غریبانه
پرویز بیگی حبیب آبادی یاران چه غریبانه ،رفتند ازاین خانه
هم سوخته شمع ما ، هم سوخته پروانه
بشکسته سبوهامان ، خون است به دل هامان
فریاد و فغان دارد ، دردی کش میخانه
هر سوی نظر کردم ، هر کوی گذر کردم
خاکستر و خون دیدم ،ویرانه به ویرانه
افتاده سری سویی ،گلگون شده گیسویی
دیگر نبود دستی ، تا موی کند شانه
تا سر به بدن باشد ،این جامه کفن باشد
فریاد اباذرها ،ره بسته به بیگانه
لبخند سروری کو،سرمست و شوری کو
هم کوزه نگون گشته ،هم ریخته پیمانه
آتش شده در خرمن ، وای من و وای من
از خانه نشان دارد ،خاکستر کاشانه
ای وای که یارانم ،گلهای بهارانم
رفتند از این خانه ،رفتند غریبانه
در سالروز آزاد سازی خرمشهر یادد و خاطره شهدای 8 سال دفاع مقدس گرامی باد.
|