سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کل بازدیدها:----970384---
بازدید امروز: ----22-----
بازدید دیروز: ----23-----
جستجو:
تیر مرداد شهریور 86 - حرف های جوانی
  • لوگوی وبلاگ
    تیر مرداد شهریور 86 - حرف های جوانی

    پیوندهای روزانه
  • لینک دوستان من
    عاشق آسمونی
    (( همیشه با تو ))
    وبلاگ گروهی فصل انتظار
    ورود پسرا ممنوع
    آموزه
    دنیای جوانی
    مرکز دانلود رایگان آهنگ فیلم و کلیپ جالب دوربین مخفی
    همسفر مهتاب
    ای نام توبهترین سر آغاز
    دست نوشته های بی معرفت
    حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
    آقاشیر
    روانشناسی آیناز
    کـــــلام نـــو
    .:: اســــوه هــــا ::.
    کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
    تکنولوژی کامپیوتر
    xXxرنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
    بوی سیب BOUYE SIB
    سیاست
    پاک دیده
    آدمک ها
    آخوندها از مریخ نیامده اند!!!
    مدیر پارسی بلاگ
    پرسش مهر 8
    یا مهدی ادرکنی
    پیمان دانلود
    السلام علیک یا حبیبی یا رسول الله !
    هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
    خط بارون
    شور شیرین
    کلام دل
    مفرد مؤنث غائب
    قافله شهدا
    پیامبر اعظم
    دوستداران و منتقدان دکتراحمدی نژاد
    عطاری عطار
    نان ، عشق ، موتور هزار
    تخیّلات خزان‌زده یک برگ بید
    امیدزهرا omidezahra
    شاهد
    یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم او گردد
    مهدیار دات بسیجی
    گل نرگس
    ولایت علیه السلام
    .:: مهدیاد ::.
    خانه اطلاعات
    علوم قرآنی
    ألا إنَّّ حِزبَ الله هُمُ الغالِبُون
    پوست کلف
    مشاوره و مقالات روانشناسی
    کجایید ای شهیدان خدایی

    تارنما
    نسیمی از بهشت ...
    موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
    آریایی بیدارشو
    دسته کلید
    افشای سایت www.roozna.com/
    تا ریشه هست، جوانه باید زد...
    خلوت تنهایی
    عشقی
    شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
    ایران اسلام
    زیر آسمان خدا
    جوان ایرانی
    بهار سبز
    ..:: نـو ر و ز::..
    تالوگ
    دنیا به روایت یوسف
    ترنم باران
    کانون گفتمان قرآن
    یک امل مدرنیسم نشده
    یوسف گم گشته
    یاد ایام
    رادیوی نسل برتر
    به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
    شمیم وصل
    دانستنیهای علمی ، تاریخ، ترفند ، دانلود
    اقالیم قبله
    رایحه عشق
    بچه دانشجو !
    حوزه نت
    منصوره معتمدی
    جامعه اسلامی دانشجویان
    مقاومت
    پایگاه آیت الله حائری شیرازی
    علمیران
    علمی
    شبکه المنار
    زن مسلمان
    دل نوشته ها

    ملیکا
    معصومین
    ادبیات
    در پیشگاه قرآن
    وفا لینک
    خاکریز
    دانش نامه ی آزاد
    پیامبر اعظم(ص)
    حوزه نت
    همه چی از موبایل
    جدیدترین اخبار روز دنیا
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • مطالب بایگانی شده
  • وضعیت من در یاهو
  • کلام نور
    نویسنده: جوانان ایران زمین سه شنبه 86/4/19 ساعت 9:36 صبح

    پیامبر اکرم (ص) :
    احب الاعمال الی الله أدومها وان قل .
    محبوبترین کارها در پیش خدا کاریست که دوام آن بیشتر است ، اگر چه اندک باشد .
    صحیح مسلم ، کتاب صلاة المسافرین و قصرها ، ح 1305
    حضرت علی در نهج البلاغه (ع) :
    العفاف زینه الفقر ، و الشکر زینه الغنی .
    خویشتن داری زینت فقر است و شکرگزاری زینت بی نیازی است .
    امام جواد (ع) :
    من عمل علی غیر علم ما یفسد أکثر مما یصلح .
    کسی که بدون علم و دانش کار کند ، خراب کاری اش بیش از اصلاحش خواهد بود .
    مسند الامام الجواد ، ص 244

    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • مادر روزت مبارک!
    نویسنده: جوانان ایران زمین پنج شنبه 86/4/14 ساعت 1:21 عصر


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • خوشبخت‌ترین آدم کیست؟
    نویسنده: جوانان ایران زمین چهارشنبه 86/4/13 ساعت 6:0 صبح

    با نام آنکه یادش آرام‌بخش دلهاست
    سلام
    اجازه بدهید اول با هم سنگهایمان را درباره‌ی خود خوشبختی وابکَنیم و به یک تعریف واحد برسیم، آنگاه من برایتان می‌گویم که خوشبخت‌ترین آدم روی زمین کیست.
    اصلا من یک ملاک به شما می‌دهم که بتوانید خوشبخت‌ترین آدمِ هر زمانی را که بخواهید در کمترین زمان تشخیص دهید.
    اما خوشبختی!
    پول و مقام و چه وچه خیلی خوبند، شاید در راه خوشبخت شدن هم به آدم کمک کنند و تا حدی باعث خوشبختی بشوند، اما فکر نکنم هیچ‌کسی اگر خودش و وجدانِ خودش، تنها بنشینند و منصفانه قضاوت کنند، به این نتیجه برسند که اگر من یک؛ نه ببخشید؛ صد میلیارد داشتم، خوشبخت‌ترین آدم روی زمین می‌شدم.
    پس خوشبختی چیست؟
    من و وجدانم برای رسیدن به اینکه چه چیزی باعث خوشبختیمان می‌شود، خیلی این طرف و آن طرف زدیم، خوب منکر اثرات چیزهایی مثل مقام و ثروت هم نبودیم.
    اما!
    اما آخرِ کار میدانید به کجا رسیدم؟ برایتان می‌گویم، درون خود چیزی به نام فطرت پیدا کردم که احساس کردم اگر گوشم را به هیاهوی دور و برم ببندم، فریاد او را که از اعماق جانم بر می‌آمد را خواهم ‌شنید، و فهمیدم که اگر به او پاسخ دهم، واو را راضی کنم، حس خنکی در من می دمد که حال خوش خوشبختی به من دست می‌دهد، اما چگونه باید می‌فهمیدم که تمام خواسته‌هایش چیست؟
    در راهی که من برای خوشبخت شدن انتخاب کردم، حتی پول هم بکار می‌آید
    البته بعضی‌ از آنها بسیار واضح بود، مثل حس پرستش، و من در این چند ساله‌ی حیاتم لااقل این را فمیده بودم که لَه لَه  پرستش، با هیچ معبودی جز خدا، سیراب نمی‌شود.
    فطرت، رهایم نمی‌کند، هرگاه که صدایی برای مشغول کردن من نیست فریادش را می شنوم.
    من در کند و کاوم ، دستور العمل‌هایی یافته‌ام که پاسخ ندای درونم را می‌دهد، بله آن همان دین است، دینی که بر پایه‌ی فطرت بناگذاری شده است
    آری من راه خوشختی را در دینداری یافتم اما، چقدر راههای دینداری مختلف است، چقدر امام و رهبر و راهبر در این وادی است، دست در دست کدامشان باید گذاشت که مطمئن بود راه را بسوی دیار خوشبختی می‌پیماید؟
    من این رانیز یافتم، و جالب این است که در مسلک آن امام و در آیین او حتی پول هم خوشبختی میاورد، مقام نیز آدم را خوشبخت‌‌تر می کند.
    زهرا در این تاریکی، چراغی تابان برافروخت که جای تردیدی برای هیچ کسی باقی نماند
    من وقتی پروردگار زمین و زمان، همو که مرا بود کرده بود، را برای شدیدترین نیاز درونم ، پرستش، به خدایی برگزیدم، او پیکی به‌ سوی من فرستاد که در دستش نسخه‌ی سعادت من بود.
    و او راهبری برایم گمارد تا مرا به مقصد رساند.
    اما در این میان خیلی ‌ها دستشان را برای گرفتن دست من دراز کرده‌اند، از کجا بفهمم که کدام یک همانی است که پیک خدایم ، پیامبر، برایم انتخاب کرده است.
    در این گیر و دار ، این دختر رسول خدا است که مرا از حیرت می رهاند، آری، من شنیدم که فاطمه -که درود معبودم بر او باد- از زبان پدرش می‌گفت: همانا خوشبخت، و بلکه آخر همه‌ی خوشبختها، کسی است که دوست‌دار علی در زندگی‌اش و بعد مردنش باشد.
    زهرا در این تاریکی، چراغی تابان برافروخت که جای تردیدی برای هیچ کسی باقی نماند.
    گفتم در راهی که من برای خوشبخت شدن انتخاب کردم، حتی پول هم بکار می‌آید، بله، خدیجه را که حتما می‌شناسید، او کسی بود که پولش نیز در راه خوشبختیش خرج شد و واقعا در سعادتش اثر داشت، شاید دور و برتان آدمهای زیادی باشند که پول و بلکه همه چیزشان را حتی آبرویشان را صرف خوشبختی‌شان -همان محبت علی، امیر مؤمنان را می‌گویم- می‌کنند.
    قول داده بودم که ملاکی برای پیدا کردن آدمهای خوشبخت،‌دستتان بدهم، و اکنون بگمانم خود به آن رسیده‌اید که آن محبت علی علیه السلام است.
    حواستان باشد که من از خودم این ملاک را در نیاوردم بلکه نزدیک‌ترین کس به پیک الهی، دختر رسول خدا آن را گفته است.
     متن روایت:
    عن فاطمة الزهرا، عن رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم-:
    اِنَّ السعیدَ کلَ السعیـدِ، مَن اَحَبَّ عَلیـاً‌ فِـی حَیاتِـهِ وَ بَعدَ مَـماتِـهِ.1
    -------------------------------
    1- بحار الانوار، ج39، ص257 / کشف الغمة، ج1، ص92
    منبع: تبیان

     


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • تهران چگونه پایتخت شد؟
    نویسنده: جوانان ایران زمین چهارشنبه 86/4/13 ساعت 5:41 صبح

    تهران چگونه پایتخت شد؟

    در اواخر دهه ۱۳۴۰ خورشیدی وقتی تهران ، تند و نفس زنان خود را به کوهپایه های البرز می رساند ، بساز و بفروش هایی که تپه های قیطریه را می خراشیدند تا به جایش خانه های ویلایی و اعیانی بسازند، به سفال ها و ابزارهایی برخوردند که پرده از راز تمدنی ۳۲۰۰ ساله برمی داشت. تمدنی که به نام همان محل تمدن قیطریه خوانده شد.
    تا آن زمان شاید باورعمومی این بود که پیشینه باستانی تهران به همان حوالی ری محدود می شود، اما این کشف و کشف آثار دیگری از هزاره های پیش از میلاد در تپه های عباس آباد، بوستان پنجم خیابان پاسداران و دروس نشان داد تمام آبادی های ناحیه تاریخی قصران که اینک در معده پراشتهای تهران هضم شده اند، دوره ای درخشان از استقرار اقوام کهن و خلاقیت های فرهنگی را پشت سر گذارده اند .با این حال در دوران اسلامی از میان روستاهایی که در قصران، پشت به البرز سترگ داده و از لار تا کن و سولقان و از دربند تا کوه بی بی شهربانو پراکنده بودند، تهران یکی از گمنام ترین ها بود و روستاهایی چون ونک و دولاب و مهران (ضرابخانه) به مراتب آبادتر و شهره تر و مهمتر بودند. در واقع نام این روستاها و بسیاری دیگر از آبادی های قصران همچون طرشت، علی آباد، فره زاد (فرح زاد) و طجرشت (تجریش) خیلی زودتر از نام تهران به منابع تاریخی راه یافت و تهران در آغاز سده های میانی اسلامی شهرتی نداشت مگر به انارش که به غایت نیکو بود.
    حتی وقتی نام بزرگان تهران به میان می آمد نام یکی دیگر از روستاها و شهرهای اطراف چاشنی اش می شد تا به ذهن شنونده آشنا باشد. مانند "محمد بن حماد رازی طهرانی" (متوفی ۲۶۱ هجری قمری) یا "محمد بن احمد بن حماد بن سعید انصاری ابوبشر دولابی طهرانی" (متوفی ۲۲۴ هجری قمری).
    تهران که تخمین زده اند در این دوره ۲۷ هکتار وسعت داشت، وقتی به خود بالید و رونق گرفت که مغولان بسیاری شهرهای ایران را زیر سم ستوران خویش کوفتند. از آن جمله ری باستانی بود که در اوایل سده هفتم هجری به تصرف سپاه مغول درآمد و برای همیشه شکوه دیرپای خود را از کف نهاد. ری که خراب شد، اهالی اش نیز آواره این سو و آن سو شدند و گروهی به تهران آمدند که از نزدیک ترین روستاها به ری بود. دقیقا نمی دانیم آن زمان این روستای کوچک خوش آتیه چقدرعمر کرده بود و چرا بدین نام خوانده می شد.

    زیر زمین، قصبه شد

    تهران چگونه پایتخت شد؟

    برخی تهران را تغییر شکل یافته "تهرام" به معنای منطقه گرمسیر دانسته اند، در مقابل شمیرام یا شمیران که منطقه سردسیر است.
    پاره ای پژوهشگران "ران" را پسوندی به معنای دامنه گرفته اند و شمیران و تهران را بالادست و پایین دست خوانده اند.
    عده ای بر این باورند که سراسر دشت پهناوری که امروز تهران بزرگ خوانده می شود در میان کوههای اطراف، گود به نظر می رسید و بدین سبب "ته ران" نام گرفت. برخی هم گفته اند که چون اهل تهران هنگام حمله دشمن زیر زمین پنهان می شدند، اینجا به "ته ران" یعنی زیرزمین معروف شد. گواه سخن خود نیز این شعر مولوی را آورده اند که
    عاشقان سازیده اید از چشم بد                خانه ها زیر زمین چون شهر ری
    البته جدا از این که تهران به معنای زیرزمین باشد یا نه، پناه بردن تهرانی ها به زیر زمین چیزی است که در نوشته های تاریخی از آن یاد شده است و خود بر نبود امنیت و بی پناهی اهالی دلالت دارد. برخی نوشته ها این موضوع را نیز یادآور شده اند که تهرانی ها در عصیان علیه حاکمان و خودداری از پرداخت مالیات ید طولایی داشته اند. (در نظر بیاورید که فقط در صد سال گذشته تهران خاستگاه دو انقلاب و چندین قیام و صدها مورد آشوب شهری و تظاهرات خیابانی بوده است.) .به هر روی پس از حمله مغول، تهران این فرصت تاریخی را پیدا کرد که جای ری را بگیرد و رفته رفته به سوی شهر شدن گام بردارد. حالا آن روستای گمنامی که نامش برای نخستین بار (به طور مستقل) در اوایل سده ششم هجری به منابع تاریخی راه جسته بود، ذیل حکومت سلسله های محلی بادوسپانان، ایلکانان و جلایریان که خود خراجگزار ایلخانان مغول و تیموریان بودند و نیز دو سلسله قراقویونلو و آق قویونلو گسترشی روزافزون را تجربه می کرد و مساحتش به ۱۰۶ هکتار رسیده بود.

    قصبه، بلده شد

    تهران چگونه پایتخت شد؟

    تا روی کارآمدن صفویان در سده دهم هجری، تهران دیگر روستا نبود اما شهر نیز به شمار نمی آمد. چیزی بود میان شهر و روستا و شاید حق با حمدالله مستوفی مورخ سده هشتم هجری باشد که تهران این دوره را "قصبه معتبر" می خواند.
    بهره زمامداری فرزندان صفی الدین اردبیلی برای ایران کم نبود و تهران نیز از خوان امنیت و رفاهی که آنها گستردند بی بهره نماند. رخت روستایی را درآورد و جامه شهری به تن کرد. قصبه بود، بلده شد. نخستین بار، شاه تهماسب اول (۹۸۴-۹۳۰ هجری قمری) در ۹۴۴ هجری قمری هنگام گذر از تهران این قریه بزرگ با باغ و بوستان فراوانش را پسندید و بارو و خندقی به دورش کشید. این بارو که ۱۱۴ برج به عدد سوره های قرآن و چهار دروازه رو به چهار سوی دنیای پیرامون داشت، از شمال به میدان توپخانه و خیابان سپه، از جنوب به خیابان مولوی، از شرق به خیابان ری و از غرب به خیابان وحدت اسلامی (شاپور) محدود می شد. هنوز هم این منطقه از بافت تاریخی تهران به وسعت ۴۴۰ هکتار را محدوده حصار شاه تهماسبی می خوانند. قول معروف این است که شاه تهماسب می خواست پایتخت را که در قزوین بود به تهران بیاورد، اما یک تابستان که در تهران ماند و گرمای سوزان و آزاردهنده اش را دید، پشیمان شد. در هر صورت تهران ( و پیشتر ری) درست در نقطه اتصال شاهراه شرق به غرب و شمال به جنوب ایران قرار گرفته بود و اکنون که ری باستانی از میان رفته بود، چه جایی بهتر از تهران می توانست جایش را بگیرد؟
    حصار شاه تهماسبی حدود ۳۵۰ سال دوام آورد، اما وقتی در دوره ناصری (۱۳۱۳-۱۲۶۴ هجری قمری) تهران با جمعیت رو به افزایشش در پوست خود نمی گنجید، برج و باروی اولیه نیز بدست اهالی خراب شد. خاکش را مصالح خانه هایی کردند که در جایش سر برآوردند. حالا از حصاری که طولش ۸۵۰۰ متر بود، یک وجب هم باقی نمانده است، مثل خیلی چیزهای دیگر که می توانست اوراق هویت تهران باشد و تهران همه را دور ریخت.
    در دوره شاه عباس اول (۱۰۳۸-۹۹۶ هجری قمری) که هرجا می رسید یک پل یا کاروانسرا یا کاخی بنا می نهاد، دربخش شمالی برج و باروی شاه تهماسبی، چهارباغ و چنارستانی ساخته شد که بعدها دورش را دیواری کشیدند و به صورت کاخ و مقر حکومتی درآوردند. این همان کاخ گلستان معروف است که محل استقرار شاهان قاجار بود وهسته اصلی اش در شمال میدان ارگ همچنان پابرجاست. حقیقتا گلستانی است میان آن همه دود و دم و شلوغی و ترافیک. در آنجا یک تعداد چنار قدیمی هست که احتمالا یکی دوتایش از همان دوره صفوی باقی مانده است. در دوره قاجار این چنارها در اشاره به چنارستان شاه عباس معروف به چنار عباسی بودند و ذهن خرافه گرای قجرها می پنداشت که جملگی بوسیله حضرت عباس بن علی بن ابی طالب غرس شده اند! حالا حضرت عباس در سده اول هجری چطور و برای چه به تهران آمده و چنار نشانده، الله اعلم. بگذریم، نوه شاه عباس کبیر یعنی شاه عباس دوم (۱۰۷۷-۱۰۵۲ هجری قمری) به خلاف پدربزرگش که زمانی در تهران سخت بیمارشده و گفته بود لعنت به کسی که به تهران بیاید و در آن توقف کند، به این شهر تازه پا، علاقه زیادی داشت و خیلی اوقات را در تهران سپری می کرد. فرزند او شاه سلیمان (۱۱۰۵-۱۰۷۷ هجری قمری) نیز کاخی در شهر بنا کرد که نه اثری از آن به جا مانده و نه حتی می دانیم دقیقا کجا بوده.

    پایتخت قاجاریه شد

    تهران چگونه پایتخت شد؟

    پایان غم انگیز سلسله صفویه و هرج و مرج پس از آن برای تمام ایران مصیبت بار بود، مگر برای تهران که در آن شلوغی ها فرصت یافت تا به سوی پایتختی گام بردارد. درست مانند روزهای پس از حمله مغول که با خرابی ری مجال خودنمایی پیدا کرد. البته در شورش افغانان غلجایی که طومار سلسله صفویه را در هم پیچیدند، تهران از معدود شهرهایی بود که به سختی مقاومت کرد و سخت هم آسیب دید. در واقع همین مقاومت و نزدیکی به شهرهای شمالی که گاه و بی گاه عرصه تاخت و تاز منازعان قدرت قرار می گرفتند، اعتبار شهر را در قامت یک دژ نظامی دو چندان کرد و آن چنان شد که از چشم هیچ حاکم و منازعی به دور نماند. اما هنوز "تخت گاه شدن" برای تهران زود بود، چرا که پایتخت نادرشاه افشار (۱۱۶۰-۱۱۴۸هجری قمری) پشت زین اسبان سپاهش بود و پس آن نیز شیراز یک کریم خان زند (۱۱۹۳-۱۱۶۳هجری قمری) داشت که همه همت خود را به پایش بریزد و شهرهای دیگر را در سایه اش بگیرد. با این حال کریم خان نمی توانست چشم از تهران برگیرد. ایالات شمالی جولانگاه رقیبانش از طایفه قاجار بود و در همین شهر بود که رایت پیروزی یا همان سر بریده محمد حسن خان قاجار را به حضورش آوردند. کریم خان در تهران یک دست دیوانخانه ساخت که اکنون در محوطه کاخ گلستان باقی و به خلوت خانه کریم خانی معروف است. اما با هزار جور دخل و تصرف قاجاری. گفته اند او دو محله بزرگ عودلاجان و چالمیدان را نیز از ترکیب محله های جدید بنا نهاد که اکنون آخرین مرده ریگ بافت تاریخی تهران را به نمایش می گذارند.

    تهران چگونه پایتخت شد؟

    کریم خان که مرد، قاجارها دوباره سربرآوردند و صد البته که تهران دروازه ورودشان به مرکز و جنوب ایران بود. چند باری به فتح تهران کوشیدند و راه به جایی نبردند و سرانجام در سال ۱۲۰۰ هجری قمری شهر پس از چندی مقاومت گشوده شد. با این وجود، تهرانیان از دم تیغ جان بدر بردند؛ شاید از آن رو که اندکی پیش تر بیماری وبا کارشان را ساخته بود. اینک اما، روز موعود فرا رسیده بود. روستای گمنام از منزلگاه قصبه معتبر گذر کرده و به حصار تهماسبی فرود آمده بود و اینک منتظر بود تا به حجله خواجه تاجدار درآید! روز یکشنبه ۱۱ جمادی الثانی ۱۲۰۰ هجری قمری همزمان با عید نوروز آغا محمد خان قاجار به همان چنارستان شاه عباسی و خلوت خانه کریم خانی رفت تا تاج سلطنت ایران را بر سر گذارد. او تاج به سرگذاشت و تهران نیز از پس سه قرن حیات شهری، رخت پایتختی به تن کرد. آن روز شاید "گرمسیر پایین دست گودافتاده زیرزمینی" شادمان بود که در فرادست همه شهرهای ایران نشسته است. اما آیا می دانست که این فرادستی به بهای همه داشته هایش تمام می شود: چنارستان ها و انارستان هایش، کوچه باغ هایش، دشت های فراخش، چشم انداز رویایی البرزش، قریه های مصفای پیرامونش و حتی خاطره هایش. باید می دانست ؟ اصفهان را دیده بود که در لباس پایتختی، نصف جهان شد و شیراز را که از عطر بهار نارنج مست شد ....

    تهران اما در آن بهار مست افسون قدرت بود، از پیشانی نوشته اش چه خبر داشت؟
     نویسنده: حمید رضا حسینی


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

  • پاسخ به سئوالات دینی
    نویسنده: جوانان ایران زمین دوشنبه 86/4/11 ساعت 4:53 صبح

    دفتر تبلیغات قم هر روز به بیش از 1200 سوال دینی پاسخ می دهد
    رسا، سرویس فرهنگی
    مسؤول گروه قرآن و حدیث مرکز پاسخ‌گویی به شبهه‌های دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، مراکز پاسخگویی به شبهه‌ها را بازتاب دهنده معضلات جامعه دانست.
    حجت‌الاسلام سید محمد حسن آیت، مسؤول گروه قرآن و حدیث مرکز پاسخ‌گویی به شبهه‌های دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم به تشریح فعالیت‌های مرکز پاسخ‌گویی به شبهه‌های دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم پرداخت.
    وی راه‌اندازی مرکز پاسخگویی تلفنی به شبهه‌های دینی را گامی مؤثر در جهت دست‌یابی به سخنان مقام معظم رهبری دانست و اظهار داشت: این مرکز از هفت گروه تخصصی قرآن و حدیث، تاریخ، اخلاق و عرفان، فقه، مشاوره، کلام و فلسفه تشکیل شده است که هر کدام از این گروه‌ها مسؤول پاسخگویی به پرسش‌های تخصصی حوزه خود هستند.
    مسئول گروه قرآن و حدیث مرکز پاسخ‌گویی به شبهه‌های حوزه علمیه قم با اشاره به ویژگی‌های گفت‌وگوی تلفنی برای برطرف شدن شبهه‌های شهروندان گفت: پیش از راه اندازی این مرکز، پاسخ‌گویی به شبهه‌ها از سوی مراجع به صورت مستقیم، مکاتبه‌ای و یا به وسیله نرم‌افزارهای رایانه‌ای بود، ولی این روش‌ها به دلیل ارایه پاسخ‌های کلی نتوانست نیاز شهروندان را برطرف سازد.
    حجت‌الاسلام آیت با بیان اینکه پاسخ‌گویی تلفنی نوعی رابطه روانی با مخاطب ایجاد می‌کند، تصریح کرد: پاسخ‌گویی سریع و جزء به جزء از دیگر ویژگی‌های این سیستم است.
    وی در ادامه با اشاره به استقبال بی‌مانند مردم از این مرکز گفت: روزانه بیش از 1200 نفر با این مرکز تماس می‌گیرند و این میزان در ماه‌های رمضان و محرم افزایش می‌یابد.
    مسؤول گروه قرآن و حدیث مرکز پاسخ‌گویی به شبهه‌های دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، این مراکز را بازتاب دهنده معضلات و چالش‌های فرهنگی و دینی مردم عنوان کرد و گفت: در پایان هر ماه، مدیران گروه‌های این مرکز با گردآوری پرسش‌های رایج مردم و ارایه آمار به صدا و سیما، رادیو معارف و ارگان‌های دینی، مذهبی و فرهنگی آنها را در تدوین برنامه‌های مورد نیاز مردم یاری می‌کنند.
    وی در پایان خاطر نشان کرد: شماره تلفن 71744-0251 (50 خط) به صورت شبانه روزی آماده پاسخ‌گویی به پرسش‌های دینی و فقهی مردم است و افزون بر آن پیام کوتاه 3000135757 آماده دریافت پرسش‌ها، دیدگاه‌ها و انتقادهای مردم است.
    انتهای پیام


    نظرات دیگران ( ) حرف های جوانی

    <      1   2   3   4   5   >>   >