• وبلاگ : حرف هاي جواني
  • يادداشت : مثنوي عاشقان
  • نظرات : 1 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    قشنگ بود

    همين

    يا علي

    بله برادر يادي كه هر گز در دلها نميميرد ياد شهيدان است

    نيمه شب در پناه خاكريز

    با تو بودم اي پرستوي عزيز

    با تو ،آن ذكر يارب ياربت

    عشق ، گل ميكرد هر شب بر لبت

    در نگاهت صد معما داشتي

    در بيابان ،شور دريا داشتي

    در شبي از عشق ومستي بي نظير

    سينه ي سرخت شكوفا شد زتير

    خنده زد آلاله ي زخمت به درد

    آسماني شد وجودت در نبرد

    عشق هم آن شب خريدار تو بود

    اي پرستو!بخت هم يار تو بود

    نيمه شب ديدم كه بالا مي روي

    تا خدا تا عرش اعلا ميروي

    بال وپررا باز كردي تا خدا

    نيمه شب پرواز كردي تا خدا

    نسيم وصل به افسردگان چه خواهد كرد؟؟بهار تازه به فصل خزان چه خواهد كرد؟؟به من كه سوختم از داغ مهرباني خويش,,جفا و وصل تو نا مهربان چه خواهد كرد؟؟