ائمه اطهار و معصومین سرآمد عبادتکنندگان درگاه الهی به شمار میروند اما دراین بین نماز، نیایش و سجدههای عاشقانه سیدالعابدین، زین الصالحین، وارث علمالنبیین امام زینالعابدین (ع) بیش از دیگر ائمه نمایان بوده است. وجود مقدس حضرت سجاد (ع) در تمام لحظات عمرش در مناجات و دعا بود، مسئله غرق بودنش در دعا و مناجات آنقدر عجیب است، که در هر کجا و در هر زمان نام مقدسش برده شود بیگمان گریه و زاری، اصرار والحاح، دعا و مناجات به ذهن شنونده تداعی میشود. مناجات خمس عشر، دعای ابوحمزه ثمالی، قطعاتی از زیارت امین الله و پنجاه و چهار دعای صحیفه تنها دورنمایی از حالات درونی آن حضرت و نورانیت قلب و جان آن امام بزرگوار است. حضرت باقرالعلوم (ع) صفات و خصلتهایی را پیرامون پدرش، حضرت سجاد (ع) بیان فرموده است که بسیار قابل توجه است، ایشان میفرماید: "درهر شبانهروز همچون امیرالمومنین علی (ع) هزار رکعت نماز به جا میآورد، پانصد درخت خرما داشت که کنار هر درختی دو رکعت نماز میخواند. چون آماده نماز میگردید، رنگ چهرهاش دگرگون میگشت و به هنگام ایستادن به نماز، همچون عبدی ذلیل و فروتن که در برابر پادشاهی عظیم و جلیل قرار گرفته تمام اعضای بدنش از ترس و خوف الهی میلرزید. نمازش همانند کسی بود که در حال وداع و آخرین ملاقات و دیدار با پروردگارش باشد. هنگام نماز به هیچ کسی و هیچ سمتی توجه نداشت و تمام توجهش به خدای متعال بود، به طوری که گاهی عبایش از روی شانههایش میافتاد و اهمیتی نمیداد، وقتی به حضرتش گفته میشد، درپاسخ میفرمود: آیا نمیدانید در مقابل چه قدرتی ایستاده و با چه کسی سخن میگویم؟ میگفتند: پس وای بر حال ما که به جهت نمازهایمان بیچاره و هلاک خواهیم گشت و حضرت میفرمود: نافله بخوانید، همانا که نمازهای نافله جبران ضعفها را مینماید." امام باقر (ع) همنین میفرماید: "پدرم حضرت سجاد، نعمتی از نعم الهی را یاد نکرد مگر این که سجده آورد. آیهای از قرآن که در آن مسئله سجده بود قرائت نکرد مگر همراهش به سجده آمد. رنجی از او برطرف نگشت مگر این که به خاطر آن سجده کرد، و از نماز واجبی فارغ نشد جز این که آن را به سجده پیوند داد، و موفق به اصلاح اختلاف بین دو نفر نگشت مگراین که به خاطر توفیقش به آن کار، بر خدا سجده کرد. در جمیع مواضع سجودش اثر سجود آشکار بود، به همین خاطر پدرم را سجاد نامیدند." امام صادق (ع) نماز امام سجاد(ع) را اینگونه توصیف کرده است: "لباسش از پشم بود، و چون قصد نماز میکرد لباسی خشن میپوشید، و از نماز روی فرش و تشک و جانماز خاص پرهیز داشت، سجادهاش بر زمین بود. به کوه جبان که در نزدیکی مدینه قرار داشت میآمد و برسنگی سوزان قیام و قعود مینمود. آنچنان از عشق و خوف خدا در سجدههای عاشقانهاش میگریست که چون سر برمیداشت گویی چهره مبارکش را در آب فرو برده است." دربحارالانوار دیدگاه امام سجاد(ع) پیرامون توجه قلبی به نماز اینگونه نقل شده که ایشان فرمود: "اذا صلیت، فصل صلوه مودع" یعنی وقتی نماز میخوانی فرض کن در آستانه مرگ هستی و آخرین نمازت را میخوانی و این به خشوع قلب ما کمک میکند. حماد بن حبیب کوفی القطان نقل کرده است که: در "زباله" از قافله جدا ماندم. چون شب فرارسید، به درختی بلندپناه بردم. چون تاریکی بیشتر شد ناگهان جوانی را دیدم که با جامهای سپید که بوی مشک ازآن به مشام میرسید، میآید. تا آنجا که توانستم، خود را پنهان کردم. جوان آماده نماز شد. سپس ایستاد در حالی که میگفت: "ای کسی که ملکوت همه چیز به دست توست و با جبروت خویش بر همه چیز چیره گشتی در دلم سرور اقبال بر خودت را داخل کن و مرا به میدان فرمانبردارانت ملحق فرما." سپس نمازش را شروع کرد. چون دیدم اندامش آرام یافته و حرکاتش سکون گرفت، به سوی محلی رفتم که او در آنجا وضو گرفته بود، ناگاه چشمه جوشانی دیدم. من نیز برای نماز آماده شدم و به او اقتدا کردم.ناگهان محرابی دیدم که گویا در همان وقت پدیدار شد، او را دیدم که هرگاه به آیهای که در آن ذکری از وعده و وعید بود، برمیخورد با ناله و زاری آن را تکرار میکرد. پس چون شب رو به پایان میرفت ایستاد و گفت: "ای کسی که گمگشتگان او را قصد میکنند، رهنمایش مییابند و بیمناکان قصدش میکنند پناهگاهش مییابند و عابدان به او پناه میبرند و او را سر پناه خویش مییابند.کی آرام مییابد کسی که بدن خویش را برای غیر تو به زحمت انداخته و چه زمانی شاد میشود کسی که جز تو دیگری را قصد کرده است؟ معبودا! تاریکی پایان میگیرد در حالی که من در خدمت به تو کاری نکردهام، و از چشمه مناجات تو سینه را سیراب نساختهام. بر محمد و آل او درود فرست و سزاوارترین کار را نسبت به من به انجام رسان.ای مهربانترین مهربانان". من ترسیدم او ازدستم برود، و کارش بر من نهان ماند. از این رو به او در آویختم و گفتم: تو را به خدایی که گزند رنج و خستگی را از تو برداشت و لذت ترس را به تو عطا کرد چرا بال رحمت و کنف رقت خویش را از من دریغ میداری، که من سر گشته و حیرانم، فرمود: "اگر توکل تو راست باشد سرگشته نباشی در پیام روان شو". چون زیر درخت رسید. دستم را گرفت، در نظرم آمد که زمین زیر پایم کشیده میشد. صبحگاهان به من گفت: "مژده بده که این مکه است". فریادها را میشنیدم و زائران خانه حق را میدیدم. گفتم: به خدایی که در روز قیامت و تنگدستی به او امیدوارم تو را سوگند میدهم، که کیستی؟ گفت: حال که قسم دادی، بدان که من علی بنالحسین بن علی بن ابیطالب هستم. در واقع ریشههای شخصیت امام زینالعابدین (ع) در افق معرفت او به خدا و یقین او به قیامت، و آگاهیاش به سرعت گذرایی که ساعات شبانه روزی عمر انسان را میبلعد، و فراوانی واجبات و تکالیف، امتداد مییافت! وقتی کسی از او میپرسید: چگونه صبح کردیای فرزند رسول خدا؟ میفرمود: "صبح کردم در حالی که از من هشت تقاضا شده است: خداوند عمل به فرایضش را از من میخواهد و پیامبر (ص) عمل به سنتش. خانواده قوت میخواهد و نفس شهوت و شیطان میخواهد که پیرویاش کنم و آن دو فرشته نگاهبان خواستار راستی عملند و ملک الموت روح را میخواهد و قبر جسد مرا. من در میان این هشت تقاضا قرار دارم". او چنان در محبت و عشق خدا غوطهور بود که رودهای عشق و محبت به صورت راز و نیازهایی، که تاریخ تنها گوشه اندکی از آنها را در"صحیفه"ای معروف به "سجادیه" ثبت کرده است، بر لبانش جاری میشد. امام سجاد (ع) در یکی از راز و نیازهای پرشکوه خود اینگونه میفرماید: "همانا همتم بهسوی تو منقطع شده و رغبتم به طرف تو برگشته است پس تو مراد منی نه دیگری، و بیداری و خوابم فقط از برای توست نه جز تو. و دیدارت پرتو و روشنی چشم من است و اتصال تو به من نفس من است. اشتیاقم به توست و سرگشتگیام در محبت تو و دلباختگیام به عشق توست. خشنودی تو آرزویم و دیدنت نیازم و در کنار تو بودن تقاضایم و نزدیکی به تو منتهای درخواست من است. آرام و راحتم در راز و نیاز با توست، داروی بیماریام نزد توست و شفای تشنگیام و خنککننده سوزش درونم و رفع گرفتاری ام همه در درگاه توست. پس در وحشتم انیس من باش، لغزشم را بکاه و بپوشان و توبهام را بپذیر و دعایم را پاسخ گوی و خود نگهدار عصمت من و بینیازکننده تهیدستیام باش. مرا از خود جدا و دور مکنای نعیم و بهشت من وای دنیا و آخرت من ای مهربانترین مهربانان". در جای دیگر نقل شده است که امام سجاد (ع) روزی بر خلیفه اموی، عبدالملک بن مروان، وارد شد. عبدالملک از دیدن نشانه سجود بر پیشانی امام علیبنالحسین(ع) به شگفتی افتاد و گفت:ای ابومحمد! آثار کوشش و اجتهاد بر تو ظاهرگشته، و خداوند نیکی و پاداش خود را برای تو تضمین کرده، تو پاره تن رسول خدایی و با او نسبت نزدیک و استواری داری. تو بر خاندان و معاصرانت صاحب فضیلت بزرگ هستی و هیچ کسی مانند تو و نه پیش از تو از فضل و علم و دین و تقوا برخوردار نگشته است جز نیاکان گذشتهات. عبدالملک همچنان امام را میستود که آن حضرت فرمود: "هر آنچه یاد کردی و وصف نمودی همه از فضل خدای سبحان و تایید و توفیق او بود پس کجا میتوان شکر آنچه را که بر ما ارزانی داشته است به جای آورد. در خصوص عبادت بیش از حد امام سجاد (ع) و اینکه چرا "زین العابدین" نام گرفت، نقل شده است: که رسول خدا فرمود: "به روز قیامت، فریادکننده ای آواز برآرد، زینت عبادتکنندگان کجاست؟ چنان میبینم که فرزندم علی بن الحسین با تمام وقار و سکون در میان مردم محشر برای رسیدن به جایگاهش قدم برمیدارد." همچنین هدایهالکبری حضینی و دیگر بزرگان آوردهاند: شخصی به نام عسکر غلام امام محمد جواد (ع) به نقل از پدرش حکایت میکند: روزی به محضر شریف حضرت علی بن موسی الرضا(ع) شرف حضور یافتم و عرضه داشتم یابن رسولالله! چطور در بین اهل بیت رسولالله فقط امام چهارم، حضرت علی بن الحسین (ع) به عنوان "سیدالعابدین" معروف و مشهور گشته است؟ امام رضا (ع) در جواب فرمود: خداوند متعال در قرآن تصریح نموده است که بعضی از پیغمبران را بر بعضی از ایشان فضیلت و برتری داده است و ما اهل بیت رسالت نیز همانند انبیاء هستیم. منبع: ایرنا