• وبلاگ : حرف هاي جواني
  • يادداشت : اعتراض به سکوت غرب در قبال شهادت مروه شربيني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اول اين بدون اگه نمي دوني که اون کسي که اين خانم و کشته روسي بوده و ساکن آلمان بعد خود دولت آلمان به مسيله رسيدگي ميکنه نياز به دلسوز نيست شما بايد به حال خودمون دل بسوزني که اين همه جوونو توي کشور کشتن اونم نه از يک کافر يا ضد انقلاب بلکه همين انقلابي هاي خودمون که ادعاي دين و داينت دارن .

    چرا سکوت دولت را درمورد کشتار مسلماناي چين و نميگي . حالا يک خانم مرده اونم معلوم نيست بخاطر چي با اون يارو مشکل داشته که اونم کشته ش.

    عدالت شهيد شد.

    تقديم به شهيد راه حجاب(مروة الشربيني)

    ******
    ... و سرخ رنگ شد؛
    عدالتِ دموکراسي،
    تا باز هم،
    گلوله،
    حرف آخر را بزند.
    ...
    دموکرات نازي،
    در کمين توست؛
    از خشم حجابت!
    ببين!
    ببين که چون سايه؛
    در پي ات روان است.
    به زودي،
    خونِ سبزت،
    حقوقِ بشرش را
    فرو مي نشاند.
    قلبت را مي درد؛
    و خنجرِ خون چکان عدالت!
    گلگونت مي کند.
    ...
    اين،
    حقوقِ بشر آن هاست!
    باور نکن!
    نه باور نکن حرف هايشان را!
    جايي که مي روي را،
    که هيچ چيز آن ها،
    تو را نمي بخشد.
    ...
    عدالت شهيد شد؛
    قلبش را به خنجر کشيدند.
    عدالت شهيد شد؛
    چشم هايش را به گلوله بستند.
    عدالت شهيد شد؛
    چه اهميتي دارد حقيقت؟!
    وقتي حقوق بشر_
    عدالت را خنجر مي کشد.
    اين،
    غم انگيز،
    ولي واقعي است.
    بسيار واقعي.
    ...
    دموکراسي_
    نژاد پرستيِ بي مرزشان است_
    خصومتي نهفته در
    حقوقِ بشرشان!
    که سخت،
    فريبنده است.
    کينه ي آن هاست؛
    که از قلبِ تو بيرون مي جهد.
    در يافتنِ چه بودي؟!
    که خونت را سرخ کردي!
    خونِ قلب ِ بي تابت.
    ...
    اين،
    حقوقِ بشرِ آن هاست!
    باور نکن!
    نه باور نکن!
    حرف هايشان را،
    جايي که مي روي را،
    که هيچ چيزِ آن ها،
    تو را نمي بخشد.
    ...
    سر بريدند؛
    فرشته ي عدالت را،
    پيش ِ چشمِ ماتِ دنيا.
    عدالت شهيد شد و
    با پرچم ِ سرخ رنگ،
    مُهر و موم کردند؛
    تابوتش را.
    تو محکومِ پيروزي؛
    که دموکراسي شان،
    عدالتشان را فرو مي ريزد.
    چشم هايت را بگشاي!
    حقيقت را ببين!
    که
    نه مي توان گفت!
    نه مي توان حس کرد

    شعر از آقاي ناصر آسياباني