عماد نجار
مقامهای نظامی اسرائیل معتقد هستند که راهبرد نظامی این رژیم می تواند تحولات میدان جنگ را به نفع خود تغییر دهد و ساختار حماس را در مساحت 360 کیلومتر مربعی باریکه غزه تخریب کند ، تا اینگونه معادله جدیدی در درگیری بین اعراب و اسرائیل از یک سو و اسرائیل و فلسطین از سوی دیگر ایجاد شود. همان ادعایی که پیش از جنگ 33 روزه مطرح شده بود .اما نگاهی به اسناد و شواهد و نیز بررسی شرایط داخلی و بین المللی رژیم اسرائیل نشان دهنده شکست این رژیم در غزه است .
مقامهای اسرائیلی براین باورند که حملات به غزه که در دومین هفته به شهادت نزدیک 470 نفرانجامید با گذشته متفاوت است. به اعتقاد سران اسراییل علت این تفاوت را می توان در جنگ همه جانبه علیه مقاومت دانست ، گو اینکه جنگ علیه حزب الله لبنان تمام عیار نبود. ایهود باراک وزیر جنگ رژیم صهیونیستی در این باره گفت: ما جنگ همه جانبه ای را علیه گروههای فلسطینی آغاز کرده ایم. وی همچنین غیرنظامیان و زنان و کودکان غزه را هدف جنگی به شمار آورد. از سویی دیگر زیبی لیونی وزیر امورخارجه رژیم اسرائیل در اظهار نظری جداگانه که بیشتر برای مصرف تبلیغات انتخاباتی بیان شد اعلام می کند که "ما برای این حمله با 140 کشور دنیا هماهنگی کرده ایم". وی همچنین دستور حمله به غزه را از کنار حسنی مبارک در قاهره صادر می کند .حال این سوال مطرح است ، راهبرد جدیدی که باراک به استناد آن از پیروزی در نبرد غزه خبر داده است چیست؟
استراتژی ادعایی مقامهای اسراییلی عبارت است از "حمله هوایی و موشکی به مدت چند روز که باعث از بین رفتن ساختار زیربنایی و تجهیزات نظامی به همراه تحلیل نیروی دفاعی حریف می شود. همچنین این حملات نه تنها برای طرف متجاوز تلفات انسانی ندارد بلکه هدف مورد نظر با تلفاتی زیادی مواجه خواهد شد و تسلیم می شود. سپس نیروی زمینی مهاجم با تکیه بر جنگ افزارهای سنگین و پوشش هوایی وارد مرزهای کشور هدف شده و به راحتی به تمامی مواضع از پیش تعیین شده دست می یابد". این واکنش سران رژیم اشغالگر پیش از انکه بیانگر استراتژی جدید اسراییل در چگونگی برخورد با مقاومت فلسطینی باشد بیشتر جنبه تبلیغاتی و مصرف انتخاباتی دارد زیرا همین استراتژی بدون کمترین دخل و تصرفی در جنگ 33 روزه علیه مقاومت لبنان اجرایی شد و حاصل ان در پیش چشم همه رسانه های تیز بین جهان چیزی جز شکست مفتضحانه نبود.
به بیانی دیگر می توان این موضعگیری ها را نوعی اعاده حیثیت به دلیل شکستهای پی در پی چه در جنگ 33 روزه در مقابل حزب الله لبنان و چه در برابر مقاومت گروههای جهادی فلسطینی دانست. این رژیم با تمام حمایتی که ازسوی امریکا و متحدان غربی و اروپائی می شود ولی در برابر نیروهای مردمی و مبارزین مقاومت فلسطین دچار بحران شدیدی شده است که با برنامه ریزی بلند مدت سعی در فرار از این بحران را دارد .
جنگ تمام عیار و همه جانبه ای که باراک و لیونی از ان خبرداده اند همان استراتژی جنگی بود که امریکا در حملات خود از جمله در حمله به عراق و افغانسان استفاده کرد. البته واشنگتن در این دو جنگ از این راهبرد سود برد اما رژیم صهیونیستی در حمله به جنوب لبنان نیزهمین روش را استفاده کرد و ما شاهد بودیم که این راهبرد در جنگ 33 روزه موفق نشد و رژیم صهیونیستی شکست سختی در مقابل مقاومت رزمندگان حزب الله متحمل شد امروز این رژیم اشغالگر بعد از بیش از2 سال از آن شکست باز هم میخواهد این طرح از قبل شکست خورده را در غزه بیازماید در جنگ 33 روزه شاهد بودیم که اسراییل نه تنها نتوانست پایگاه های پرتاب موشکهای مقاومت حزب الله را نابود کند بلکه حتی با داشتن اطلاعات ماهواره ای از منزل یا محل فعالیت رهبران و فرماتندهان حزب الله نتوانست به آنها دست پیدا کند و روزانه شاهد اصابت 300 فروند موشک به عمق استراتژیک خود بود. همین اتفاق در غزه در حال تکرار است و با تمام حملات هوایی و توپخانه ای که طی هفت روز از آغاز نبرد انجام شده گروههای مقاومت بیش از 400 موشک به مناطق صهیونیست نشین شلیک کرده اند. در صورتی که تا قبل از حملات موشکی رژیم اشغالگر روزانه بین دو تا پنج موشک به سمت صهیونیست ها پرتاب می شد .
از همین روست که رژیم اسرائیل بیم دارد مقاومت در غزه به طول بکشد و نسخه جنوب لبنان دوباره اجرا شود و مجددا در باتلاقی شبیه جنگ 33 روزه اسیر شود. در نتیجه به همین دلیل سعی دارد یک حمله محدود و یا یک اشغال محدود و کوتاه مدت داشته باشد.همچنین با تحمیل خواسته هایش در آن مدت به اهداف خود رسیده و ازهزینه سنگین این تجاوز که حدود روزانه 20 میلیون دلار است جلوگیری کند . از دیگر دلایل خواست اسرائیل برای کوتاه بودن این تجاوز به غیر از هزینه ، فشار ملتهای بیدار و آزاد دنیا است که در سرتاسر دنیا با اجتماعات و راه پیمایی های خود در خواست به اتمام رسیدن این تجاوزات و محکوم کردن رژیم جعلی اسرائیل دارند.
یهودی کیست؟ صهیونیسم چیست؟
1387/05/15
غرض از تألیف این نوشته، توهین و تحقیر اقلیت مذهبی پیروان حضرت موسی نیست، چه آنکه مذاهب آسمانی، مادامی که در ذمه حکومت اسلام، متعهد زندگی میکنند از نظر اسلام محترمند. ولی پیروان صهیونیسم در میان اقلیتهای مذهبی، عامل استعمار غرب و برای جوامع اسلامی خطرناک هستند. ملت یهود اکنون به صورت پراکنده و احیاناً تحت عنوان اقلیتهای مذهبی به نام کلیمی، در سراسر جهان یافت میشوند. گروههای سیاسی آنها با الهام گرفتن از مرکز حزب صهیونیسم بینالملل، فعالیتهایی علیه کشورهای مسیحی واسلامی - از جمله کشورمان - داشتهاند و با کمک استعمارگران، قریب دو میلیون نفر صهیونیست از 62 کشور جهان را در سرزمین فلسطین گردهم آورده و حدود بیست هزار کیلومتر مربع از این خاک مقدس را با آواره نمودن اهالی مسلمان آن غصب نمودهاند.
اصولاً کلیمیهای مطلع، به معارف و مبادی رسمی یهودیت موجود اعتقادی ندارند و آنچه مایه ترس و وحشت آنان گشته، ماهیت سیاسی و خرابکارانه صهیونیسم است. زیرا صهیونیستها به شهادت اهداف سیاسی کشف شده از آنها، بطور کلی از قید و بند مذهب و پرستش خدای متعال و شرافت انسانی آزادند و هر نوع فعالیت شومی را برای رسیدن به اهداف پلید خود مجاز میدانند. قدرتهای سرمایهدار، خوب میدانند که با ساختن پایگاه صهیونیستی، میتوانند بلوک مسلمان نشین شرق را سرگرم جنگ فرسایشی کنند، بازار رایجی برای فروش اسلحه خود ایجاد نمایند و در مقابل نیز، نفت کشورهای اسلامی را خام و داغ ببرند.
قبل از این شناخت نیز قرآن به پیامبر هشدار داد که: (لتجدنّ اشدّ الناس عداوهً للذین امنوا الیهود) مائده / 82 .
فلسطین و حکومت اسلام
سواحل دریای مدیترانه تا کنار بحر احمر در ابتدای ظهور اسلام، دستخوش دولتهای بزرگ ایران و روم بود و شهرهای فلسطین زیرنظر پاپهای مسیحی اداره میشد. یهودیانی که فلسطین را ارض موعود میدانند در آن روزگار مالک هیچ قسمت از ساحل دریا نبودند. حتی از حکومت اورشلیم هم که پایگاه سلطنت حضرت داوود و سلیمان بود سهمی نداشتند. روی این حساب یهودیان در فکر آن بودند که انقلابی به پا کنند تا شاید دست مسیحیان را از آنجا کوتاه کنند. با خسرو پرویز روابط سری برقرار نمودند و بدین ترتیب با همکاری یهودیانی که با سپاه پارس همکاری نموده بودند، فتح فلسطین را برای دولت ایران آسان نمودند. ولی با گذشت زمان رومیان تجدید قوا نمودند و قدرت از دست رفته خویش را در منطقه تا حدی باز یافتند.
سپاه اسلام در اراضی فلسطین
حضرت محمد(ص) تا آخرین روزهای حیات خویش، مسلمانان را به پایداری و استقامت وادار مینمود و به فتح خاک روم و ایران نوید میداد. در زمان عمربنالخطاب مسلمانان به اراضی عراق، شام و فلسطین وارد شدند و قمستی از جنوب فلسطین را فتح کردند. در سال 13 هجری که لشکر اسلام قدرت کافی بدست آورده بود، در بیابان «اَجنادین» لشکر روم را شکست داد. بطور خلاصه فتح تمامی خاک فلسطین و شامات و قسمت عمده عراق مدت 3 سال طول کشید و در زمان عمر شهر بزرگ اورشلیم به محاصره سپاه اسلام درآمد. از سال 240 به بعد که «ملولونیه» در مصر حکومت میکردند، فلسطین در تصرف حکومت آنان بود و در عصر «فاطمیون» هم فلسطین جزء متصرفات مصر محسوب میشد. ولی در عصر سلجوقیان، خاک فلسطین با وضعی غیرآرام مواجه شد. خصوصاً از قرن پنجم که جنگهای صلیبی شروع شد، همیشه خاک فلسطین و اردن محل کشمکشها و صحنههای جنگ بود.
با روی کار آمدن حکومت عثمانی فلسطین فی الجمله روی آرامش به خود دید و زیر نظر حکومت عثمانی اداره شد. اما مجدداً با شروع جنگ جهانی اول خاک فلسطین دستخوش حوادث و ناآرامیها گردید که جنگ و نا امنی تا امروزه نیز ادامه دارد.
متأسفانه سیاست غرب، کشور اسلامی فلسطین را از تصرف مسلمانان بیرون آورد و به طور موقت به سلطه صهیونیستهای اروپا سپرد تا بدین وسیبه بتواند دست حکومت اسلام را از آن کشور قطع کند. ملت اروپا که غالباً مسیحی هستند، قرنها قبل از ظهور اسلام با اقلیت یهود مخاصمت مذهبی داشتند و هر دو دسته یکدیگر را کافر و خارج از دین میدانستند. تا اینکه امپراطورهای روم به تحریک کشیشهای نصرانی، یهودیان را از خاک خود بیرون کردند و امروز انجمن کلیساهای اروپا عمل تجاوزکارانه اسرائیل را محکوم میکنند.
مسائل تاریخی شاهد کینه دیرینهای است که از ظهور حضرت مسیح تا این تاریخ بین یهودیها و مسیحیان باقی مانده است. و اینگونه واقعیتها را میتوانیم از خلال آیات مشاهده نماییم: « و قالت الیهود لیست النصاری علی شیءٍ و قالت النصاری لیست الیهود علی شیء» بقره/113
آنچه امروز در سباست غرب میگذرد، به نظر میرسد که یهودیان در کشورهای غربی و آمریکایی موقعیتی ثابت دارند و اتحاد مذهبی و صلح بین آنان واقعی و حقیقی نیست. بلکه به منظور شعلهور ساختن آتش جنگ بین سرمایهداران یهودی و مسلمانان در بلوک شرق است.
پیدایش صهیونیسم بین الملل
یهودیان اروپا از دیرزمانی از آوارگی خسته شده و به فکر تشکیل حزب خاصی برای خود برآمدند. روی این حساب پس از خاتمه «جنگهای صلیبی» افرادی از یهود اروپا قدرت و نفوذی بدست آوردند و حزب صهیونیسم را بوجود آوردند. تنها مشکل آنها همان نفرت عمومی بود اما چون سران حزب در نویسندگی افرادی قوی دست بودند، یهودیان اروپا را متوجه خود ساختند و با کمک سرشار لردهای انگلیس به خرید اراضی فلسطین پرداختند. فردی به نام «دکتر وایزمن» به عنوان سردبیر کمیته یهود تعیین شد. یهودیان اروپا توانستند اولین کنگره صهیونی جهان را در کشور سوییس در شهر «بل» تشکیل دهند. سران حزب ضمن صدور اعلامیهای به عنوان سخنگوی عالم یهود، اعلام موجودیت کردند و مرحله جدیدی را در تاریخ یهود که عبارت از تأسیس کانون ملی این قوم در فلسطین بود، آغاز نمودند.
پس از برگزاری "کنفرانس صلح" در پاریس، هیئتهایی به نمایندگی صهیونیستها از انگلستان و آمریکا عازم پاریس شدند که فعالیت و پیشرفت آنها زبانزد یهود اروپا بود. و به دنبال آن قیمومت فلسطین را به دولت انگلیس سپرد و این سمت از طرف شورای مجمع ملل به دولت انگلیس ابلاغ گردید. ابتدا به نظر میرسید هدف صهیونیستها آن است که در اطراف کوه "صهیون" اجتماع کنند و در منطقهای آرام به زندگی ادامه دهند. ولی آنچه از این سیاست آشکار است این است که تصرف و مزاحمت آنها با مکتبهای مسیحیت و توطئههای این قوم برای کشورهای غرب، گران آمد و موجب دردسر فراوان گشته بود. روی این حساب به فکر در آمدند که یهودیان جهان را یک باره استخدام نموده و در یک پایگاه مخصوص جای دهند تا از موقعیت و فعالیت آنها بهره بیشتری برده باشند.
هنگام متارکه جنگ حهانی اول فقط 55 هزار یهودی در فلسطین وجود داشت ولی حکومت جدید مرزهای کشور را به روی مهاجرین یهودی باز کرد. وزیر مستعمرات یهود در طی اعلامیهای اعلام داشت که دولت انگلیس مصمم است یک کانون ملی یهود در فلسطین ایجاد کند و به اعراب اطمینان داد که این دولت قصد ندارد سراسر خاک فلسطین را بصورت کشور یهود در آورد، اما جنگ اسرائیل با مسلمانان و تصرف "دشت سینا" و "اورشلیم" در آن روز صحت اعتراض ملت مسلمان فلسطین را تأیید میکند.
بعد از صدور اعلامیه تشکیل حکومت صهیونیستی، مهاجرت از کشورهای اروپا به فلسطین شروع شد و سرکنسولگری انگلیس تنها به یهودیانی که عضو حزب شناخته شده بودند و یا کارت رسمی داشتند اجازه دخول میداد. بعد از آن در سال 1929 م. حادثه خونین بین یهودیان مهاجر و اعراب مسلمان واقع شد که منجر به کشتار بسیاری از طرفین گردید.
در سال 1937 م. دولت انگلیس یک هیئت از متخصصین فنی به فلسطین اعزام کرد تا در مدت 10 سال برای یهود یک دولت مستقل ترتیب دهد و در پنج سال اول هر ساله 000/75 یهودی را در فلسطین جای دهد. سازمان اطلاعاتی اسرائیل در همین سال توسط فرماندهی ارتش به نام "موساد" تأسیس گردید. در سال 1939 م. به بعد جنگ جهانی دوم شروع شد و یهودیان ساکن فلسطین برای کمک انگلستان در جنگ علیه آلمان به آن کشور رفتند و اغتشاشات داخلی فلسطین برای مدت کوتاهی تسکین یافت. در سال 1942 م. از طرف محافل طرفدار صهیونی، آمریکا برای حل مسئله فلسطین به نفع یهود، در نیویورک مجمعی تشکیل داد و برنامه پیشنهادی "بن گوریون" مورد قبول واقع گردید.
برنامه مزبور به قرار زیر بود:
1_ تبدیل سراسر خاک فلسطین بر یک کشور یهودی نشین به نام "اسرائیل"
2_ تشکیل ارتش یهود
3_ نامحدود بودن مهاجرت یهود جهان به فلسطین
در سایه حمایت آمریکا، در سال 1943م. کمیتهای در فلسطین به نام "مدیر شورای عمومی سازمان یهود فلسطین" تشکیل یافت که اعلام داشت از این تاریخ، صهیونیسم تغییر مرام داده و به نکات زیر توجه دارد:
"1_ میانه روی و اعتدال به نتیجه نخواهد رسید.
2_ به دولت انگلستان نمیتوان اتکاء کرد. (چون در حال جنگ بود و احتمال شکست او میرفت)
3_ باید حمایت دولت آمریکا را جلب نمود و کار را یک جانبه به اتمام رساند."
با این همه، نباید فراموش کرد که اسرائیل و یاورانش، محکوم به ذلت و خواری هستند. به گفته قرآن : «آنها محکوم به ذلت و خواری هستند به هر کجا متوسل شوند، مگر به دین خدا و عهد مسلمین درآیند و آنان پیوسته اسیر بدبختی و ذلت شدند.» (آل عمران/112). آری ملتی که غضب خدا را برای خود خریدهاند، مصداق فرمایش امام خمینی(ره) میباشند: «اسرائیل باید از بین برود. سیاست خارجی، جبهه نبردی است که از اول انقلاب اسلامی ایران با استکبار جهانی آغاز شده و باید تا برپایی یک جامعه توحیدی در سراسر جهان ادامه یابد.»
برگرفته از کتاب شناخت صهیونیسم بین الملل، سید جواد علم الهدی
فروش زمین توسط فلسطینیها
اشاره: شایعه ای که این روزها در توجیه اقدامات وحشیانه صهیونیستها در غصب سرزمینهای فلسطینیان مطرح است، مساله فروش این سرزمین ها توسط خود فلسطینیان است. نویسنده در مقاله ای کوتاه با استفاده از آمار ثابت میکند که تنها چند درصد ناچیز - و آنهم نه با طیب خاطر و توسط خود فلسطینیان - فروش زمین مطرح بوده است و تعمیم ان به کلیه سرزمینهای غصب شده از دیگر توطئه های استعماری و صهیونیستی میباشد. مطمئنیم که این سخن را شما نیز شنیده اید که "فلسطینیها خودشان زمینهایشان را به یهودیان فروختهاند." حال نکاتی در این باره بیان میگردد.
زمینهایی که یهودیان تا قبل از شروع استعمار انگلستان بدست آوردند عبارت بود از: 56/1 درصد از کل خاک فلسطین. بدست آوردن این زمینها به آسانی صورت نگرفت. آنها برای تصاحب این زمینها از فساد دستگاه اداری دولت عثمانی (پرداخت رشوه) بیشترین بهره را بردند. توجه به این نکته ضروری است که همه این زمینها از اراضی دولتی عثمانی بودند.
با شروع استعمار انگلیس بر فلسطین (1948- 1917) شاهد افزایش نفوذ یهودیان در فلسطین هستیم. استعمار انگلیس با سیاستهای شوم خود شرایطی را فراهم آورد تا یهودیان راحتتر بتوانند زمینهای فلسطینیان را غصب کنند. زمینهای تملک شده توسط یهودیان در دوران استعمار بدین شرح است:
1_ بخشی از این اراضی را انگلیسیها به یهودیان هدیه دادند. این سرزمینها در دو مرحله در اختیار یهودیان قرار گرفت. مرحله اول نماینده انگلیس در فلسطین 325 هزار دونم زمین معادل 20/1% از اراضی فلسطین را به آژانس بخشید.
مرحله دوم نماینده انگلیس در فلسطین 175 هزار دونم زمین معادل 64/0% اراضی فلسطین را به قیمت ناچیزی به آژانس یهود اجاره داد.
2_ در دوره عثمانی مرزی بین فلسطین و لبنان و سوریه وجود نداشت. به همین دلیل مقداری از اراضی فلسطین توسط فئودالهای لبنانی و سوری خریداری شده بود. بعد از فروپاشی عثمانی و توطئه فرانسه و انگلیس بین مناطق فوق مرزبندی صورت گرفت. فئودالها که دیگر به زمینهایشان دسترسی نداشتند، منتظر فرصتی بودند که زمینهایشان را در فلسطین بفروشند. یهودیان از این فرصت استفاده کردند و زمینهای آنان را با پرداخت ارقام نجومی صاحب شدند. به این ترتیب 625 هزار دونم یعنی 31/2 % از خاک فلسطین در اختیار یهودیان قرار گرفت.
3_ زمینهایی که توسط فلسطینیان فروخته شد 264000 دونم یعنی 96/0% از کل فلسطین بود. مردم فلسطین افرادی که زمین خود را به یهودیان میفروختند را خائن محسوب میکردند.
جدول زیر چگونگی تصاحب زمینهایی که یهودیان تا قبل از سال 1947 در اختیار گرفتند نشان میدهد.
چگونگی دستیابی به این زمینها درصد این زمینها نسبت به مساحت کل فلسطین
در دوران دولت عثمانی و آغاز حکومت نظامی انگلستان بر فلسطین 55/1 %
نماینده انگلستان به یهودیان اجاره داد 64/0 %
حکومت نظامی بریتانیا به یهودیان واگذار کرد 20/1%
از مالکان بزرگ غیرفلسطینی خریداری شده است 31/2%
از مالکان بزرگ فلسطینی خریده شده اند 96/0%
مجموع این زمین ها 6/6 %
امروزه زمینهایی که رژیم اشغالگر قدس در اختیار گرفته است با توسل به قدرت نظامی میباشد و تعمیم چگونگی تصاحب بخش کوچکی از فلسطین به کل سرزمین آن تحت عنوان فروش زمین شایعهای بیش نیست.
منبع: قدسنا