سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کل بازدیدها:----970561---
بازدید امروز: ----9-----
بازدید دیروز: ----72-----
جستجو:
حرف های جوانی - حرف های جوانی
  • لوگوی وبلاگ
    حرف های جوانی - حرف های جوانی

    پیوندهای روزانه
  • لینک دوستان من
    عاشق آسمونی
    (( همیشه با تو ))
    وبلاگ گروهی فصل انتظار
    ورود پسرا ممنوع
    آموزه
    دنیای جوانی
    مرکز دانلود رایگان آهنگ فیلم و کلیپ جالب دوربین مخفی
    همسفر مهتاب
    ای نام توبهترین سر آغاز
    دست نوشته های بی معرفت
    حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
    آقاشیر
    روانشناسی آیناز
    کـــــلام نـــو
    .:: اســــوه هــــا ::.
    کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
    تکنولوژی کامپیوتر
    xXxرنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
    بوی سیب BOUYE SIB
    سیاست
    پاک دیده
    آدمک ها
    آخوندها از مریخ نیامده اند!!!
    مدیر پارسی بلاگ
    پرسش مهر 8
    یا مهدی ادرکنی
    پیمان دانلود
    السلام علیک یا حبیبی یا رسول الله !
    هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
    خط بارون
    شور شیرین
    کلام دل
    مفرد مؤنث غائب
    قافله شهدا
    پیامبر اعظم
    دوستداران و منتقدان دکتراحمدی نژاد
    عطاری عطار
    نان ، عشق ، موتور هزار
    تخیّلات خزان‌زده یک برگ بید
    امیدزهرا omidezahra
    شاهد
    یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم او گردد
    مهدیار دات بسیجی
    گل نرگس
    ولایت علیه السلام
    .:: مهدیاد ::.
    خانه اطلاعات
    علوم قرآنی
    ألا إنَّّ حِزبَ الله هُمُ الغالِبُون
    پوست کلف
    مشاوره و مقالات روانشناسی
    کجایید ای شهیدان خدایی

    تارنما
    نسیمی از بهشت ...
    موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
    آریایی بیدارشو
    دسته کلید
    افشای سایت www.roozna.com/
    تا ریشه هست، جوانه باید زد...
    خلوت تنهایی
    عشقی
    شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
    ایران اسلام
    زیر آسمان خدا
    جوان ایرانی
    بهار سبز
    ..:: نـو ر و ز::..
    تالوگ
    دنیا به روایت یوسف
    ترنم باران
    کانون گفتمان قرآن
    یک امل مدرنیسم نشده
    یوسف گم گشته
    یاد ایام
    رادیوی نسل برتر
    به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
    شمیم وصل
    دانستنیهای علمی ، تاریخ، ترفند ، دانلود
    اقالیم قبله
    رایحه عشق
    بچه دانشجو !
    حوزه نت
    منصوره معتمدی
    جامعه اسلامی دانشجویان
    مقاومت
    پایگاه آیت الله حائری شیرازی
    علمیران
    علمی
    شبکه المنار
    زن مسلمان
    دل نوشته ها

    ملیکا
    معصومین
    ادبیات
    در پیشگاه قرآن
    وفا لینک
    خاکریز
    دانش نامه ی آزاد
    پیامبر اعظم(ص)
    حوزه نت
    همه چی از موبایل
    جدیدترین اخبار روز دنیا
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • مطالب بایگانی شده
  • وضعیت من در یاهو
  • گفت و گو با یوزارسیف/ از میان 3 هزار نفر انتخاب شدم
    نویسنده: جوانان ایران زمین دوشنبه 87/8/20 ساعت 8:34 عصر

    فارس: تا می‌گویی یوسف، همه چهره‌ای را مجسم می‌کنند که با دیدنش اگر چاقو به دست داشته باشی حتماً دستت را خواهی برید؛ از این قصه که بگذریم، با خودم فکر می‌کردم پیدا کردن یوسف از میان خیل چشم رنگی‌هایی که عرصه سینما را به دست گرفته‌اند خیلی هم نباید سخت باشد...
       
    نویسنده وبلاگ"عمومی" در تازه‌ترین پست‌ وبلاگ خود اقدام به انتشار "مصاحبه‌ای با بازیگر نقش حضرت یوسف" کرده است.

    برپایه این گزارش بخش‌هایی از این مصاحبه را می‌خوانیم:

    هفته‌های اخیر سریال حضرت یوسف در حال پخش شدن است، سریالی که مورد توجه عموم مردم قرار گرفته است؛ فیلمی که در آن زلیخا عاشق حضرت یوسف می‌شود؛ در اینجا قصد داریم با بازیگر نقش حضرت یوسف در جوانی مصاحبه‌ای داشته باشم.

    او خیلی اتفاقی گذارش به شهر پر وسوسه و خیال انگیز سینما افتاده و هنوز روزهای دوست داشتنی و دشوار شهرت برای او از راه نرسیده است؛ به همین خاطر می‌شود هرجایی نشست و با او از یوسفی حرف زد که به قول خودش هیچ شباهتی به آن که حالا می‌بینیم ندارد؛ گویا مو و چشم‌های رنگی‌اش را تیره کرده‌اند، می‌گوید: زیبایی را گرفته‌اند تا معصومیت ببخشند.

    دلش نمی‌خواهد او را از گروه همان چشم رنگی‌هایی ببینیم که راه دشوار سینما را به خاطر زیبایی چهره‌شان یک شبه پیموده‌اند. می‌گوید: به ضابطه معتقد است و بیش از آن به سرنوشت.

    ما هم نمی‌خواهیم مثل برخی منتقدان که او را نابازیگر شهرستانی معرفی کرده و [به قول خود زمانی] با سلیقه‌ای عمل کردن کینه خود را دردل او نشانده‌اند، بازیگری‌اش را به بوته‌ نقد بکشانیم.

    مصطفی زمانی متولد سال 1361 و دانشجوی رشته مدیریت است و برای ایفای این نقش آموزش‌های مختلفی را دیده و با حضور در کلاس‌های ورزشی و بدن‌سازی فیزیک خود را به این نقش نزدیک کرده است.
    svki7n.jpg

    ازبین چند کاندیدا انتخاب شدید ؟

    اطلاع داشتم برای نقش یوسف تست می‌گیرند. حتی یک بار از جلوی دفتر این پروژه رد شدم، اما نرفتم تست بدهم.

    هفته بعد یکی از دوستانم عکس مرا به آقای سلحشور نشان داده بود و با پیشنهاد او 7 اردیبهشت 83 اولین تست را دادم و 3 روز بعد دو تا از سکانس‌های سریال را از من تست گرفتند که بعدها فهمیدم سخت‌ترین سکانس‌ها بوده است.

    پس از یک ماه، تست گریم دادم بعد با من قرار داد بستند با این شرط که اگر کاندیدای بهتری پیدا شد، با نظر کارگردان من کنار بروم. تا آنجا که اطلاع دارم از حدود سه هزار نفر تست گرفتند و زمانی من را انتخاب کردند، گفتند تنها کاندیدایی هستی که روی آن اتفاق نظر دارند.

    از تاریخ عقد قرارداد یعنی تیرماه 83 تا شروع فیلمبرداری در اوایل بهمن همان سال، شرایط بسیار سختی داشتم. برخی عوامل اصلی کار سعی در انتخاب یکی از بازیگران حرفه‌ای داشتند؛ حتی مدتی دنبال یک بازیگر خارجی گشتند. ولی همه ما می دانیم که تجربه ساخت فیلم "مصائب مسیح" توسط مل گیبسون ثابت کرد ایفاگر نقش پیامبر باید یک بازیگر ناشناخته باشد. آدمی که روی او ذهنیت خاصی وجود ندارد. به هرحال از آنجا که بازیگری برای من آنقدر اهمیت نداشت که به خاطر آن از همه چیز بگذرم، با همه اینها کنار آمدم. من به مفهوم واقعی عاشق بازیگری و شهرت نبودم، به هرحال یا بازی می‌کردم یا نمی‌کردم.

    با جلساتی که گذاشتند و حمایت‌های آقای سلحشور رفتم جلوی دوربین پس از یک هفته هم بازیگر ثابت این نقش شدم. الان هم حدود یک سال است کار می‌کنم.

    از نظرخودتان هم بهترین گزینه بودید ؟

    من حس می‌کنم این نقش نیاز به کسی دارد که بدون توجه به دوربین و عوامل پشت صحنه حرف بزند که این کارسختی است.

    آنهایی که حرفه‌ای هستند ناخودآگاه مجبورند به این چیزها توجه کنند؛ صحنه‌هایی بود که احساس می‌کردم فقط باید با دلم حرف بزنم. خیلی جاها من اصلاً به کاراکتر فکر نمی‌کردم. او را بازی نمی‌کردم، خودم بودم. حس می‌کنم برای این کار نیاز به آن داریم که درونمان را قوی کرده باشیم و من این کار را پیشتر انجام داده بودم. شاید به خاطر نوع زندگی‌ای که خداوند برایم رقم زده است. البته به نظر من یک بازیگر حرفه‌ای نمی‌تواند این نقش را برای مردم ارائه کند. من برای مردم بازی می‌کنم...

    فکر می‌کنید چهره‌تان چه ویژگی خاصی برای ایفای این نقش داشته است؟

    قضیه یوسف یک قضیه باطنی است. زیبایی ظاهری با توجه به زاویه دید مردم تغییر پیدا می‌کند. پس مطلق بودن را باید در این زمینه کنار گذاشت و دیگر این که بعضی چهره‌ها هستند که بدون داشتن زیبایی ظاهری صمیمیت دارند. آدمها با آنها احساس نزدیکی می‌کند و این به انسانیت آدم‌ها بر می‌گردد. فکر می‌کنم کارگردان بیشتر دنبال همین بوده است که از این نظر تا حدودی به خودم مطمئن هستم، به اضافه یک زیبایی ظاهری که البته در گریم بسیاری از جذابیت‌های چهره پوشانده شده است...

    معمولاً کارگردان در تمام جزئیات شما را راهنمایی می‌کند یا ایده‌های خودتان را هم به کار می‌گیرید؟

    آقای سلحشور معتقدند کار باید براساس دید کارگردان پیش برود نه بازیگر. الان متأسفانه در سینمای ما اغلب بازیگران دوست ندارند کسی به آنها بگوید که مثلاً این صحنه را این طوری بازی کن. شاید ما قادرباشیم بازی بسیار قوی هم ارائه کنیم، گاه لازم است به خاطر سایر بازیگران سطح بازی‌ها یکدست شود. ولی بسیاری از بازیگران راضی به این کار نمی‌شوند... من فقط باید نقش کسی را بازی کنم که در بالاترین مراتب انسانیت قرار دارد، از جهاتی حائز اهمیت است. هر چند شاید به خاطر نبود یک الگوی خاص کسی نمی‌تواند انتقادی به نقش وارد کند؛ همین موضوع مسئولیت مرا سنگین‌تر می‌کند...اما این طور هم نیست که ایده‌های ما را نادیده بگیرند.

    با اشاره‌ای که به نقش یوسف به خاطر نداشتن الگوی زنده و مشخص کردید، به نظر می‌رسد ترسیم پرقدرت این نقش کار ساده‌ای نیست؟

    نقش یوسف را واقعاً یک آدم درد کشیده باید بازی کند. من به جرأت می‌توانم بگویم در صحنه‌های زندان 70 درصد خودم را بازی کردم...

    چند بار فیلمنامه را خوانده اید؟

    حدود 13 بار.

    در این زمینه مطالعه دینی هم داشتید؟

    مطالعه دینی زیادی نداشتم. اما کتاب‌های مختلفی خواندم از جمله خود قرآن. از طرفی فیلمنامه براساس شرایط نوشته می‌شود نه واقعیت. بین آنچه در فیلمنامه هست و آنچه ممکن است با مطالعه عمیق به دست بیاید، گاه دوگانگی وجود دارد که عوض کردنش سخت است. واقعیت گاه باورپذیرنیست...

    پیش از شروع فیلمبرداری چقدر تمرین داشتید؟

    درمدت 6 ماه قبل از فیلمبرداری، دو تا معلم بازیگری و یک مربی سوارکاری به صورت خصوصی داشتم. آقای داوود دانشور یکی از استادان بازیگری‌ام بود که من آشنایی با تئوری سینما را مدیون او هستم. شمشیربازی را هم با خود کارگردان تمرین کردیم.

    اولین صحنه‌ای که بازی کردید کدام صحنه بود؟

    اولین صحنه داخلی زندان بود که خبری برای من می‌آورند مبنی براین که زلیخا دستور داده شما را شکنجه کنند؛ این اولین پلانی بود که بازی کردم.

    دراین مدت با عوامل مشکلی نداشته‌اید؟

    بعضی‌ها بودند که الان نیستند و خیلی دلشان نمی‌خواست که من این نقش را بازی کنم؛ آنها اغلب سینمایی بودند. البته من اوایل آدم بسیار خشکی بودم. فکر می‌کردم اگر روابطم بیش از یک سلام و علیک باشد ممکن است این تصور پیش بیاید که به خاطر گرفتن نقش حاضرم اخلاقم را زیر پا بگذارم و این موجب ناراحتی خیلی‌ها شده بود. اما الان به همه آنها احترام می گذارم.

    بازیگر نقش کودکی یوسف هم با شما نسبت فامیلی دارد. او چگونه انتخاب شد؟

    بله، پسرعمه من است. پس از حدود 2 سال همدیگر را در یک مجلس عروسی دیدیم و من حس کردم آن معصومیتی که اینها دنبالش هستند در چهره او هست. همان جا چند تا دیالوگ به او دادم که خیلی خوب جواب داد و گفت بازیگر اول استان مازندران بوده است. به این ترتیب او را معرفی کردم و با تستی که از او گرفتند، ظرف سه روز جلوی دوربین رفت.

    پیش از این پروژه مشغول چه کاری بودید؟

    در رشته مدیریت صنعتی دانشگاه غیرانتفاعی تحصیل می کردم و حسابدار یک شرکت کوچک بودم.

    تجربه سینمایی هم داشتید؟

    نه. فقط چند بار در تئاترهای مدرسه و دانشگاه بازی کرده بودم.

    بعد از یوسف دلتان می خواهد چه نقشی را بازی کنید؟

    دوست دارم نقش یکی از رجال بزرگ ایرانی با تفکرات ایرانی را بازی کنم.

    فرد خاصی در نظرتان هست؟  

    بله. اما چون قرار است ساخته شود اسم آن را نمی‌آورم تا ذهنیت خاصی پیش نیاید. به هرحال دوست دارم بازی کنم. از بیکاری متنفرم. اما موافق استفاده ابزاری از چهره‌ها هم نیستم.

    غیراز بازیگری به چه کارهایی می پردازید؟

    ورزش می‌کنم و اکثر اوقات در خانه هستم. کتاب می‌خوانم و فیلم می‌بینم. دو تا دوست دارم که یکی از آنها را هر دو ماه یک بار می‌بینم و یکی دیگر را هم هفته‌ای یک بار...

    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • علامه طباطبایی و زیارت امام رضا علیه السلام
    نویسنده: جوانان ایران زمین یکشنبه 87/8/19 ساعت 7:39 عصر


    * پخش مستقیم بارگاه ملکوتی امام رضا علیه السلام*کلیک کنید*
    سیره علامه طباطبایی در زیارت امام رضا علیه السلام

    در این مقاله سیره ولایی علامه طباطبایی(ره) صاحب تفسیر المیزان در رابطه با حضرت رضا علیه‎السلام را ذکر می کنیم.
    علامه طباطبایی می‎فرمودند: «همه امامان علیهم السلام لطف دارند، اما لطف حضرت رضا علیه‎السلام محسوس است.» و در نقلی دیگر، بیان می‎کردند: «همه امامان معصوم علیهم السلام رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا علیه السلام ظاهر است.»
    و نیز می‎فرمودند: «انسان هنگامی که وارد حرم رضوی علیه السلام می‎شود، مشاهده می‎کند که از در و دیوار حرم آن امام رأفت می‎بارد.»
    ایشان هر ساله به مشهد مشرف می‎شد حتی در پنج شش ماه آخر عمر با همه کسالتی که داشت به مشهد مشرف شد. یکی از بستگان نزدیک ایشان می‎گفت:
    «با آغوش باز با آن کهولت سن و کسالت، جمعیت را می‎شکافت و با علاقه ضریح را می‎بوسید و توسل می‎جست که گاهی به زحمت او را از ضریح جدا می‎کردیم ... .»
    ایشان می‎گفت: «من به حال این مردم که این طور عاشقانه ضریح را می‎بوسند، غبطه می‎خورم ... .»
    فرزند ایشان نقل می‎کردند: در سال آخر حیاتشان به دلیل کسالتی که داشتند و بنا به تأکید و توصیه پزشکِ مخصوص نمی‎خواستیم که ایشان به مشهد مقدس بروند. ولی ایشان اصرار داشتند و رفتند.
    پس از مراجعت از مشهد، به ایشان گفتم سرانجام به مشهد رفتید، فرمود: «پسرم جز مشهد کجاست که آدم بتواند دردهایش را بگوید و درمانش را بگیرد؟»
    علامه طباطبایی وقتی به مشهد، مشرف می‎شد، از وی تقاضا می‎کردند که در خارج از مشهد چون طُرقبه و ... به دلیل اعتدال هوا، سکونت داشته باشند و گهگاهی برای زیارت مشرف گردد. ایشان ابداً قبول نمی‎کرد و می‎فرمود: «ما از پناه امام هشتم به جای دیگری نمی‎رویم.»
    یکی از شاگردان علامه طباطبایی می‎گوید: «... هیچ به خاطر ندارم که از اسم هر یک از ائمه علیهم‎السلام بدون ادای احترام گذشته باشند. در مشهد که همه ساله مشرف می‎شدند و تابستان را در آنجا می‎ماندند وقتی وارد صحن حضرت رضا علیه السلام می‎شدند، بارها که در خدمتشان بودم و می‎دیدم که دست‎های مرتعش را روی آستانه در می‎گذاشتند و با بدن لرزان از جان و دل آستانه در را می‎بوسیدند، گاهی از محضرشان التماس دعا درخواست می‎شد می‎گفتند: «بروید از حضرت بگیرید؛ ما اینجا کاره‎ای نیستیم؛ همه چیز آنجاست! »
    زمانی نویسنده مشهوری بوسیدن ضریح امامان علیهم السلام و این قبیل احترام نهادن‎ها را تشنیع می‎کرد. وقتی سخن او را به مرحوم علامه در حرم رضوی علیه السلام عرض کردند، ایشان فرمود: «اگر منع مردم نبود، من از دم مسجد گوهرشاد تا ضریح، زمین را می‎بوسیدم.»
    و روزی در صحن حرم امام رضا علیه السلام شخصی به علامه [که اصلاً اذن نمی‎داد کسی دست ایشان را ببوسد] عرض کرد: «از راه دور آمده‎ام و می‎خواهم دست شما را ببوسم.» علامه فرمود: «زمین صحن را ببوس که از سر من هم بهتر است! »
    یک بار علامه می‎خواستند به روضه رضوی علیه السلام مشرف شوند. به ایشان عرض شد: « آقا! حرم شلوغ است؛ وقت دیگری بروید! » فرمودند: «خوب، من هم یکی از شلوغ‎ها! » و رفتند. مردم هم که ایشان را نمی‎شناختند تا راهی برایشان بگشایند و در نتیجه، هر چه سعی کردند دستشان را به ضریح مبارک برسانند، نشد و مردم ایشان را به عقب هل دادند. وقتی بازگشتند، اطرافیان پرسیدند: «چطور بود؟» فرمودند: «خیلی خوب بود! خیلی لذت بردم! »
    حجت الاسلام معزّی نقل می‎کند که یک بار در ایام طلبگی به مشهد رفته بودم و در صحن‎های حرم رضوی علیه السلام قدم می‎زدم و به بارگاه امام می‎نگریستم اما داخل رواق‎ها و روضه نمی‎رفتم. ناگهان دست مهربانی بر روی شانه‎هایم قرار گرفت و با لحنی آرام فرمود:
    «حاج شیخ حسن! چرا وارد نمی‎شوی؟! » نگاه کردم و دیدم علامه طباطبائی است. عرض کردم: خجالت می‎کشم با این آشفتگی روحی بر امام رضا علیه السلام وارد شوم. من آلوده کجا و حرم پاک ایشان کجا! آنگاه مرحوم علامه فرمود:
    «طبیب برای چه مطب باز می‎کند؟ برای این که بیماران به وی مراجعه کنند و با نسخه او تندرستی خود را بیابند. این جا هم دارالشفای آل محمد ـ علیهم السلام ـ است. داخل شو که امام رضا علیه‎السلام طبیب الأطباء است.»
    منبع: سایت صالحین





    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • جمال و جلال محمد(ص)
    نویسنده: جوانان ایران زمین پنج شنبه 87/8/16 ساعت 10:48 صبح

     
    وابسته نبودن به وسیله نقلیه
    جواد محدثی
    برخی از روی تنبلی و بی حالی، حاضر به پیاده روی نیستند. برخی هم اگر سواره رفت و آمد می کنند نوع وسیله نقلیه برایشان مهم است و اگر مدتی بر وسیله عالی سوار می شده اند، عوض کردن آن و استفاده از مرکب ساده تر برایشان دشوار است. این نشانه نوعی وابستگی به «دنیا» است و تبدیل شدن «وسیله» به «هدف»!
    پیامبر اکرم(ص) گاهی سوار اسب یا استر و گاهی سوار بر الاغ می شد و کسی را هم همراه خود سوار می کرد و اگر هم وسیله ای نبود، پیاده و پابرهنه بدون عبا و عمامه راه می رفت.(1) این نشان از حریت و وارستگی او دارد.
    عوض کردن مسیر

    حضرت رسول(ص) گاهی از راهی که می رفت در بازگشت از راه دیگری برمی گشت نه همان راه اولیه. این کار، یا یک اقدام امنیتی بود تا از خطرهای احتمالی و کمین دشمنان مصون بماند یا همچنانکه در حدیثی از حضرت رضا(ع) نقل شده است، زمینه افزایش رزق و روزی بوده است. به این معنی که در تنوع راه عبور هم انسان های بیشتری را می بیند و تقویت روابط اجتماعی انجام می گیرد، هم مردم و شهر و تلاش ها را می بیند و خود این معاشرت با طیف وسیع تری از مردم، سبب رونق کار اجتماعی انسان و در نتیجه افزایش رزق اوست.
    گرچه راه رفتن و عبور و مرور، چه سواره و چه پیاده چیز ساده و پیش پا افتاده ای جلوه می کند، ولی همین مسئله می تواند با الهام از اسوه های مکتب و شیوه رفتاری اولیای دین، وضعیت مطلوب و به سامانی داشته باشد.امروز «فرهنگ ترافیک» و آداب رفت و آمد در جاده ها (چه داخل شهر و چه بیرون) و نحوه تردد انسان ها در معابر و گذرگاه، از مسائل مهم اجتماعی است.
    غرور و خیره سری و بی مبالاتی در مشی و رفت و آمد، امروز در شکل های جدیدتری بروز می کند. امید است که شیوه رسول الله(ص) سرمشق امت او باشد و راه رفتنی متواضعانه را پیش گیرند.
    1- سنن النبی، ص74


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • پنج شهید محراب
    نویسنده: جوانان ایران زمین یکشنبه 87/8/12 ساعت 9:40 عصر

    مجموعه ای از تصاویر به یادگار مانده از پنج شهید محراب که در مسیر شهادت خویش به مولای متقیان امیر المومنین علیه السلام تأسی کردند.


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • بیچاره یوزارسیف
    نویسنده: جوانان ایران زمین چهارشنبه 87/8/8 ساعت 4:0 عصر


    بسم الله الرحمن الرحیم
    قَالَتْ فَذَلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسَتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ یَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ وَلَیَکُونًا مِّنَ الصَّاغِرِینَ
    [زلیخا] گفت: «این همان است که در باره او سرزنشم مى‏کردید. آرى، من از او کام خواستم و [لى‏] او خود را نگاه داشت، و اگر آنچه را به او دستور مى‏دهم نکند قطعاً زندانى خواهد شد و حتماً از خوارشدگان خواهد گردید.»
    قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ
    [یوسف‏] گفت: پروردگارا! زندان براى من از آنچه مرا به آن مى‏خوانند محبوب‏تر است، و اگر مکرشان را از من بازنگردانى به سوى آنان میل خواهم کرد و از نادانان خواهم شد.
    فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
    پس، پروردگارش [دعاى‏] او را اجابت کرد و نیرنگ زنان را از او بگردانید. آرى، او شنواى داناست.
    سوره مبارکه یوسف ایه 32 تا34


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

    <      1   2   3   4   5   >>   >