انفجار تروریستی در عراق ظاهرا چیزی است که دیگر باید به آن عادت کرد. هر روز در «عراق آزاد شده» ده ها نفر کشته می شوند، چند ساختمان بر سر ساکنان بی گناهش فرو می ریزد، تاسیسات زیربنایی منفجر می شود و همه آنها که به نوعی این ماجراها به آنها مربوط است، با خونسردی همه چیز را یا تکذیب می کنند یا محکوم. عراق تبدیل به بهشت تروریست های جهان شده است و این از صدقه سر کسانی است که گوش فلک را کر کرده اند از این ندا که ما در حال جنگ با تروریسم هستیم. سال گذشته وقتی تروریست ها با خیال راحت وارد حرم دو امام بزرگوار و غریب شیعه در سامرا شدند، دست ها و پاهای خادمین حرم را بستند، آنها را به بیرون محوطه حرم بردند، با کمال آرامش و خونسردی در چند جای رواق داخلی مواد منفجره جاسازی کردند، از حرم خارج شدند و با کار گذاشتن چند دستگاه خمپاره انداز در چند ده متری حرم شروع به گلوله باران گنبد آن کردند (و حتی به گفته بعضی منابع، سرحوصله و فرصت، چند گلوله هم از باب قلق گیری شلیک کردند)، مدتی داخل عراق این بحث به راه افتاد که چه کسی مقصر است. اما از آنجا که جواب سؤال روشن بود نگذاشتند بحث خیلی ادامه پیدا کند. همه چیز به گردن تروریست ها انداخته شد و آمریکایی ها گفتند اتفاقا همین موارد نشان می دهد حضور ما در عراق برای جنگ با تروریسم چقدر واجب و ضروری است. سؤال های آزاردهنده و سماجت آمیزی مانند این که سربازان آمریکایی چرا چند ساعت بعد از قصه سر رسیدند، یا این سؤال که تروریست ها در حالی که می دانستند امنیت منطقه سنی نشین سامرا مستقیما دست آمریکایی هاست آن همه آرامش و طمأنینه حین انجام عملیات را از کجا آورده بودند، بی پاسخ ماند و به فراموشی سپرده شد. مدتی بعد برخی آگاهان از وضع و حال درون عراق خبر آوردند که از این حادثه اصلا تعجب نکرده اند و اساسا از چند ماه قبل منتظر بوده اند چنین حادثه ای رخ بدهد. پرسیدیم چطور؟ گفتند آمریکایی ها به مناسبتی دولت عراق را تهدید کرده بودند که اگر به چند درخواست آنها تن ندهد القاعده را در عراق رها خواهند کرد. سفیر آمریکا در عراق در جلسه ای به عراقی ها گفته بود، حالا که شما فلان کار را نمی کنید، ما هم القاعده را در عراق رها می کنیم به مامورانتان بگویید جمعش کنند! چند هفته بعد حرم عسکریین(ع) در سامرا منفجر شد. سرخط تروریسم در عراق دست خود آمریکایی هاست. این جمله زمانی یک تحلیل بود. تحلیلی که البته انبوهی از استدلال های ریز و درشت آن را پشتیبانی می کرد. امروز اما آنقدر شاهد و بینه در دست داریم که بگوییم این جمله یک خبر است. خبری مطابق با امر واقع. به یاد بیاورید. وقتی جلال شرفی وسط شهر بغداد ربوده شد، هیچ کس مسئولیت این اقدام را نپذیرفت، حتی آمریکایی ها هم گفتند کار کار تروریست هاست و ما هم متاسفیم. چند ماه بعد وقتی مرزبانان ایرانی 15 نظامی انگلیسی را دستگیر کردند و اشغالگران احساس کردند در عراق تحت فشارند، ناگهان شرفی آزاد شد. ایران به اشغالگران فشار آورد، جواب را از تروریست ها گرفت. معنای این قضیه چیست؟ این هم از آن سؤال هایی است که کسی از آمریکایی ها نپرسید. جهاد مقدس علیه ترور ادامه دارد! تروریسم در عراق نه فقط به نفع آمریکا بلکه پروژه آمریکاست. آمریکا با در دست داشتن ابزار تروریسم در عراق می تواند هر وقت که خواست فشار بر دولت قانونی عراق را افزایش دهد، دولتی که از ابتدا هم گزینه آمریکا برای حکومت بر عراق نبود و میانه خوبی با آن ندارد. دولت عراق به این ترتیب تا هر زمان که لازم باشد، گروگان آمریکا باقی خواهد ماند. این دولت اساسا فاقد توان دفاع از خود و ملت خویش در مقابل تروریسم آمریکایی است. پلیس، ارتش و نیروهای امنیتی وفادار به دولت عراق به طور سیستماتیک از جانب آمریکایی ها کنترل می شوند تا همواره هم به لحاظ آموزش، هم به لحاظ امکانات و هم از حیث اشراف اطلاعاتی نسبت به تروریست ها دست پایین را داشته باشند. به این ترتیب آمریکا می تواند همچنان به تبلیغات خود در این باره که «حضورش در عراق واجب است، عراق را به تروریست ها تحویل نخواهد داد، خروج نیروهای آمریکایی از عراق موجب هرج و مرج و ناامنی وسیع خواهد شد و...» ادامه دهد. مبارزه ای هم اگر هست به آن تروریست هایی که به مردم بی پناه، زیرساخت ها و اماکن مقدس هجوم می برند ربطی ندارد. حداکثر این است که آمریکایی ها تلاش می کنند با کسانی که سربازهاشان را می کشند بجنگند، چیزی که البته در آن هم کاملا ناموفق بوده اند. داغی که دیروز در سامرا بر دل های مومنین نشست حضور آمریکا در عراق را با یک پارادوکس بزرگ مواجه خواهد کرد. اگر آمریکایی ها در عراق هستند که امنیت برقرار کنند پس این قبیل حوادث چرا رخ می دهد و اگر ناتوان از برقراری امنیت در عراقند -که هستند- پس چرا در عراق مانده اند، چرا نمی روند و کار عراق را به خود عراقی ها نمی سپارند؟ آمریکا دیگر نخواهد توانست از زیر بار این سؤال های سهمگین جان به در ببرد. نکته آخر اما تاکیدی است بر یک حقیقت بارها گفته شده. سرویس های امنیتی غربی چند ماهی است جداً تلاش می کنند اختلاف نظرهای تاریخی- کلامی شیعه و اهل سنت را بدل به نبردهایی خونین بکنند. به این ترتیب نیروهای مسلمانان صرف درگیری با هم خواهد شد و محیط منطقه را برای دشمنانی چون آمریکا و اسرائیل هرچه امن تر خواهد ساخت. در مقابل این طراحی آشکار- که تا امروز البته شیعه قربانی آن بوده است- وظایف ظریفی برعهده همه امت اسلامی است. علمای اهل سنت باید با قاطعیت و شدت اینگونه جسارت ها را محکوم و عاملان را خارج از اسلام اعلام کنند. از این سو شیعه هم باید خویشتنداری بورزد و خود را در دامی که دشمن پهن کرده نیفکند. بلی، دشوار است ایستادن و این همه نامردمی را تاب آوردن، اما نه از شیعه ای که با استخوان در گلو و خار در چشم زیستن بخشی از هویت آن است. مهدی محمدی منبع : کیهان-پنجشنبه 24 خرداد 1386 - 28 جمادی الاول 1428 -14 ژوئن 2007