ازای هر کیلو کالری دریافتی نیاز به یک سانتیمتر مکعب است) را به عنوان نیاز منطقی پذیرفت. یا می توان گفت که وقتی رژیم غذایی تأمین کننده 3500 کیلو کالری انرژی باشد نیاز به آب cc 3500 است. به طور کلی، آنچه مطرح می باشد این است که تنها دریافت آب نباید در نظر گرفته شود بلکه آنچه باید مورد توجه باشد دفع آب است زیرا باید به اندازه کافی آب نوشید تا برای حداقل 1.5 لیتر دفع ادراری در روز کافی باشد. تا کلیه ها به راحتی مواد زائد را دفع کنند.

    آب تنها آشامیدنی واقعاً لازم است. سایر نوشیدنیها نیز تأمین کننده آب به نحوی است که برای مصرف کننده دلپذیرتر باشد.

    آب آشامیدنی باید خنک، صاف، شفاف، بی بو و دارای اکسیژن (کیفیت لازم برای هضم خوب) و کمی املاح باشد. آب نباید مواد سمی یا میکرب داشته باشد.قبل از استفاده از آب چشمه یا چاه باید آب مورد آزمایش قرار گیرد.

    و جعلنا من الماء کل شی‏ء حی (1) .پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرموده:«کل شی‏ء خلق من‏الماء» (2) .

    طبق آیه فوق و فرموده پیامبر،همه موجودات منشا هستى خود را از آب‏گرفته‏اند.

    قرآن کریم در چند جا اشاره دارد که ریشه زندگى،هم در منشا و پیدایش و هم درصحنه هستى و تداوم حیات،همه از آب است. مى‏فرماید: و جعلنا من الماء کل شی‏ء حی (3) ،هر چیز زنده‏اى را از آب پدید آوردیم‏». و الله خلق کل دابة من ماء (4) ،خدا هر جنبنده‏اى را از آب آفرید».

    درباره انسان مى‏گوید: و هو الذی خلق من الماء بشرا (5) ،و او است که از آب بشرى آفرید».

    مقصود از این آب همان آبى است که سر منشا همه موجودات است چنان چه درآیات فوق آمده،یا منظور از آب،نطفه است چنان چه در آیه خلق من ماء دافق (6) ،[آدمى]از آبى جهنده آفریده شد». الم نخلقکم من ماء مهین (7) ،مگر شما را از آبى‏پست نیافریدیم؟». مقصود از«پست‏»بد بو و نفرت آور،بر حسب ظاهر است.ولى‏بیش‏تر مفسرین بر این عقیده‏اند که منظور از«ماء»همان پدیده نخستین است‏«اول‏ما خلق الله الماء (8) ،نخستین چیزى که خدا آفرید آب بود»،که تمامى پدیده‏ها از آن‏ریشه گرفته‏اند،زیرا بذر نخستین موجود زنده تنها از آب پاشیده شد،همان بذراولیه‏اى که به صورت حیوان ساده تک سلولى(آمیپ)شکل گرفت و به سوى‏جان دارانى که اعضاى پیچیده با بیش از یک میلیون سلول پیش رفت کرد.

    پى‏نوشتها:

    1. انبیا 21:30.

    2. بحار الانوار،ج 54،ص 208،شماره 170.الدر المنثور،ج 4،ص 317.

    3. انبیا 21:30.

    4. نور 24:45.

    5. فرقان 25:54.

    6. طارق 86:6.

    7. مرسلات 77:20.

    8. تفسیر فخر رازى،ج 24،ص 16

    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • مهرورزی و خوش اخلاقی
    نویسنده: جوانان ایران زمین پنج شنبه 85/1/24 ساعت 9:33 صبح

     

    انک لعلی خلق عظیم ( سوره قلم / آیه 4)

    همانا بدرستیکه تو دارای اخلاق نیکو هستی

    محدثین در باره اخلاق پیامبر اسلام نوشته اند: آن حضرت با مردم انس می گرفت و هیچکس را زا خود نمی

    راند. بزرگان هر قومی را مورد احترام قرار می داد اگر کسی تقاضایی از آن حضرت میکرد اجابت می نمود و

    اگر میسر نبود با نهایت محبت اورا قانع میکرد. با مردم به گشاده روئی برخورد می نمود. برای خدا غضب

    میکرد ولی هیچگاه برای خودش خشمگین نمی شد. همیشه لبخند بر لب داشت . تند خووسختگیر نبود .

    هرگز دشنام و سخن زشت از دهانش بیرون نمی آمد. از کسی عیبجویی نمی کرد.

    امام صادق: از مانیست کسی که هنگام خشم ، خویشتندار بوده و با همنشینان و دوستان خود خوش

    اخلاق و خوش رفتار نباشد. ( الامام الصادق والمذاهب الاربعه ج2 ص 350)

    پیامبر اسلام:خوش اخلاق باشید زیرا سرانجام آن خواه ناخواه بهشت است و از بدخلقی بپرهیزید که خلق

    بد خواه ناخواه در آتش است. ( وسایل الشیعه / ج2/ ص221)

    پیامبر اسلام: انکس نزد من از همه محبوبتر و روز قیامت ازهمه به من نزدیکتر است که اخلاقش نیکو تر و

    تواضعش بیشتر باشد.( قرب الاسناد / ص22)

    امام علی(ع) : فی سعه الاخلاق ، کنوز الارزاق. ( سفینه البحار/ج1/ ص411)

    امام علی (ع): فرمانروایی ملک قناعت و سرمایه فنا ناپذیر حسن اخلاق برای انسان کافی است.( نهج

    البلاغه / ج2/ ص159)

    پیامبر اسلام (ص): ان حسن الخلق ذهب بخیر الدنیا و الاخره ( جامع السعاده/ ج 1 ص 273)

    حسن خلق نیکی دنیا و آخرت را به دنبال دارد.

    امام صادق (ع): لاعیش اهنأ من حسن الخلق( علل الشرایع / ج2/ ص 246)

    هیچ زندگانی گواراتر از حسن خلق نیست.

    امام صادق (ع): من ساء خلقه عذّب نفسه ( جامع السعاده/ ج 1 ص 271)

    هرکس بداخلاق باشد خودرا عذاب می دهد.

    امام علی (ع): حسن الخلق خیر الرفیق ( بحار الانوار/ ج77/ص 396) خوش اخلاقی بهترین رفیق آدمی است


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • تبریک به همه
    نویسنده: جوانان ایران زمین سه شنبه 85/1/22 ساعت 9:44 عصر

     

    بر کشور ما لطف خدا شامل شد         صد شور و امید در وطن حاصل شد

    از میمنت سال رسول اعظم (ص)          گردونه سوخت هسته ای کامل شد

    رییس‌جمهور اعلام کرد: چرخه‌ی تولید سوخت هسته‌یی در مقیاس آزمایشگاهی کامل شده و اورانیوم با غنای مورد نیاز در 20 فروردین سال جاری یعنی 85 13 به دست جوانان ما تولید شد.

    دکتر محمود احمدی‌نژاد عصر روز سه‌شنبه در تالار کتابخانه‌ی دانشکده‌ی علوم رضوی در جوار آستانه‌ی ملکوتی حضرت ثامن الحجج(ع) مشهد مقدس در جمع مسوولان لشکری و کشوری گفت: دیروز شهیدان و ایثارگران شما ایران عزیز را بر بام استقلال و عزت نشاندند و امروز جوانان عزیز میهن اسلامی می‌روند تا قله‌های علم و فناوری را فتح کنند. علم‌آموزی و تحقیق و پژوهش و مجاهدت علمی و فداکارانه ‌شان ملت بزرگ ایران و از خواسته‌های به حق مردم عزیز ماست.

    وی ادامه داد: پیامبر عزیز اسلام محمد مصطفی (ص) همه‌ی بشریت را به فراگیری علوم و فنون فرامی‌خواندند و بر همین مبنا دانشمندان خلاق کشور ما نیز تلاش‌های گسترده‌ای را برای دسترسی به فناوری‌های مختلف و علمی آغاز کرده و به لطف الهی به پیشرفت‌های قابل توجهی در علوم پزشکی مهندسی هوا و فضا و من جمله علوم هسته‌یی دسترسی پیدا کرده‌اند.

    وی خاطرنشان کرد: آن‌چه باعث شد این جلسه باشکوه برگزار شود، خبر ارائه‌ی گزارش - که از سوی آقای آقازاده مطرح شد - مربوط به پیشرفت‌های بزرگی است در انرژی هسته‌یی اتفاق افتاده است.

    احمدی‌نژاد اظهار داشت: دسترسی به چرخه‌ی تولید سوخت هسته‌یی یک مطالبه‌ی ملی همه‌ی ملت ایران است و مردم ما بارها و بارها در تجمعات خود در شهرها و روستاها در تمام نقاط دنیا و هر کجا که هستند بر دسترسی به آن تاکید ورزیده‌اند. مهمترین تجلی این مطالبه‌ی ملی در 22 بهمن سال گذشته بود که مردم با حضور میلیونی خود در همه‌ی شهرهای ایران در بخش‌ها و بسیاری از روستاها و در سرتاسر جهان در پاسخ به خادم خود که خواسته بودم اعلام نظر نمایند، پشتیبانی قاطع و خواسته‌ی خود را یکپارجه اعلام کردند و بعد از آن بدون استثنا در هر تجمعی بر این مطالبه‌ی به حق خود تاکید ورزیدند.

    اولین کیک زرد اورانیوم، تولید مهندسان و دانشمندان داخلی کشور به صورت نمادین برای ثبت در تاریخ به موزه قدس رضوی اهداء‌ شد.

    این کیک زرد به عنوان نماد صلح دوستی ایران اسلامی در روند فناوری صلح آمیز هسته‌ای به موزه آستان قدس رضوی اهداء‌ شد.

    حرف های جوانی این موفقیت ملی را به همه مردم ایران بویژه شما خوانندگان محترم این وبلاگ تبریک می گوید.

     ( ارسال کننده دوبیتی اول این پست:علیرضا قربانی)


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • دختر وپسرو روابط ناسالم _داود افضلی
    نویسنده: جوانان ایران زمین یکشنبه 85/1/20 ساعت 4:21 عصر

     

    عوامل زمینه ساز در ایجاد روابط نا سالم میان دختر و پسر

    ابتدا بایستی مراد و منظور از واژه "رابطه" فهمیده شود و سپس معیار و ملاک ما از اینکه به مجموعه‌ای از روابط سالم و به مجموعه‌ای دیگر ناسالم می‌گوییم چیست؟
    رابطه واژه‌ای عربی است که در معنای تماس و وصل شدن به کار می‌رود و در گفتار روزمره به مجموعه‌ای از رفتارهایی اطلاق می‌شود که در تماس با یکدیگر ابراز می‌کنیم.
    رابطه و برقراری آن با دیگران فی نفسه محکوم به فساد و تباهی نیست و این، هدف و مقصود نهایی و غایی طرفین است که صفت سالم یا ناسالم بودن را به همراه خواهد داشت. این نکته را هم باید متذکر شد که در جوامع مختلف، بنا به نوع فرهنگ و آداب و رسوم و آموزه‌های ملی، تعاریف مختلفی از روابط سالم و ناسالم ارائه می‌شود.
    در این نوشتار سعی بر این است تا عوامل زمینه ساز در ایجاد روابط ناسالم میان دختر و پسر مورد بررسی قرار گیرد. این عوامل را می‌توان در چهار بخش طبقه‌بندی کرد:
    1- عوامل درونی و روانی:

    این عوامل به شرط وجود سایر عوامل، می‌تواند موجبات برقراری روابط ناسالم را فراهم نماید. تفاوت در حالات روحی و روانی و اخلاقی دختران و پسران و علایق و خواسته‌های آنان می‌تواند باعث بروز روابط ناسالم میان این دو شود. تفاوت درونی دیگری که می‌توان نام برد قوه شهوت نهفته در نهاد آدمی است که فی‌نفسه نیروی محرک مثبتی است به این جهت که باعث جذب دو جنس می‌شود و دلیلی است برای رابطه مثبت و زندگی مشترک؛ اما همین نیروی مثبت اگر در جهت نیل به هوسرانی قرار گیرد، تبدیل به بلایی خانمانسوز می‌گردد که نمونه آن در همه جوامع یافت می‌شود.
    2- عوامل اجتماعی:

    عوامل اجتماعی را به دلیل اهمیت خانواده به عنوان یک اجتماع کوچک و مهمترین اجتماع در رشد و تربیت افراد به دو بخش تقسیم می کنیم: الف) عوامل خانوادگی ب) سایر عوامل اجتماعی
    الف) عوامل خانوادگی: خانواده به عنوان اولین کانون رشد و تعالی جوانان در سعادت و شقاوت دختران و پسران نقش کلیدی دارد. اگر خانواده دارای شرایط و احوال خوبی باشد، در امر تعلیم و تربیت فرزند خود موفق خواهد بود. عواملی نظیر بیسوادی، نداشتن آگاهی کافی از روشهای تعلیم و تربیت و عدم ارتباط مناسب والدین با یکدیگر می تواند دلیلی برای بروز روابط ناسالم میان دختران و پسران باشد.
    ب) سایر عوامل اجتماعی: علاوه بر عوامل خانوادگی تاثیرگذار بر روابط دختر و پسر، سایر عوامل اجتماعی نیز در سطحی فراتر بر روند رفتار و روابط آنان تاثیر می گذارد. بافت جامعه از لحاظ آداب و رسوم و عادات غالب مردم در قومیتهای مختلف و همچنین روابط مردم در طبقات مختلف جامعه، باعث ایجاد تفاوتها و چالشهای میان افراد شده و زمینه ایجاد یک روابط ناسالم را بوجود می آورد.
    3- عوامل اقتصادی: عوامل اقتصادی را اگر به صورت یک طیف در نظر بگیریم، دو سر این طیف از یک سو فقر و در سوی دیگر ثروت می باشد. هر دوی این اوضاع در تجربیات گوناگون نشان داده که در بیشتر مواقع، دارای عدم روابط سالم است. البته استثنائاتی هم وجود دارد، امّا آنچه مسلّم است، این است که در همه جوامع، از جمله عوامل مهمی که باعث ترویج فساد و فحشا می شود، فقر است. و همچنین گروهی از افراد که دارای ثروت و توانایی مالی زیادند، در صورت وجود سایر عوامل، دارای روابط ناسالمی خواهند بود.
    4- عوامل فرهنگی: با دقت در فرهنگ حاکم بر جوامع مختلف در می یابیم که تفاوتهای زیادی میان این فرهنگ ها وجود دارد و هر کدام از آنها تعریفی از رابطه سالم و ناسالم ارائه داده اند، اما آیا تعریف سالم بودن یک رابطه دلیل بر عدم وجود رابطه ناسالم است؟ مثلا در جواعی که حتی داشتن روابط جنسی میان دختران و پسران به شرط وجود رضایت دختر، یک امر عادی و غیر جرم محسوب می شود، آیا به صرف جرم نبودن این روابط، می توان بر سالم بودن آن صحه گذاشت؟ از سوی دیگر جوامعی که این روابط در آنها جرم محسوب می شود و قطعا از نظر فرهنگی، عملی ناشایست است، راه های جایگزینی را برای ایجاد رابطه صحیح و سالم میان دختران و پسران بوجود می آورد؟ در مجموع می توان گفت برای اینکه بتوان از ایجاد روابط ناسالم جلوگیری کرد، باید عوامل فرهنگی تاثیرگذار را تشخیص داده و البته باید نوع و تفاوت فرهنگ ها را در این راه مد نظر قرار داد.

     


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • همسر آوینی از شهید آوینی می گوید
    نویسنده: جوانان ایران زمین شنبه 85/1/19 ساعت 3:12 عصر

    گفتگویی با همسر شهید سید مرتضی آ وینی

     

     

    - خانم امینی! در ابتدای گفت‌وگو از خودتان بگویید.

    مریم امینی هستم. متولد سال 1336. تحصیلاتم لیسانس ریاضی و علوم کامپیوتر.

    آشناییتان با آقامرتضی چگونه بود؟

     قبل از ازدواج، آشنایی چند ساله با هم داشتیم. من ایشان را می‌شناختم. از سن پانزده سالگی تا نوزده بیست سالگی که این آشنایی به ازدواج رسید.

     - خانواده‌ها با این ازدواج موافق بودند؟

     خانواده‌ی من مخالف بودند، ولی برای من مشخص بود که این زندگی مشترک باید شروع شود. صورت دیگری برای ادامه‌ی زندگی نمی‌توانستم تصور کنم.

     - چرا؟

     به خاطر این که از همان ابتدا مرتضی برای من حالت مراد بودن را داشت. رد و بدل کردن کتاب‌های خوب؛ شرکت در سخنرانی‌ها و کنسرت‌های موسیقی دانشکده‌ی هنرهای زیبا که ایشان آن جا درس می‌خواندند؛ در واقع ایشان راهنمای کاملی برای من بودند.

     - این موقعیت، یعنی مراد بودن، تا کدام مرحله از زندگی ادامه داشت؟

     برای همیشه حفظ شد. این رابطه، شیرازه‌ی اصلی زندگی ما بود. البته گاهی چهر‌ه‌ی این موقعیت به خاطر تحولات فکری تغییر می کرد. گرایش‌های ایشان بعد از انقلاب کاملا تغییر کرد. به تبع ایشان، این تغییر در من هم اتفاق افتاد، ولی نسبت برقرار بین من و ایشان همواره ادامه پیدا کرد تا شهادتشان. تا بعد از آن بود که فرصتی پیدا کردم تا برگردم و به نسبت جدید نگاه کنم و ببینم درباره‌ی امروز چه می‌شود گفت.

     - خانم امینی! برای شروع زندگی مشترکتان چه کردید؟

     خانه‌ی کوچکی در خیابان شریعتی، خیابان آمل اجاره کردیم. حدود یک سال آن جا مستاجر بودیم. اولین فرزندمان در همین خانه به دنیا آمد. چند سال بعد، چون توان پرداخت اجاره را نداشتیم، به منزل پدری آقامرتضی در خیابان مطهری نقل مکان کردیم. سال 1358 بود. سه سال هم در همین خانه ماندیم. بعد یک آپارتمان هفتاد و پنج متری در قلهک خریدیم و کلی هم قرض بالا آوردیم. حالا صاحب سه فرزند شده بودیم. جایمان کوچک و تنگ بود. آقامرتضی می‌خواستند در آن موقع نزدیک پدر و مادرشان باشند و به آنان کمک کنند. به همین خاطر آپارتمان را فروختیم و دوباره به خانه‌ی پدری آقامرتضی برگشتیم و طبقه‌ی اول این خانه را که دو دانگ آن می‌شد. خریدیم و ساکن شدیم وتا زمان شهادت آقامرتضی آن جا بودیم.

     - از احساس آقامرتضی بگویید؛ وقتی بچه‌ی اولتان به دنیا آمد.

     برخوردش خیلی روحانی بود. من ندیدم، ولی مادرشان برایم گفتند مرتضی توی اتاق تو، سجده‌ی شکر به جای آورد و پشت یک قرآن تاریخ تولد و نام بچه را یادداشت کرد. مرتضی خیلی به من و بچه‌ها علاقه‌مند بودند. به خصوص یکی دو سال آخر این علاقه را خیلی ابراز می‌کردند و به زبان می‌آوردند. این‌ها همه نتیجه‌ی تفکراتی بود که داشتند. روششان تغییر می‌کرد. هرچه به زمان شهادت نزدیک می‌شدیم، بدون هیچ اغراقی احساس می‌کردم داریم به سال‌های اول زندگی برمی‌گردیم. منتهی در این ابراز علاقه‌های آقامرتضی مرتبا یک حالت ذکر و شکری وجود داشت. بیان ایشان از لطفی که خدا دارد جدا نبود، ولی بچه‌های روایت فتح می‌گفتند در لحظه‌های آخر هم ابراز علاقه می‌کردند.

     - از احوال آقامرتضی در روزهای انقلاب بگویید.

     یک خصوصیت واحدی است که دو مرحله‌ی زندگی آقامرتضی، یعنی قبل از انقلاب و بعد از انقلاب تا شهادت را به هم وصل می‌کند. از وقتی من مرتضی را شناختم. دنبال حقیقت بود. تحولات کوچک و بزرگ سیاسی، اجتماعی، حتی هنری و ادبی قبل از انقلاب، جست‌وجوی او را بی جواب می گذاشت. خیلی هم سرش به سنگ خورد. خیلی چیزها را تجربه کرد. همین تجربه ها بود که وقتی با حضرت امام آشنا شد، ایشان را شناخت و به سرچشمه رسید. چیزی که سال‌ها به دنبالش بود، در وجود مبارک حضرت امام پیدا کرده بود. یک ذره هم کدورت در دلش نبود که بخواهد نفس خودش را با این یافتن مقدس قاطی کند. وقتی شناخت، دیگر فاصله‌ای نبود. به یک معنا به واقعیت رسیده بود. به همین خاطر و به خاطر این واقعیت، هرچه را که نشانی از نفس داشت، سوزاند.

     - آقامرتضی این واقعیت را چه‌گونه بروز می‌داد؟

     تمام زندگیش وقف انقلاب شد. خودش هم می‌گوید از طرف جهاد رفتیم بیل بزنیم، دوربین به دستمان دادند. فرقی نمی‌کرد. باتمام وجود خودش را وقف انقلاب می‌کرد و آن‌چه از او انتظار می‌رفت انجام می‌داد. زمان جنگ ایشان را خیلی کم در خانه می‌دیدیم. هر چند شب یک بار. تمام دغدغه‌ی ذهنیش جنگ بود.

     - آشنایی آقامرتضی با سینما از کجا شروع شد؟

     قبل از انقلاب، مرتب فیلم‌های جشنواره‌ها را می‌دید و به مقوله‌ی سینما علاقه‌مند بود. وقتی وارد جهاد شد مستندهای زیادی ساخت، از جمله یک سریال یازده قسمتی به نام "حقیقت" ساخت و مستنددیگری به نام "شش روز در ترکمن صحرا" تهیه کرد که هر دو از مستندهای خوب آن روزها بود.

     - درباره‌ی کارشان، در خانه چیزی می‌گفتند؟

     نه! اما درباره‌ی بعضی فیلم‌ها اظهار نظر می‌کردند و نقدهای دقیقی داشتند.

     - بیش‌تر، حرف‌هایشان در جمع خانواده درباره‌ی چه بود؟

     بیش‌تر، ما برای ایشان حرف می‌زدیم. از اتفاق‌های روز، حتی آمد و شد اقوام، و ایشان هم به این حرف‌ها دل می‌دادند. چه به حرف‌های من، چه به حرف‌های بچه‌ها. یادم می‌آید وقتی سمینار سینمای پس از انقلاب برگزار شد و ایشان هم یکی از سخن‌ران‌ها بودند، برخورد بدی در آن جلسه با ایشان شده بود. شما می‌دانید در سینمای ما مدعی زیاد است، اما آدم باسواد کم داریم. آن شب وقتی به خانه آمدند هیچ نگفتند. بعدها من در نوشته‌هایشان در مجله‌ی سوره‌ی سینما داستان آن شب را خواندم و اخیرا هم نوارش را از روایت فتح گرفتم و فیلمش را دیدم. ایشان در مقابل چه جو عجیبی ایستاده بود و در یک فضای مخالف، قدرتمندانه حرف‌های اصلی خودش را زده بود! حتی با سلامت نفس به همه‌ی اعتراضات بی‌پایه‌ی آن‌ها که به نحو غیر محترمانه‌ای مطرح می‌شد گوش کرده بود. من وقتی فیلم را دیدم تازه متوجه شدم که چه‌قدر تحمل آن فضا مشکل بود و آقامرتضی وقتی به خانه آمده بود اصلا مشخص نبود که ساعت‌ها در چنین فضایی حرف زده است. شما می‌دانید یکی از رنج‌های آقامرتضی بی‌سوادی حاکم بر سینما بود و از طرف دیگر مدعیان زیادی که بودند و هستند.

     شاید به همین خاطر است که سینمای امروز ما هنوز نتوانسته نسبت معقول خود را با جامعه برقرار کند.

     همین طور است. مرتضی تلاش می‌کرد که سینما را به دامن ارزش‌ها و فرهنگ اصیل این سرزمین نزدیک کند. این کار ساده‌ای نبود. اگر امروز این تحول فکری در سینما اتفاق نیفتد. در آینده هم ساده نخواهد بود؛ که شاید مشکل‌تر هم باشد.

     یکی از مواردی که خیلی به آن معترفند، ادب آقامرتضی است.

     این هم به مرور زمان، شکل‌های مختلفی پیدا کرد. همزمان با مسیر انقلاب و اقتضای روزگار، تغییر و تحول در زندگی ایشان در تمام زمینه‌ها پیش می‌آمد. منحصر به نحوه برخورد با خانواده و یا اطرافیان نمی‌شود. روششان تفاوت می‌کرد. شاید یک موقعی حاضر نمی‌شدند در سمیناری مثل همین که گفتم شرکت کنند. با این که خیلی دور از انتظار نبود که در برابر آن آدم‌ها برخورد خیلی تندی داشته باشند. اگر این اتفاق چند سال پیش از زمانی که واقع شد، پیش می‌آمد، روش ایشان غیراز این بود این را نمی شودگفت که پیش از این ادبشان کم‌تر بوده است. مثل این است که صورت ادبشان تغییر کرده است.

     شما به قوام مذهبی آقامرتضی اشاره کردید. چه زمانی احساس کردید که این قوام در ضمیر ایشان ته‌نشین شده و ثبات گرفته است؟

     به نظر من، این کشش مذهبی از ابتدا با ایشان عجین بود و همین امر بود که او را به جست‌وجو برای یافتن حق و حقیقت وامی‌داشت. وقتی ایشان آن نقطه‌ی روشن و نورانی را دیدند، هیچ‌وقت تزلزلی از ایشان ندیدم. کاملا این درک و دریافت را پیدا کرده بودند که وقتی حق را ببینند. آن را بشناسند. چون از اول نفْس خودشان در میان نبود. وقتی شناختند، موضوع تمام شده بود. انگار مصداق درستش پیدا شده است. موضوعی را تعریف می‌کنم که به فهم این مطلب کمک می‌کند. چند سال از انقلاب گذشته بود که مرتضی سیگارش را ترک کرد. دلیلی که برای این کار ذکر کرد این بود که آقا امام زمان در همه حال ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند. در این صورت من چه‌طور می‌توانم در حضور ایشان سیگار بکشم؟ این‌گونه بود که دیگر هرگز لب به سیگار نزد. در مورد هر آدم غیرسیگاری این احتمال، هرچند ناچیز وجود دارد که یک روزی سیگار بکشد. ولی در مورد آقامرتضی این امر کاملا غیرممکن بود. چون اراده‌اش از اراده‌ی حق ناشی می‌شد. همان موقع باید می‌فهمیدم که شهید می‌شود.

     - باز هم از آقامرتضی در خانه بگویید.

    به تدریج که به زمان شهادت ایشان نزدیک می‌شدیم و روزهای بعد از جنگ، ما بیش‌تر ایشان را می‌دیدیم، با این که تعداد مسئولیت‌هایی که داشت از حد توانایی‌های یک آدم خارج بود. ولی در خانه طوری بودند که ما کمبودی‌ احساس نمی‌کردیم. با آن که من هم کار در مخابرات را آغاز کرده بودم و ایشان هم واقعا گرفتاری کاری داشت و تربیت سه فرزندمان هم به عهده‌مان بود، وقتی من می‌گفتم فرصت ندارم. شما بچه را مثلا به دکتر ببرید. می‌بردند. من هیچ وقت درگیر مسائل بیرون از خانه، کوپن یا صف نبودم. جالب است بدانید که اکثر مطالعاتشان را در این دوران در همین صف‌ها انجام دادند. تمام خرید خانه به عهده‌ی خودش بود و اصلا لب به گلایه باز نمی‌کرد. خلق خوشی در خانه داشتند. از من خیلی خوش خلق‌تر بودند.

    - آقامرتضی آدم باسوادی بود. مطالعات ایشان از کجا شروع شد؟ چه چیزهایی را بیش‌تر می‌خواند؟

     تقریبا تمام آثار فلسفی و هنری پیش از انقلاب را خوانده بودند. نام‌های داستایوفسکی و نیچه از آن روزها یادم هست که زیاد درباره‌اش حرف می‌زدند. راجع‌به کامووداستایوفسکی در مقاله‌ای نوشته بود که آنان فلسفه را زیسته بودند؛ نه این که فقط مطالعه کرده و یا درباه‌ی آن سخن گفته باشند. فکر می‌کنم مرتضی هم دقیقاً این‌طور بود. به خیلی‌های دیگر هم می‌شد باسواد گفت، ولی مرتضی فضای آن روزها و آثار فلسفی و رمان‌هایش را زندگی کرده بود، و چون با جان و دلش آن فضا را احساس کرده بود، وقتی جواب سوالاتش پیداشد، دیگر درنگی اتفاق نیفتاد و تزلزلی پیش نیامد.

     - نثر آقامرتضی خاص خودش بود. در این‌باره هم بگویید.

     به عنوان یک خواننده، حس می‌کنم نثر ایشان خیلی متفاوت است. مسائل سخت فلسفی را وقتی با نثر ایشان می‌خوانم، منظور را متوجه می‌شوم. در صورتی که همان مطلب با نثر یک فیلسوف برایم غیرقابل درک است. احساس می‌کنم باید خیلی چیزهای دیگر را بخوانم تا آن مطلب را بفهمم. نثر ایشان یک جور شیرینی و حلاوتی دارد. خیلی تاکید داشتند بر استفاده‌ی درست از کلمه‌ها. در بسیاری از مقالاتشان، از یک لفظ متداول آغاز می‌کنند و به معنای اصیل کلمه‌ی مورد نظرشان می‌رسند. مخزن کلماتشان غنی بود و به راحتی به آن‌ها دسترسی داشتند. این درباره‌ی دست داشتن ایشان در انواع هنرها هم صادق است. انگار به یک منبعی وصل بودند که جایگاه آن فراتر از هنرها بود؛ جایگاه حکمت، از آن جایگاه در مورد وجوه مختلف هنر، که در قالب رشته‌های مختلف هنری ظاهر می‌شود، نوشته و حرف دارند.

     - آقامرتضی چه وقت‌هایی می‌نوشت؟

     در همان آپارتمان هفتاد و پنج متری که در قلهک داشتیم، دو اتاق بود و پنج نفر آدم. نمی‌دانم چه‌طور می‌نوشت. برایم عجیب بود. هیچ وقت فکر نمی‌کرد باید اتاق دیگری داشته باشد. خودش را طوری تربیت کرده که می‌توانست در همان شلوغی و سر و صدا و بی‌جایی. پشت میز غذاخوری بنشیند و بنویسد. حتی میز خاصی برای کار نداشت. شب‌ها که از سر کار می‌آمد. دوساعتی می‌خوابید و بعد بلند می‌شد و به نماز شب و مناجات و نوشتن. همه با هم بود تا صبح. صبح هم یک ساعتی می‌خوابید و بعد به سر کار می‌رفت.

     - از احوال خودتان و آقامرتضی در روزهای نزدیک شهادتشان بگویید.

     من هم ایشان را نمی‌شناختم. اصلا این تصور را نداشتم که وقتی برای فیلمبرداری‌ به فکه می‌روند، شهید بشوند. من آثار شهادت را در ایشان کشف نمی‌کردم. روزهای آخر، وقتی به فکه رفتند و کار نیمه تمام ماند و برگشتند، گفتند "دو سه روز دیگر باید برگردم فکه." در این چند روز ایشان را خیلی اندوهگین دیدم. مرتب سوال می‌کردم "چرا این‌‌قدر گرفته و ناراحتی؟" ولی در ذهنم هیچ ارتباطی برقرار نمی‌شد که اتفاقی افتاده که دوباره دارند برمی‌گردند. ولی الان که به آن چند روز نگاه می‌کنم، کاملا مطمئن می‌شوم که می‌دانستند. اخرین صحبتهای ما در آن یکی دو روز آخر درباره‌ی قراری برای روزهای بعد بود. من گفتم این کار را بعد از آمدن شما هم می‌شود انجام داد ان‌شاءالله. اما ایشان یک دفعه سرشان را برگداندند و دیگر حرفی بین ما رد و بدل نشد. الان که به آن تصاویر نگاه می‌کنم، می‌بینم بدون تردید از شهادت خودش اطلاع داشت. همان اواخر وقتی پیش‌نهادی به ایشان دادم، گفتند "فعالیت این کار صلاح نیست. الان این‌قدر برای من مشکل درست کرده‌اند که اگر آدمی پشت به کوه داشت، نمی‌توانست تحمل کند. من به جای دیگری تکیه‌داده‌ام که سرپا ایستاده‌ام."

    - وقتی خبر شهادت آقامرتضی را به شما دادند...؟

    حدود ظهر جمعه بیستم فروردین‌ماه، مرتضی در فکه رفت روی مین. صبح شنبه پدر و مادرم آمدند. صبح زود بود. به من گفتند "مرتضی زخمی شده است." تاریک و روشن صبح بود؛ روزهای اول بهار که آرامش خاصی داشت. حالتی میان خواب و بیداری بود؛ مثل همان وقت طبیعت. بچه‌ها را با آرامش بیدار کردم و به مدرسه فرستادم. مثل این بود که اصلا چنین حرفی به گوشم نخورده که مرتضی زخمی شده است. بچه‌ها که رفتند، پدر و مادرم آرام‌آرام سرحرف را باز کردند و من باخبر شدم که دیگر مرتضی را ندارم. ولی نمی‌دانم چه حالتی بود. فقط این اتفاق را، در آن ساعت طبیعت، خیلی روحانی می‌دیدم. این وضع همیشه برایم عجیب بود که چه‌طور است عکس‌ها همیشه می‌مانند و انگار زمان بر آن‌ها نمی‌گذرد. در آن لحظه‌ها این توهم جاودانگی در عکس و تصویر برایم شکست. آن موقع یک دفعه حس کردم که این‌ها چه‌قدر واقعیت ندارند و مرتضی چه‌قدر "هست". جایی که در آن بودم انگار زیر و رو شد. گویی در دنیای دیگری بودم. چیزهایی که در اطرافم بود و به طور عینی میدیدم محو و ناپیدا می‌شد و انگار وجود خارجی نداشت. هیچ چیز نبود. ولی مرتضی بود. آن روز به دنبال تک تک بچه‌ها به مدرسه‌شان رفتم، چون خیلی زود پرچم‌ها و پلاکاردها جلو خانه نصب شد. صدای قرآن هم می‌آمد. نمی‌خواستم قبل از این که بچه‌ها باخبر بشوند. پایشان به خانه برسد. در راه با آنان حرف زدم. وجود مرتضی آن‌قدر برایم عینی و حقیقی بود که فکر می‌کردم همه‌ی چیزهای دیگر توهم است و اسیر آن توهم است. به بچه‌ها گفتم "بابا هست، ولی ما او را نمی‌بینیم." سنگینی اش هست ولی شکرش بیشتر است،خیلی سنگین بود،ولی انگار چشمم فورا روی یک چیز دیگر باز شد که خیلی زیبا بود، سیال بود. مثل همان خواب و بیداری و مثل همان وقت طبیعت، خود مرتضی خیلی کمک کرد تا با این اتفاق برخورد درستی داشته باشم. تا الاآن هم وجود مرتضی را واقعی‌تر از وجود خودمان می‌بینیم.

     - بچه ها چه می گویند ؟ آیا آقا مر تضی را در خواب می بینند ؟

    گاهی چیزهایی می گویند .بخصوص پسرم آن هم مثل پدرش آدم توداری است . شاید عنوان بزرگمرد کوچک برای او عنوان مناسبی باشد . البته من هم خیلی پی گیر نمی شوم ولی می دانم ارتباط خودشان را داشته اند .

     - آثار منتشر نشده ای از آقا مرتضی در دست دارید ؟

    بله تعدادی داستان کوتاه است که به تحوی به موضوع اسارت آدمی که در خودش گرفتار است می پردازد . نوشته هایی هم بین شعر و نثر دارد . درگیری ذهنی مرتضی در آن نوشته ها اسارت و گمگشتگی انسان است .این موضوع را خیلی زیبا  شاعرانه و عمیق بیان کرده است .

     - از سفرهای آقا مرتضی بگویید .

    به غیر از دو سفر حج سفرهای  پاکستان و باکو هم داشته اند .

     - قبل از انقلاب هم مسافرتی به خارج کشور داشت ؟

    بله بعد از ازدواجمان برای دیدار برادر های ایشان که در امریکا بودند به آنجا رفتیم .

     - و بعد از شهادت ایشان...؟

    بعد از شهادت ایشان نسبت جدیدی بین ما برقرار شد. مرتضی خودش در یکی از مقاله‌هایی که بعد از رحلت حضرت امام نوشت، جمله‌ای دارد نزدیک به این مضمون "ایشان از دنیا رفتند و حالا بار تکلیف بر شانه‌ی ما افتاده است". دقیقا من چنین سنگینی‌ای را احساس می‌کنم. پیش از این دستم را گرفته بود و مرا به بهشت می‌برد؛ نه به زور، میل باطنی هم بود. من سنگینی بار را خیلی احساس نمی‌کردم. مثل یک تولد دوباره. خیلی خدا را شکر می‌کنم. چه موهبتی بالاتر از این برای انسان هست که هم فرصت زندگی عینی با انسانی که قبله‌ی همه‌ی خواسته‌هایش است و هرچه از زندگی می‌خواهد در او میبیند داشته باشد، و هم فرصت تامل و تفکر در وجود این انسان و زندگی را پیدا کند. مرتضی می‌گوید "شهدا از دست نمی‌روند. بلکه به دست می‌آیند." برای همه این فرصت نیست که این به دست آمدن را تجربه و حس کنند. حالا من نمی‌دانم چه‌قدر در این مسیر هستم و آن را با این بار سنگین طی می‌کنم. یعنی من مرتضی را بار دیگر به دست آورده‌ام و خیلی شاکر هستم.

     برگرفته از کتاب: مرتضی آیینه زندگی ام بود

    زندگینامه شهید آوینی:کلیک کنید


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

    <      1   2   3   4   5   >>   >