براى ما زن ها که تاکنون فوتبال را از پشت کادر مربع تلویزیون دیده ایم، بازى فوتبال دیروز تجربه اى جدید و هیجان انگیز بود و شاید فقط تیم بانوان برلین بودند که از اول بازى دست و پاى خودشان را گم نکرده بودند. بازى در استادیوم باشگاه آرارات بهانه اى بود تا حضور کثیر تماشاچیان ارمنى را در استادیوم توجیه کند. بازى با قرائت قرآن توسط قارى زن راس ساعت ۴ شروع شد. اما دیدن این همه صحنه بدیع و هیاهو و شور و هیجان تماشاچیان جوان که یک نفس ایران را فریاد مى زدند به راحتى حواسم را از بازى پرت مى کرد. البته این صحنه ها تنها تمرکز من که براى دیدن فوتبال به استادیوم رفته بودم را برهم نزده بود. تماشاچى هاى فوتبال امروز بیشتر از خود فوتبالیست ها و بازى سوژه بودند. دختران جوانى که فکر نمى کردند روزى بوقچى تیم ملى بانوان فوتبال باشند با حرارت پرچم ایران را تکان مى دادند و لابد غصه مى خوردند که چرا براى موج مکزیکى رفتن توى استادیوم تمرین و تجربه کافى ندارند؟!با اینکه تیم بانوان ایران اولین تجربه هاى بازى روى چمن را انجام مى داد، اما با اعتماد به نفس خوبى در مقابل تیم برلین بازى مى کرد. زمان به کندى مى گذشت اما بازى از سرعت بالایى برخوردار بود. صبر کن، انگار هنوز یک چیزى کم است و آن عادت ما به تماشاى فوتبال از دریچه تلویزیون و شنیدن صداى گزارشگر و تکرار حرکات آهسته است. تماشاچیان به طور پیوسته تیم ایران را تشویق مى کردند. با این وجود گل اول و دوم آلمان چیزى از شادى و تشویق هاى تماشاچى ها نکاست، همان تماشاچیان جوانى که سوژه داغى براى فیلمبرداران و خبرنگاران کانال هاى خارجى بودند به خصوص شبکه هاى ZDF و BBC.استادیوم رفته رفته پر مى شد. با پایان نیمه اول یک ترانه مجاز و البته ریتمیک از بلندگوى استادیوم پخش شد، اما شور و هیجان این همه دختر جوان باعث شد تا به سرعت موسیقى قطع شود و البته تذکر مامور نیروى انتظامى از پشت میکروفن بى شباهت به تذکرات مربیان امور تربیتى در مدارس دهه ۶۰ نبود. و اما نیمه دوم؛ انگار این بار نوبت ایرانى ها بود که جریان بازى را در دست بگیرند. در این نیمه همه چیز در دست بازیکنان ایرانى بود و بالاخره گل هاى زده جبران شد. ۲ گل زده، جواب ۲ گل خورده.
خیلى بعید به نظر مى رسید این همه چست و چابکى از بازیکنان ایرانى که در نخستین تجربه هاى حضورشان در روى چمن این قدر خوب ظاهر شوند. بازیکنان تکنیکى ایران که شاید نقطه ضعفشان ضربه هاى سر بود وگرنه در دریبل کردن و لایى زدن چیزى از همتاهاى مذکرشان کم نداشتند.
در حال مقایسه این بازى با بازى مردان بودم و در کمال بى رحمى دلم مى خواست توى زمین یک مصدوم هم داشته باشیم تا ببینیم براى حمل مصدوم به بیرون زمین چه تدبیرى اندیشیده اند! با پایان بازى و شنیدن سوت داور بازیکنان دو تیم حلقه شادى زدند و بسیار خواهرانه مشترکاً نتیجه ۲ بر ۲ بازى را جشن گرفتند. در پایان بازى صحنه هاى جالبى دیده مى شد. دختران تماشاچى روى نرده ها رفتند تا از نزدیک فوتبالیست هاى محبوب تیمشان را تشویق کنند و از آنها امضا بگیرند و شاید این انگیزه را پیدا کنند که فوتبال را به شیوه اى دیگر دنبال کنند. سال ها است که فوتبال دیگر ورزشى انحصارى براى مردان نیست و مى شود پا به توپ به روى چمن دوید و فوتبالیست بود. و چه خوب بود اگر واژه مناسبى براى بازى جوانمردانه در یک روز کاملاً زنانه پیدا مى کردیم. شاید این واژه هم بد نباشد: «بازى جوانزنانه».