
عنوان : سخن چینی (نمامی)
نویسنده : علی محمودی
کلمات کلیدی : قرآن، نمّامی، نمیمه، سعایت، اصلاح ذات البین
واژه "نمامی" در لغت برگرفته از نمَّ (ن م م) به معنی سخن چینی کردن و سخن گفتن برای اختلاف است، نمیمه همان سخن چینی و دو به هم زنی است.[1]
حقیقت سخن چینی همان افشای سر و پرده دری است چه از طریق گفتار، چه نوشتار چه رمز و اشاره.[2] برخی "سعایت" را همان سخن چینی میدانند با این تفاوت که از کسی که نزد او سخن چینی میشود بیم ضرر و اذیت داشته باشد، مانند: سلاطین و امرا و حکّام. این بدترین نوع سخن چینی است و گناه آن بیشتر است و از دشمنی و از مال دوستی ناشی میشود که از پستی و خباثت شهوت و غضب (به معنی عام آن) است.[3]
در مقابل سخن چینی، صفت پسندیده اصلاح ذات البین است یعنی آشتی دادن میان دو نفر که خصومت بینشان ایجاد شده. نمامی و سخن چینی یکی از بزرگترین گناهان است و اصلاح ذات البین یکی از وظایف مهم خداپسندانه و انسانی است.[4] دو زبانی نوعی از سخن چینی است که وقتی انسان بین دو نفر مخالف قرار میگیرد با هر دو موافق باشد و موافق میلش صحبت کند. این عمل عین نفاق است مگر اینکه بخواهد کین? کسی را از دل دیگری بزداید[5] (که این همان اصلاح ذات البین است و مورد تأیید شرع میباشد.) شخص نمام به تعبیر ادبا مانند هیزم شکنی است که شعلههای آتش اختلاف را مشتعل تر میسازد.[6]
دلایل و انگیزههای سخن چینی:
1- نظر سوء داشتن به دیگران و در صدد بدنامی ایشان بودن.
2- تفریح و سرگرمی
3- هرزه گویی و مجلس آرایی
4- تفرقه افکنی و ایجاد تشویش[7]
5- حسد (حسود نمیتواند آرامش دیگران را تحمل کند)
6- عقد? حقارت
7- انتقام جویی[8]
8-اظهار محبت نسبت به مخاطب.
به هر حال شکی نیست که سخن چینی از پست ترین کارهای زشت است، چون شخص سخن چین از دروغ، غیبت، مکر، بی وفایی، خیانت، دورویی، فساد کردن میان مردم و....برکنار نخواهد ماند. سخن چین در بریدن رشتهای که خداوند امر به پیوستن آن فرموده، میکوشد و در زمین فساد میکند.[9]
موارد استثناء:
اگر احساس میکنیم که فرد یا گروهی سوء قصد نسبت به دیگری دارند و مسأله جدی است، مانعی ندارد سخن ایشان را برای فرد مورد نظر نقل کنیم. از موارد استثناء دیگر، اختلاف در میان صفوف دشمن به وسیل? سخن چینی است، چه راست باشد چه دروغ، جایز و گاهی واجب است.[10]
وظیف? ما در برابر سخن چین:
1- سخن او را تصدیق نکنیم، حضرت امیر (ع) میفرماید:
«ألْکِذْب السَّعایَةَ و النَمیمَةَ باطِلَةً کانَتْ اوْ صَحیحَةً »[11]
«سعایت و سخن چینی را دروغ شمار، نادرست باشد یا درست »
2- او را از این کار منع کنیم چون سخن چینی از منکرات است و نهی از منکر واجب است.[12]
3- به شخصی که از او سخن چینی میشود گمان بد نبریم.[13]
4- دربار? سخن نمام تجسس و تحقیق نباید کرد.
5- سخن وی را بازگو نکنیم.[14]
پیامدهای سخن چینی:
سرمای? اصلی یک جامعه اعتماد و اطمینان است که افراد نسبت به یکدیگر دارند که سبب اتحاد صفوف و همکاری و تعاون است، هر چیزی که به این اعتماد لطمه وارد کند از نظر اسلام حرام است، نمامی و سعایت از عوامل مهم تفرقه و ایجاد بدبینی در میان افراد جامعه است و باعث عداوت و کینه میشود.[15] مولای متقیان میفرماید:
«إیّاکَ و النَّمیمَةَ فَاِنَّها تَزْرَعُ الضَّغینَةَ و تُبَعِّدُ عَنِ اللهِ وَ النّاسِ »[16]
«زنهار از سخن چینی که آن تخم کینه میافشاند و از خدا و مردم دور میگرداند.»
سخن چینی در قرآن:
«وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلّافٍ مَهینٍ هَمّازٍ مَشاءٍ بِنَمیمٍ »[17]
«و از کسی که سوگند یاد میکند و پست است اطاعت مکن کسی که عیب جوست و به سخن چینی آمد و شد میکند.»
قرآن به دنبال درخواست مشرکان از پیامبر (ص) مبنی بر پیروی او از آیین نیاکان و شرک و بت پرستی، دستوراتی به پیامبر (ص) میدهد و ضمن آن از پیروی و اطاعات آنان باز میدارد. در این آیات و آیات بعدی، چندین صفت مذموم برای مشرکان بازگو شده است که هر یک به تنهایی میتواند مانع اطاعت و تبعیت از ایشان گردد.
"حلّاف" کسی است که بسیار قسم میخورد و برای هر کار کوچک و بزرگی سوگند یاد میکند، معمولاً این افراد در سوگندهای خود صادق نیستند. "مهین" به معنی حقارت و پستی، کم فکری و دروغگویی است. "همّاز" کسی است که بسیار عیب جو و غیبت کننده است، و "مشاء بِنَمیم" کسی است که برای دو به هم زنی و افساد در میان مردم و ایجاد خصومت و دشمنی، رفت و آمد میکند،....برخی از مفسران قائلند این صفات از آن "ولید بن مغیره" است.[18]
طرق درمان:
برای درمان رذیله سخن چینی ابتدا باید به سراغ انگیزههای آن رفت، عوامل آن که به برخی از آنها اشاره شد از قبیل حسد و دنیا پرستی و... باید از میان برود، دقت در پیامدهای سوء نمامی چه در سطح خانواده چه در سطح جامعه، توجه به عذاب و مجازات سخن چین، برخورد مردم با ایمان با آنها (توجه نکردن، مطرود ساختن و ...) از مهمترین طرق درمان این پدید? شوم است.[19]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . راغب اصفهانی، مفردات، ترجمه غلامرضا خسروی، تهران، مرتضوی، 1372، اول، ج 3، ص 400
[2] . شبّر، عبدالله؛ اخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، قم، هجرت، 1377، دوم، ص 243.
[3] . نراقی، مهدی؛ علم اخلاق اسلامی (گزیده ترجمه جامع السعادات)، ترجمه جلال الدین مجتبوی، بی جا، حکمت، 1372، سوم، ص 289.
[4] . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ اخلاق در قرآن، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب (ع)، 1382، دوم، ج 3، ص 294 و 304.
[5] . اخلاق، پیشین، ص 244.
[6] . محمدی گیلانی، محمد؛ درسهای اخلاق اسلامی، تهران، سایه، 1378، اول، ص 330
[7] . مهدوی کنی، محمدرضا؛ اخلاق علمی، قم، ثقلین، 1382، اول، ص 135.
[8] . اخلاق در قرآن، پیشین، ص 311- 309.
[9] . علم اخلاق اسلامی، گزیده جامع السعادات، پیشین، ص 288.
[10] . اخلاق در قرآن، پیشین، ص 313.
[11] . محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیٍ، 1377، اول، ص 6474.
[12] . لقمان/ 17.
[13] . اخلاق، پیشین، ص 243.
[14] . علم اخلاق اسلامی، پیشین، ص 289.
[15] . اخلاق در قرآن، پیشین، ص 307.
[16] . میزان الحکمه، پیشین، ص 6478.
[17] . قلم/ 10-11، (ترجمه آیات از آیت الله مکارم شیرازی میباشد)
[18] . تفسیر نمونه، پیشین، ج 24، ص 384.
[19] . اخلاق در قرآن، پیشین، ص 311.
منبع: پژوهشکده باقرالعلوم (ع)