روزى که وارد تلویزیون شدم خدا رحمت کند شهید مطهرى را. چون مرا مىشناخت و برنامههاى مرا دیده بود، مرا به صدا و سیما فرستاد. به سراغ رئیس وقت صدا و سیما رفتم. ایشان گفت: تلویزیون جاى آخوند نیست، اینجا بازى نیست، مسئله هنر است. گفتم: احتمال نمىدهى که من معلّم هنرمندى باشم؟ دستور داد مرا به اتاقى بردند که عدّهاى از هنرمندان نشسته بودند. گفتند: حرف حساب تو چیست؟ گفتم: من یک معلّم هستم و مىخواهم درس بدهم، از این لحظه تا دو ساعت مىتوانم با حرف حقّ شما را چنان بخندانم که نتوانید لبهاى خود را جمع کنید. ساعت گذاشتند و من برنامه بسیار شادى را اجرا کردم و بالاخره ورود من به تلویزیون مورد قبول آنان واقع شد.
حدیث مهمان عدّهاى از خانمها به دعوت حاجیه خانم، مهمان ما و مشغول غذا خوردن بودند. تا وارد منزل شدم، خانمها گفتند: حاج آقا براى ما هم حدیثى بخوان! گفتم: حدیث داریم قبل از سیر شدن دست از غذا بکشید!! منبع: سایت شخصی حجت الاسلام قرائتی
|